PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مباني فكري وهابيت



farid
شنبه 14 خرداد 90, 01:50 بعد از ظهر
آئين وهابيت در اصل بر اساس افكار ابن تيميّه بوجود آمده است؛ او اول كسي است كه در سرزمين مقدس اسلام بذر آن را پراكند. در نيمه*ي دوم قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري مردمي در شام بنام ابوالعباس تقي*الدين احمدبن عبدالحليم حرّاني دمشقي، معروف به ابن تيميّه، به نام مبارزه با خرافات و بدعتها قيام كرد و كليه*ي مذاهب اسلامي را به لحاظ بدعتهايي كه از نظر وي نهاده بودند به باد انتقاد گرفت و در شام و مصر و برخي از بلاد ديگر غوغايي بپا كرد و با پشتكار خستگي*ناپذيري با بيان و قلم به نشر افكار خود پرداخت و از ميان شاگردانش كساني شهرت يافتند و در همان زمان كار او را دنبال كردند.
با اين حال عقايد ابن تيميّه تا پانصد سال متروك و مدفون بود و كسي از آنها نامي نبرده است و به عبارتي ديگر بذر آن در زير خاك باقي ماند تا اينكه در حدود پانصد سال بعد محمدبن عبدالوهاب اين دفنيه*ها را نبش كرد و از زير خاك بيرون آوده و اين جراثيم مرده را آب داده و دوباره زنده گرداند.
محمدبن عبدالوهاب، رئيس مذهب وهابي، عقيده داشت كه تنها خود او خداپرست است و ساير مسلمانان كافر و مشرك مي*باشند. او معتقد بود كه خداوند واقعاً بر عرش جلوس كرده است و داراي دست و پا و ران و پهلو و چشم و صورت و ابرو و زبان و جان است و با حرف و صورت، سخن مي*گويد و به طور خلاصه عقيده دارد كه خدا جسم است، چيزي كه عموم مسلمانان آن را كفر مي*دانند.
محمدبن عبدالوهاب درباره*ي قبر اعتقادات و احكامي دارد كه مختص به خود اوست و بدون دليل شرعي بر اساس آن فتوي مي*داد. اعتقاد مذهبي او پيرامون قبور اين است كه ساختن قبر و ساختمان اطراف آن و دعا و نماز در جنب قبور حرام است، بلكه واجب است آنها را نابود كرده و آثار آن را از ميان ببرند، حتي نسبت به قبر مقدّس رسول اكرم (ص)، او و پيروانش عقيده دارند كه مشاهده مشرفه و قبوري كه در آنجاست، به منزله*ي بت هستند.
يكي ديگر از مواردي كه به وسيله وهابي*ها مورد انكار قرار مي*گيرد توسل به عزيزان درگاه الهي است. محمدبن عبدالوهاب در «كشف الشبهات» مي*گويد:
«توسل به مردگان توسل به معدوم است و مرده قدرت بر جواب ندارند.» استدلال وي در اين مورد تمثل به آيه*ي «و الذين تدعون من دونه ما يملكون من قمطيرٍ» (اشخاص و اشيايي كه غير از خدا به خدايي گرفته مي*شوند مالك هيچ چيز نيستند.) بود.
و مورد ديگر اينكه وهابيان طلب شفاعت از اولياء و انبياء را شرك مي*دانند و با اين آيه استدلال مي*كنند: «فلا تدعوا مع الله احداً» (كسي را در اولوهيت با خدا شريك نگيريد) و نيز آيه*ي شريفه*ي:
«من ذالذّي يشفع عنده الّا باذنه»
يكي ديگر از اعتقادات وهابيان اين است كه پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نه در حال حيات و نه بعد از وفات علم غيب ندارند و براي اثابت اين ادعا به آياتي از قبيل: «و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الا هو» استدلال مي*كنند.

ho3in
سه شنبه 14 خرداد 92, 10:48 قبل از ظهر
ويژگيهاي اين مکتب را مي توان در سه مسأله خلاصه کرد :


1. دعوت به تجسيم:

از افتخارات اسلام ، تنزيه حق تعالي از هرنوع جسم و جسمانيات بوده و شعار مسلمانان «ليس کمثله شئ» است.

فلاسفه و متکلمان اسلامي ساليان درازي به نقد مجسِّمه پرداخته اند و در نتيجه آنان را به حظيره ي اسلام راه ندادند. آنان پيوسته به نقد تورات فعلي

(نه تورات واقعي که قرآن آن را هدايت و نور مي خواند) (1) پرداخته که خدا را جسم و جسماني مي داند و احيانا از مقام والاي خود به زمين فرود آمده

و وارد خيمه ي يعقوب مي گردد و با او کشتي مي گيرد.(2)

اما متأسفانه توحيد مورد نظر ابن تيميه ، توحيد جسماني بود که سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احيانا از آن نيز پايين تر مي
آورد

و در حد تعبير خود ابن تيميه «بسان واعظي که از پلۀ منبري به پلۀ ديگر آن منتقل مي شود» او نيز از نقطه اي به نقطة ديگر فرو مي آيد. (3)



2. کاستن از مقامات انبيا و اولياي الهي:

پيامبران و اولياي الهي گرامي ترين و عزيز ترين مخلوق روي زمين مي باشند. قرآن و روايات بر مقامات معنوي آنان گواهي مي دهد

و اين که مرده و زندۀ آنان يکسان بوده و همچنين ارتباط آنان ، هم چنان با امت اسلامي خود برقرار مي باشد.

در مکتب ابن تيميه، پيامبر و اولياي پاک الهي ، به صورت يک انسان عادي در مي آيد که پس از مرگ رابطۀ آنان با امت خود گسسته شده و کمترين سودي به حال امت ندارند.



3. تکفير مسلمين :

پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله با تلاش هاي بي وقفه ي خود، پيوند اخوت در ميان مناديان توحيد پديد آورد و همگان را در مقابل کفر جهاني بسيج کرد.

مسلمانان در پرتو کلمه توحيد و توحيد کلمه ، توانستند در برابر ضربات سهمگين صليبيان و قساوتهاي ثنويان (مغول) ثابت و استوار بمانند.

تا آنجا که دشمن را به کيش خود وارد سازند و از دشمن خونخوار ، مروّجي براي آيين خود تربيت کنند.

ولي متأسفانه اين وحدت کلمه به وسيلۀ پايه گذار مکتب وهابيت درهم شکست و در زير آسمان ، افتخار مدال اسلام تنها نصيب گروهي مي شود

که مکتب وهابيت را دربست بپذيرند و در غير اين صورت از حظيره ي اسلام بيرون مي روند.

اينها بخشي از نتايج اسف بار اين مکتب است. آيا در چنين شرايطي مي توان پايه گذار اين مکتب را پيشواي اسلام، زنده کننده ي سنت و نابود کننده ي بدعت ناميد ؟!!!

متني که فرا روي خويش داريد به تحليل اين مکتب پرداخته و حقايق علمي را در لباسی بس ساده بيان نموده است.

اميد آن که اين نوشته، مشعل فروزاني فرا راه جوانان اسلام باشد و آنان را از سقوط در دامهاي گسترده ي مروجان اين کتب باز دارد.

1) مائده/44

2) تورات، سفر تکوين فصل 32 عبارتهاي 26-30

3) رحله ابن بطوطه 95-96 طبع دار صادر سال1384