PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آیا مهاجمین طبق نقل ابن ابی شیبه رفتاری محترمانه داشتند ؟؟؟؟؟



حامد
شنبه 02 اردیبهشت 91, 10:49 بعد از ظهر
آیا این ادّعا صحّت دارد که: طبق نقل ابن ابی*شَیْبَه، هواداران خلیفه در ماجرای هجوم اوّل به خانۀ حضرت فاطمه*علیهاالسّلام، رفتار مؤدّبانه*ای را با آن حضرت*علیهاالسّلام در پیش گرفته بودند؟
پاسخ:
هرچند در یک نگاه ابتدایی به نقل ابن ابی*شَیْبَه، چنین برداشت می*شود که نظام حاکم، هنگام برخوردِ نظامی با حضور مخالفین سیاسی*اش در بیت فاطمه*علیهاالسّلام (= هنگام هجوم اوّل)، احترام حضرت زهراعلیهاالسّلام را رعایت کرده است؛ امّا با دقّت در «نحوۀ مواجهه و شیوۀ پاسخگویی حضرت زهراعلیهاالسّلام به مهاجمین»، نمی*توان به سادگی باور کرد که هواداران خلیفه ـ حتّی در این هجوم (= هجوم اوّل) ـ ، رفتار احترام*آمیزی را با آن حضرت در پیش گرفته بودند.
نحوۀ مواجهه و شیوۀ پاسخگویی حضرت زهراعلیهاالسّلام به مهاجمین، چنین به ثبت رسیده است:
سند شمارۀ 1)
ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276هـ) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحۀ 12)، چاپ: مصر، 1382هـ؛ نقل می*کند:
وَ إِنَّ أَبابَکْرٍ تَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَتِهِ عِنْدَ عَلیٍّ، فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ عُمَرَ... فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ:
وَ الَّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّها عَلی مَنْ فیها...
فَوَقَفَتْ فاطِمَةُ عَلی بابِها، فَقالَتْ:
لا عَهْدَ لی بِقَوْمٍ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ مِنْکُمْ...
و ابوبکر غیبتِ گروهی را ـ که از بیعتِ با او [با حضورشان] نزد علی سرپیچی کرده بودند ـ ، احساس کرد؛ لذا عمر را به سراغشان فرستاد...
عمر هیزم طلبید و گفت:
قسم به آن*که جانم در دست اوست، یا خارج می*شوید یا بی*تردید خانه را ـ با هرکه در آن است ـ به آتش می*کشم...
لذا فاطمه کنار درب خانه*اش ایستاد و فرمود:
گروهی را نمی*شناسم که حضورشان بدتر از حضور شمایان باشد.
ابن قُتَیْبَه، در ادامۀ ماجرا می*نویسد:
... قامَ عُمَرُ، فَمَشی مَعَهُ جَماعَةٌ حَتّی أَتَوْا بابَ فاطِمَةَ، فَدَقّوْا الْبابَ، فَلَمّا سَمِعَتْ أَصْواتَهُمْ نادَتْ بِأَعْلی صَوْتِها:
یا أَبَتِ! یا رَسُولَ اللهِ! ماذا لَقینا بَعدَکَ مِنِ ابْنِ الْخَطّابِ وَ ابْنِ أَبی*قُحافَةَ؟!
عمر به پا خاست و همراه او جماعتی حرکت کردند تا به درب خانۀ فاطمه رسیدند و درب را کوفتند.
وقتی آن بانو صداهایشان را شنید، با صدای رَسا فرمود:
پدر جان! ای رسول خدا! پس از تو ـ از فرزند خَطّاب (= عمر) و فرزندِ ابی*قُحافه (= ابوبکر) ـ چه چیزها که دیدیم!
سند شمارۀ 2)
ابن ابی*الحدید معتزلی (متوفّای 656هـ) در کتاب «شرح نهج البلاغه» (جلد 2، صفحۀ 56)، چاپ: مصر، 1385هـ؛ از احمد بن عبدالعزیز، معروف به «ابوبکر جوهری» (متوفّای 323هـ) [نویسندۀ کتاب: «السقیفة و فدک»] نقل می*کند:
إِنَّ سَعْدَ بْنَ أَبی*وَقّاصٍ کانَ مَعَهُمْ فی بَیْتِ فاطِمَةَ وَ الْمِقْدادُ بْنُ الْأَسْوَدِ أَیْضاً، وَ إِنَّهُمُ اجْتَمَعُوا عَلی أَنْ یُبایِعُوا عَلیّاً فَأَتاهُمْ عُمَرُ لِیُحْرِقَ عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ... وَ خَرَجَتْ فاطِمَةُ تَبْکی* وَ تَصیحُ فَنَهْنَهَتْ مِنَ الناسِ...
سعد بن ابی*وَقّاص همراهِ با آنان در خانۀ فاطمه بود؛ و نیز مقداد بن اَسْود؛ و آنان تجمّع کردند تا با علی بیعت کنند.
لذا عمر به سراغشان آمد تا خانه را با آنان به آتش کشد...
و فاطمه گریان و فریادکشان بیرون آمد و مهاجمان را از اقدامشان بازداشت...
همچنین، دقّت در تأثیرپذیری ناظرانِ هجوم اوّل (= شهروندانِ عادی مدینه)، از نحوۀ مواجهۀ حضرت زهراعلیهاالسّلام با هوادارانِ خلیفه،(1) این احتمال را به شدّت تقویت می*نماید که:
رفتار مؤدّبانۀ عمر بن خَطّاب در هنگام گفتگو با حضرت زهراعلیهاالسّلام، در واقع نوعی «صحنه*سازی» جهتِ «عدم تشویش اذهان عمومی»، بوده است.
هرچند ـ دردمندانه ـ باید گفت: تأثیرپذیریِ افکار عمومی شهروندانِ عادی مدینه (= ناظرانِ هجوم) از فریاد دادخواهی حضرت زهراعلیهاالسّلام، به اقدامِ مؤثّر و حمایتِ عملی آنان از آن حضرت*علیهاالسّلام نینجامید؛ امّا نظام خلافت، نمی*توانست احتمالِ شکل*گیری یک اعتراضِ فراگیر به «رفتار توهین*آمیز با حضرت زهراعلیهاالسّلام» را نادیده انگاشته و از همان لحظاتِ آغازین اقدام به هجوم اوّل، با پرخاش*گری و گستاخی، رفتار نماید.
شاید اگر عمر بن خَطّاب چنین سیاستی را در پیش نمی*گرفت،(2) ناظرانِ هجوم اوّل (= شهروندانِ عادی مدینه)، به ترک صحنه اکتفا نکرده و با مشاهدۀ اقدامات بعدی مهاجمین، عکس*العمل*هایی فراتر از «بی*طرفی» را از خود بروز می*دادند؛ عکس*العمل*هایی که به هیچ وجه به نفع نظام حاکم نبود.
از سوی دیگر، شواهد تاریخی نشان می*دهد که به دنبالِ ترک صحنه از سوی ناظرانِ هجوم اوّل (= شهروندانِ عادی مدینه)، رفتار احترام*آمیز هواداران خلیفه نیز ـ به وضوح ـ تغییر چهره داده و حتّی به فریادهای اعتراض*آمیز به رفتار سرکردۀ مهاجمین نیز اهمّیّتی داده نمی*شود.
سند شمارۀ 1)
ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276هـ) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحۀ 12)، چاپ: مصر، 1382هـ؛ نقل می*کند:
... فَدَعا بِالْحَطَبِ، وَ قالَ: وَ الَّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّها عَلی مَنْ فیها.
فَقیلَ لَهُ: یا أَباحَـفْصٍ! إِنَّ فیها فاطِمَةَ!
فَقالَ: وَ إِنْ.
... سپس هیزم طلبید و گفت:
قسم به آن*که جانم در دست اوست، یا خارج می*شوید یا بی*تردید، خانه را ـ با هرکس در آن است ـ به آتش می*کشم.
به او گفتند: اباحَفْص(: کُنیۀ عمر بن خَطّاب)! در این خانه فاطمه حضور دارد!
گفت: باشد.(3)
سند شمارۀ 2)
ابن حمزۀ زیدی (متوفّای 614هـ) در کتابش به نام «الشافی» (جلد 4، صفحۀ 173)، چاپ: بیروت ]مؤسّسة الأعلمی[، 1406هـ؛ از احمد بن ابراهیم حسنی زیدی (متوفّای 352هـ) [نویسندۀ کتاب «المصابیح»] نقل می*کند:
[راوی گفت:] شَهِدْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ یَوْمَ أَرادَ أَنْ یُحْرِقَ عَلی فاطِمَةَ بَیْتَها، فَقالَ:
إِنْ أَبَوْا أَنْ یَخْرُجُوا فَـیُبایِعُوا أَحْرَقْتُ عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ.
فَقُلْتُ لِعُمَرَ: إِنْ فِی الْبَیْتِ فاطِمَةُ، أَفَـتُحْرِقُها؟
قالَ: سَنَلْتَقی أَنـَا وَ فاطِمَةُ!
روزی که عمر بن خَطّاب خواست خانۀ فاطمه را به آتش کشد، من شاهد بودم که عمر گفت:
اگر امتناع کردند که از خانه خارج شوند و بیعت کنند، خانه را ـ با آنان ـ به آتش می*کشم.
به عمر گفتم: اگر در خانه فاطمه باشد، فاطمه را هم می*سوزانی؟
گفت: من و فاطمه به هم می*رسیم (رو در رو می*شویم)!
بی*تردید، این دگرگونی در عملکردِ عمر بن خَطّاب، به روشنی حاکی از آن است که برخوردِ ابتدایی او با حضرت زهراعلیهاالسّلام ـ که ابن ابی*شَیْبَه از آن یاد کرده است ـ ، بیشتر به یک نمایشِ عوام*فریبانه(4)، شباهت دارد تا به رفتاری نشأت گرفته از باور و اعتقادِ قلبی.
در نتیجه باید گفت: رعایت احترام حضرت زهراعلیهاالسّلام در مراحل آغازینِ هجوم اوّل، حرکتی نمایشی و عوام*فریبانه بود.
1- ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276هـ) در کتاب «الإمامة و السیاسه» (جلد 1، صفحۀ 13)، چاپ: مصر، 1382هـ؛ نقل می*کند:
... فَلَمّا سَمِـعَ الْقَوْمُ صَوْتَها وَ بُکاءَها، إِنْصَرَفُوا باکینَ... وَ بَـقیَ عُمَرُ وَ مَعَهُ قَوْمٌ...
وقتی آن گروه (= ناظران)، صدا و گریۀ فاطمه را شنیدند، گریان بازگشتند...
ولی عمر و گروهی (= مهاجمان)، همراهِ او [در صحنه] باقی ماندند.
2- از دیگر تدابیر سیاسی او جهت كنترل افكار عمومی شهروندانِ مدینه، انكار رحلتِ رسول خداصلّی*الله*علیه*وآله بود. (تاریخ طبری، ج 2، ص 442، چاپ: لیدن، 1879م.)
جهت آشنایی بیشتر با اهداف و انگیزه*های این انكار، به جلد یكم از كتاب «عبدالله بن سَبا» (تألیف: علّامه سیّد مرتضی عسكری)، صفحۀ 98 ـ 104 مراجعه فرمایید.
3- آشکار است كه كلمۀ «وَ إِنْ» حرف وصل است و عبارتِ قبل را به عبارتِ بعدش، متّصل می*سازد. یعنی :وَ إِنْ كانَ فِی الْبَیْتِ فاطِمَةَ (اگرچه فاطمه در خانه باشد، باز هم من خانه را با ساكنانش به آتش خواهم كشید).
4- همانند رفتار او در ماجرای انكار رحلت رسول خداصلّی*الله*علیه*وآله؛ چنانچه ابن ابی*الحدید معتزلی تصریح می*كند:
«عمر، وقتی فهمید كه رسول خداصلّی*الله*علیه*وآله از دنیا رفته است، ترسید تا مبادا در زمینۀ رهبری، شورش و انقلابی پدید آید و انصار یا دیگران (= کِنایه از بنی*هاشم و حضرت علی*علیه*السّلام)، رشتۀ حكومت را به دستِ خودشان بگیرند؛ لذا، چنان مصلحت دید كه ـ به هر نحو ممكن ـ مردم را ساكت و آرام سازد...»