PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا در منابع اهل عمه نقل لطمات و صدمات حضرت زهرا به وفور نیست ؟؟؟



حامد
جمعه 01 اردیبهشت 91, 04:35 بعد از ظهر
برخی محقّقان و پژوهشگرانِ دانشگاهی یا برادران حق*جوی اهل سنّت، انتظار دارند که هنگامِ بحث و گفتگو دربارۀ مصائب حضرت زهراعلیهاالسّلام (= مباحث فاطمیّه)، اسناد و مدارکِ تاریخی مربوط به: «مصائب آن بانو و حوادث آن دورانِ خاص از صدر اسلام» را «1) به طور کامل، 2) در حدّ تواتر، 3) با دلالت*های واضح و آشکار، 4) به گونه*ای که این نقل*ها بسیاری از جزئیّاتِ حوادث و رویدادها را پوشش و گزارش دهند، 5) در تمامی یا اکثر کتاب*های اصلی اهل سنّت»، بیابند.
حال آن*که در عرصۀ پژوهش، وقتی به این قبیل منابع (= کتاب*های اصلی اهل سنّت) مراجعه می*نمایند، با «1) فقدانِ اسناد، یا 2) تحریفِ مدارک، یا 3) تضعیفِ رجالی (= خدشه در وثاقت و راستگویی راویانِ) معدود نقل*هایی که اغلبِ آن*ها نیز به طور ناقص یا مبهم ذکر شده*اند»، مواجه می*گردند؛ چراکه اساساً تصمیم*گیری نویسندگانِ اهل سنّت نسبت به: 1) ثبت، 2) حذف یا 3) تحریفِ حوادث تاریخی صدر اسلام و 4) توثیق یا 5) تضعیفِ راویانِ این رویدادها، بر مبنای دفاع کورکورانه از سردمداران و هواداران نظام خلافت، استوار بوده است.
به نشانه*هایی در این زمینه، توجّه فرمایید:
نشانۀ اوّل)
از احمد بن حَنبل (متوفّای 241هـ) سؤال شد: آیا از حسین اَشْقَر روایت نقل خواهی کرد؟
گفت: او کسی نیست که دروغ بگوید (= راستگو، ثقه و مورد اعتماد است).
گفتند: او دربارۀ ابوبکر و عمر، روایاتی نقل کرده و بابی را دربارۀ عیب*های آن دو، تدوین نموده است.
گفت: اگر چنین باشد، او صلاحیّتِ آن را ندارد که از وی روایت نقل کنیم (= راستگو، ثقه و مورد اعتماد نیست).(1)
همان*طور که ملاحظه می*فرمایید: احمد بن حَنبل، تنها به این دلیل که حسین اَشْقَر در زمینۀ معایب ابوبکر و عمر روایت*هایی نقل می*کرد، صلاحیّت دریافتِ حدیث (= وثاقت) را از وی نفی می*کند؛ و این، در حالی است که به اعترافِ خودش، حسین اَشْقَر فردی ثقه و راستگو می*باشد.
نشانۀ دوم)
احمد بن حَنبل (متوفّای 241هـ) از پدر خود نقل می*کند:
ابوعَوانَه(2) کتابی دربارۀ عیوب برخی اصحاب پیامبر تدوین نمود؛ در آن کتاب، مطالبی ناگوار آمده بود. سَلّام بن ابی*مُطیع، کتاب را از وی به امانت گرفت و سپس، آن را سوزانْد.(3)
نشانۀ سوم)
هِبَةُ الله بن عبدالله ـ معروف به: ابنُ سَیِّدِ الْکُلِّ ـ (متوفّای 697هـ) می*نویسد:
آثاری که از خطا و یا گناهِ صحابه حکایت می*کند، اگر خبر واحد باشد، می*بایست آن را انکار نمود و اگر این خبر به تواتر نقل شود، می*بایست آن را توجیه کرد و هرگز نباید ظاهرِ (= معنای راجِح) آن خبر را پذیرفت.(4)
نشانۀ چهارم)
ذَهَبی (متوفّای 748هـ) در کتاب «سِیَر أَعلام النُبَلاء»، می*نویسد:
گرچه کتاب*ها و نوشته*ها، لبریز از مطالبی است که از مشاجره*ها و درگیری*های بین اصحاب حکایت دارد و رویدادهای جنگ و ستیزگی*های بین آنان را رقم زده است؛ لیکن بسیاری از این روایت*ها: ضعیف، یا بدون سند و یا دروغ است. آن*ها را می*بایست پنهان سازیم و حتّی آن*ها را باید نابود کنیم؛ تا آن*که دل*ها دربارۀ اصحاب صاف شود و همگان ایشان را دوست بدارند و از آنان خشنود و راضی باشند. مخفی ساختن این*گونه مطالب، بر عموم و فردْ فردِ عالمان، لازم است.
آری! اگر عالمی با انصاف بوده باشد، برخی اجازه داده*اند که آن*ها را ـ به طرز مخفیانه ـ مطالعه کند؛ مشروط بدان*که برای ایشان (= صحابه)، طلب مغفرت و بخشایش نماید... آن*ها سابقه*ای نیکو داشته*اند و اعمالی انجام داده*اند که موجب بخشودگی گناهان آنان خواهد شد.(5)
همان*طور که ملاحظه می*فرمایید: طبق بیان ذَهَبی، بر همگان (= یکایک عالمان) لازم است که جهتِ صاف کردن دل*ها با خلفا و صحابه، جنگ*ها و مشاجره*های پدید آمده در میان آنان را مخفی سازند.
از سوی دیگر، ذَهَبی اذعان می*دارد که کتب اهل سنّت، از درج اختلافات میان صحابه، لبریز است.
نکتۀ قابل توجّه دیگر آن است که: اگر مطالب مندرج در این قبیل کتاب*ها، سند معتبری ندارد، دیگر چه نیازی است که پس از مطالعۀ آن*ها، خواننده برای صحابه طلب استغفار نماید؟!
نشانۀ پنجم)
ابن بُطَّه عُکْبَری (عُبیدالله بن محمّد) (متوفّای 387هـ) می*نویسد:
نمی*بایست کتاب*های جنگ صفّین و جنگ جمل و رخداد کشته شدن عثمان و دیگر نزاع*های رخ نموده در میان صحابه را مطالعه نمود؛ نگاشتن و ثبتِ مکتوب چنین مطالبی ـ برای خود و دیگران ـ و حتّی خواندن و شنیدن این مطالب، جایز نمی*باشد؛ زیرا که دانشمندان بزرگ امّت، چنین دستوری داده*اند... و دربارۀ کسانی که مرتکب این نهی گردیده*اند، خاطرات بسیار بدی (= عواقب ناگواری) نقل شده است.(6)
نشانۀ ششم)
اگر در میان دانشمندان اهل سنّت، عالمی به نقل حقايق ناگوارِ صدر اسلام بپردازد، به شدّت از سوی دیگران، مورد نکوهش و سرزنش قرار می*گیرد:
عدّه*اى از بزرگان اهل سنّت، عليرغم تأييد وقوع رخدادهای تلخ در صدر اسلام، بر «ابن قُتَيْبَه، متوفّای 276هـ» ايراد گرفته*اند كه چرا وى به وظيفۀ پرده*پوشى و کتمانِ حقايق (= تحريف تاريخ) عمل نكرده است! آن*ها اظهار داشته*اند كه او نيز مى*بايست همچون ديگران، از نقل اين قبیل وقایع، خوددارى مى*ورزید !!
ابنُ العربی ـ محمّد بن عبدالله، ابوبكر ـ (متوفّای 543هـ) در كتاب «العواصم من القواصم» اظهار مى*دارد:
از سخت*ترين و ناگوارترين امور در جامعه، يكى انديشمندِ ناآگاه و ديگرى بدعت*گذارِ حيله*گر است؛ امّا انديشمندِ ناآگاه، همچون: «ابن قُتَيْبَه» است كه در كتاب خود به نامِ «الإمامة و السياسه»، رسم [پرده*پوشى] را در مورد صحابه، مراعات نكرده است...*(7)
نشانۀ هفتم)
ابن حَجَر هيتمی مکّی شافعی (متوفّای 974هـ) می*نويسد:
پيشوايان ما و ديگر فِرَق، تصريح دارند كه بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگيری*هاى ميان صحابه، اجتناب ورزند...
ابن حَجَر هيتمى سپس دربارۀ «ابن قُتَيْبَه» و كتابش، چنین اظهار مى*دارد:
نظر به كتاب*هايى كه توسّط بعضى از محدّثان والامقام همانند: «ابن قُتَيْبَه»، [در حوادث صدر اسلام ] نوشته شده است، شايسته اين بود كه وی از ذكر جزئيّات حوادث اجتناب مى*ورزید، و چنانچه ناچار از نقل آن*ها بود، مى*بايست که جريانِ اين حوادث را مطابق با قواعد اهل سنّت، تعديل مى*نمود (= فرو می*کاست).(8)
آری! ابن حَجَر هيتمی، حتّى سكوت و اجتناب از نقل حقایق را هم كافى ندانسته؛ بلكه به «تحريف» و «تعديلِ» حوادث تاريخى، توصيه مى*كند!
همان*طور که مشاهده گردید: با وجود رواجِ به کارگیری چنین شیوه*هایی در میان اهل سنّت، هرگز نمى*توان انتظار داشت: 1) مجموعۀ کاملی از نقل*های حاکی از «وقايع مربوط به مصائب و مظلوميّت حضرت زهراعليهاالسّلام» (= مباحث فاطمیّه)، آن هم با 2) درجِ صریح و دقیقِ تمامی جزئيّاتِ حوادث، و 3) به نحوی متواتر، 4) در اکثر یا تمامی منابع ترازِ اوّل اهل سنّت، یافت شود.
لذا همان اندكى هم که در این زمینه به ثبت رسیده است، علیرغم: ابهامِ در دلالت، تحریفِ در متن یا تضعیفِ رجالی در سند، برای پژوهشگری که در لابه*لای صفحات کتب اهل سنّت، به دنبالِ بازخوانی و بازیابی حقایق گمشده است، غنیمتی بسیار در خورِ اهمّیّت و شایستۀ توجّه علمی، به شمار می*آید.
به عبارت دیگر، از لحاظ ضوابط پژوهشی: با توجّه به روش حاکم در نگارش کتب اهل سنّت (= 1) کتمانِ حقیقت، 2) تحریفِ دلالت و 3) تضعیفِ رجالی سند نقل*ها)، انتظارِ یافتنِ اسنادی 1) خدشه*ناپذیر و 2) حاکی از تمامی وقایع مربوط به: «هجوم به خانۀ حضرت زهراعلیهاالسّلام» (همانند: احراق باب) یا «لطمات جسمانی وارد شده بر ایشان»، آن هم 3) در میانِ منابع اصلی مکتب خلفا، انتظاری به دور از واقعیّت قلمداد می*گردد.
1- الضعفاء (= ضعفاء الکبیر)، تألیف: العُقَیْلی المکّی (محمّد بن عمرو بن موسی) متوفّای 322هـ، ج 1، ص 249، چاپ: دار الکتب العلمیّه، بیروت؛ تهذیب التهذیب، تألیف: ابن حَجَر عَسْقَلانی، ج 2، ص 291، چاپ: دار صادر، بیروت.
2- نام ابوعَوانَه، وَضّاح بن خالد (متوفّای 176هـ) می*باشد.
3- العلل و معرفة الرجال، تألیف: احمد بن حَنبل، ج 1، ص 108، چاپ: مؤسّسة الکتاب الثقافیّه.
4- الأنباء (= أنباء المستطابة فی مناقب الصحابه)، تألیف: ابن سیّد الکُلّ (هبة الله بن عبدالله) متوفّای 697هـ، ص 122، چاپ: دار حسان، چاپ اوّل، دمشق.
5- سِیَر أعلام النُبَلاء، ج 10، ص 92 ـ 93.
6- کتاب الشرح و الإبانة علی أُصول السنّة و الدیانه، ص 63 ـ 64 (موضوع: کلام اهل سنّت)، متن دو زبانۀ عربی و فرانسه، با ترجمۀ هِنری لائوست، چاپ: انستیتو فرانسه، دمشق، موجود در کتابخانۀ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
7- العواصم من القواصم فی تحقيق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی، ج 1، ص 261، تحقيق: محبّ*الدين الخطيب ـ محمود مهدی الإستانبولی، چاپ: دار الجيل، چاپ دوم: 1407هـ ـ 1987م، بیروت.
8- الصواعِق المُحرِقه، ص 93.

ehsan_8665
جمعه 01 اردیبهشت 91, 08:22 بعد از ظهر
بي خود نيست که به آنها اهل عامه (کور باطني)ميدن.
يه هر راهي ميخوان نور ولايت علي عليه السلام را بپوشونند و خاموش کنند.
براي اينکه مردم هم نفهمند که ابوبکر و عمر و عثمان لعنه الله عليهم چه جرسومه هاي فسادي بودن اين قانونهارو تو نقلهاي تاريخي وضع کردن
اللهم العن الذين بدلوا نعمتک