حامد
جمعه 03 تیر 90, 03:52 قبل از ظهر
اصل سوم: نامتناهى، محال و موهوم است.
بر اساس حكم بديهى عقل، حقيقت مقدارى و عددى و داراى جزء و كل، در هر مقدارى كه موجود شود باز هم قابل زياده و نقصان مىباشد و محال است كه افرادى نامتناهى از آن حقيقت محقّق شود
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
ما احتمل الزيادة كان ناقصا، وما كان ناقصا لم يكن تامّا.(13)
هر چيزى كه قابل زيادت و فزونى باشد ناقص است، و هر چيزى كه ناقص باشد كامل نيست.
و مىفرمايند:
أنت الّذي لا تحد فتكون محدودا.(14)
تو آن هستى كه وصف نمىشوى كه در نتيجه محدود باشى.
امام مجتبى عليه السلام مىفرمايند:
الّذي لم يكن له... اختلاف صفة فيتناهى.(15)
خداوندى كه... داراى صفات مختلف و گوناگون نيست، كه در نتيجه متناهى گردد.
امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايند:
كل مسمى بالوحدة غيره قليل.(16)
هر واحدنامى جز او، كوچك و اندك است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
إن الكيفية جهة الصفة والاحاطة.(17)
همانا كيفيت داشتن، نشانه موصوف شدن و به احاطه درآمدن است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايند:
ومن قال: متى؟ فقد وقته، ومن قال: في م؟ فقد ضمنه، ومن قال: إلى مَ؟ فقد نهاه، ومن قال: حتى مَ، فقد غيّاه، ومن غيّاه فقد غاياه، ومن غاياه فقد جزأه، ومن جزأه فقد وصفه، ومن وصفه فقد ألحد فيه.(18)
و هر كس از زمان وجود او پرسد او را داراى وقت و زمان دانسته، و هر كس از مكان او پرسد ذات او را دربر گرفته دانسته، و هر كس براى او حدود وجود جويد او را داراى حدود و مقادير انگاشته، و هر كس او را محدود انگارد او را داراى اجزا دانسته، و هر كس او را متجزّى داند او را قابل وصف پنداشته، و هر كس او را قابل وصف داند ملحد شده است.
و در مناظره رسول اللّه صلى الله عليه وآله با دهريان آمده است:
أو لستم تشاهدون الليل والنهار وأحدهما بعد الاخر؟ فقالوا: نعم، فقال: أفترونهما لم يزالا ولا يزالون؟ فقالوا: نعم، قال صلى الله عليه وآله: أفيجوز عندكم اجتماع الليل والنهار؟ فقالوا: لا، فقال: فإذن ينقطع أحدهما عن الاخر فيسبق أحدهما ويكون الثاني جاريا بعده. فقالوا: كذالك هو، فقال، صلى الله عليه وآله: قد حكمتم بحدوث ما تقدم من ليل أو نهار ولم تشاهدوهما، فلا تنكروا للّه قدرته.(19)
آيا نمىبينيد كه وجود شب و روز يكى پس از ديگرى است؟ گفتند: چرا. فرمودند: آيا مىپنداريد كه آنها ازلى هستند؟ گفتند: آرى. فرمودند: آيا جايز مىدانيد كه شب و روز همزمان باشند؟ گفتند: نه. فرمودند: پس بايد هر يك از آنها تمام شود تا نوبت ديگرى برسد؟ گفتند: آرى، چنين است. فرمودند: اينك با اينكه شب و روزهاى گذشته را نديدهايد، به حدوث آنها اقرار كرديد، پس قدرت خداوند را انكار نكنيد.
و همان حضرت مىفرمايند:
أتقولون ما قبلكم من الليل والنهار متناه أم غير متناه؟ فإن قلتم: غير متناه، فقد وصل إليكم آخر بلا نهاية لاوّله، وإن قلتم: إنّه متناه، فقد كان ولا شيء منهما.(20)
آيا شما مىگوييد شبها و روزهاى قبل از شما متناهى است يا نامتناهى؟ اگر بگوييد نامتناهى است، پس آخر چيزى به شما رسيده است كه اول آن را نهايتى نيست!! و اگر بگوييد متناهى است پس هيچكدام از آن دو موجود نبودهاند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
إن اللّه تبارك وتعالى لا يوصف بزمان ولا مكان، ولا حركة ولا انتقال ولا سكون، بل هو خالق الزمان والمكان والحركة والسكون، تعالى عما يقول الظالمون علوا كبيرا.(21)
همانا خداوند قابل توصيف به داشتن زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون نيست، او آفريننده زمان و مكان و حركت و سكون است، فراتر است از آنچه ستمگويان مىانديشند فراترى بزرگى.
و مىفرمايند:
إنه أيّن الاين وكيّف الكيف.(22)
همانا خداوند تعالى " مكان " و " كيفيت " را ايجاد فرموده است.
توضيح بيشتر درباره محال بودن وجود نامتناهى اين است كه:
حقيقت عددى ـ چه كمّ متّصل فرض شود و چه كمّ منفصل، و چه حصّههاى متعدّد وجودى، و چه مراتب شديد و ضعيفِ يك حقيقت، محال است كه نامتناهى و نامحدود باشد زيرا:
الف ) هر عددى كه فرض كنيم همان عدد به اضافه يك فراتر از مفروض اول خواهد بود، پس هرگز مرتبه نامتناهى آن تحقّق نخواهد يافت.
ب ) عدد، حقيقتى قابل زياده و نقصان است و چنانچه تحقّق مرتبه نامتناهى آن ممكن باشد لازم مىآيد آن مرتبه قابل زياده نباشد، يعنى لازم مىآيد عدد به آخر رسيده و محدود و متناهى باشد. و اين فرض مستلزم خلافِ ذات، و خلافِ فرض، و خلاف بديهى است.
ج ) از هر حقيقت عددى و شمارشى كه آن را نامتناهى فرض كردهايم مقدار معيّنى مىكاهيم، اگر باقىمانده با مفروض اولى مساوى باشد تساوىِ دو مقدار غيرمساوى لازم مىآيد، و چنانچه باقىمانده از مفروض اولى كمتر باشد محدود و متناهى خواهد بود و مفروض اولى نيز كه مقدار معيّنى بر آن افزون دارد بايد متناهى و محدود باشد
بر اساس حكم بديهى عقل، حقيقت مقدارى و عددى و داراى جزء و كل، در هر مقدارى كه موجود شود باز هم قابل زياده و نقصان مىباشد و محال است كه افرادى نامتناهى از آن حقيقت محقّق شود
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
ما احتمل الزيادة كان ناقصا، وما كان ناقصا لم يكن تامّا.(13)
هر چيزى كه قابل زيادت و فزونى باشد ناقص است، و هر چيزى كه ناقص باشد كامل نيست.
و مىفرمايند:
أنت الّذي لا تحد فتكون محدودا.(14)
تو آن هستى كه وصف نمىشوى كه در نتيجه محدود باشى.
امام مجتبى عليه السلام مىفرمايند:
الّذي لم يكن له... اختلاف صفة فيتناهى.(15)
خداوندى كه... داراى صفات مختلف و گوناگون نيست، كه در نتيجه متناهى گردد.
امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايند:
كل مسمى بالوحدة غيره قليل.(16)
هر واحدنامى جز او، كوچك و اندك است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
إن الكيفية جهة الصفة والاحاطة.(17)
همانا كيفيت داشتن، نشانه موصوف شدن و به احاطه درآمدن است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايند:
ومن قال: متى؟ فقد وقته، ومن قال: في م؟ فقد ضمنه، ومن قال: إلى مَ؟ فقد نهاه، ومن قال: حتى مَ، فقد غيّاه، ومن غيّاه فقد غاياه، ومن غاياه فقد جزأه، ومن جزأه فقد وصفه، ومن وصفه فقد ألحد فيه.(18)
و هر كس از زمان وجود او پرسد او را داراى وقت و زمان دانسته، و هر كس از مكان او پرسد ذات او را دربر گرفته دانسته، و هر كس براى او حدود وجود جويد او را داراى حدود و مقادير انگاشته، و هر كس او را محدود انگارد او را داراى اجزا دانسته، و هر كس او را متجزّى داند او را قابل وصف پنداشته، و هر كس او را قابل وصف داند ملحد شده است.
و در مناظره رسول اللّه صلى الله عليه وآله با دهريان آمده است:
أو لستم تشاهدون الليل والنهار وأحدهما بعد الاخر؟ فقالوا: نعم، فقال: أفترونهما لم يزالا ولا يزالون؟ فقالوا: نعم، قال صلى الله عليه وآله: أفيجوز عندكم اجتماع الليل والنهار؟ فقالوا: لا، فقال: فإذن ينقطع أحدهما عن الاخر فيسبق أحدهما ويكون الثاني جاريا بعده. فقالوا: كذالك هو، فقال، صلى الله عليه وآله: قد حكمتم بحدوث ما تقدم من ليل أو نهار ولم تشاهدوهما، فلا تنكروا للّه قدرته.(19)
آيا نمىبينيد كه وجود شب و روز يكى پس از ديگرى است؟ گفتند: چرا. فرمودند: آيا مىپنداريد كه آنها ازلى هستند؟ گفتند: آرى. فرمودند: آيا جايز مىدانيد كه شب و روز همزمان باشند؟ گفتند: نه. فرمودند: پس بايد هر يك از آنها تمام شود تا نوبت ديگرى برسد؟ گفتند: آرى، چنين است. فرمودند: اينك با اينكه شب و روزهاى گذشته را نديدهايد، به حدوث آنها اقرار كرديد، پس قدرت خداوند را انكار نكنيد.
و همان حضرت مىفرمايند:
أتقولون ما قبلكم من الليل والنهار متناه أم غير متناه؟ فإن قلتم: غير متناه، فقد وصل إليكم آخر بلا نهاية لاوّله، وإن قلتم: إنّه متناه، فقد كان ولا شيء منهما.(20)
آيا شما مىگوييد شبها و روزهاى قبل از شما متناهى است يا نامتناهى؟ اگر بگوييد نامتناهى است، پس آخر چيزى به شما رسيده است كه اول آن را نهايتى نيست!! و اگر بگوييد متناهى است پس هيچكدام از آن دو موجود نبودهاند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند:
إن اللّه تبارك وتعالى لا يوصف بزمان ولا مكان، ولا حركة ولا انتقال ولا سكون، بل هو خالق الزمان والمكان والحركة والسكون، تعالى عما يقول الظالمون علوا كبيرا.(21)
همانا خداوند قابل توصيف به داشتن زمان و مكان و حركت و انتقال و سكون نيست، او آفريننده زمان و مكان و حركت و سكون است، فراتر است از آنچه ستمگويان مىانديشند فراترى بزرگى.
و مىفرمايند:
إنه أيّن الاين وكيّف الكيف.(22)
همانا خداوند تعالى " مكان " و " كيفيت " را ايجاد فرموده است.
توضيح بيشتر درباره محال بودن وجود نامتناهى اين است كه:
حقيقت عددى ـ چه كمّ متّصل فرض شود و چه كمّ منفصل، و چه حصّههاى متعدّد وجودى، و چه مراتب شديد و ضعيفِ يك حقيقت، محال است كه نامتناهى و نامحدود باشد زيرا:
الف ) هر عددى كه فرض كنيم همان عدد به اضافه يك فراتر از مفروض اول خواهد بود، پس هرگز مرتبه نامتناهى آن تحقّق نخواهد يافت.
ب ) عدد، حقيقتى قابل زياده و نقصان است و چنانچه تحقّق مرتبه نامتناهى آن ممكن باشد لازم مىآيد آن مرتبه قابل زياده نباشد، يعنى لازم مىآيد عدد به آخر رسيده و محدود و متناهى باشد. و اين فرض مستلزم خلافِ ذات، و خلافِ فرض، و خلاف بديهى است.
ج ) از هر حقيقت عددى و شمارشى كه آن را نامتناهى فرض كردهايم مقدار معيّنى مىكاهيم، اگر باقىمانده با مفروض اولى مساوى باشد تساوىِ دو مقدار غيرمساوى لازم مىآيد، و چنانچه باقىمانده از مفروض اولى كمتر باشد محدود و متناهى خواهد بود و مفروض اولى نيز كه مقدار معيّنى بر آن افزون دارد بايد متناهى و محدود باشد