PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خطبه نورانیه امیر المومنین(ص)



mostafahem
جمعه 30 اردیبهشت 90, 07:09 بعد از ظهر
خطبه نورانيه (يا سلمان و يا جُندب)(1)

اين خطبه در نسخ مختلف و در بعضى موارد، كم و زيادهايى دارد. براى نمونه
در نسخه‏هايى كه قاضى سعيد قمى و حاج ملا هادى سبزوارى نقل نموده‏اند از
بعضى نكات صرف نظر شده و در نسخه «مشارق انواراليقين» حافظ رجب
برسى به اختصار نقل گرديده است. در نسخه‏اى كه شيخ حائرى يزدى آن را در
«الزام الناصب» آورده است اين موضوع به چشم مى‏خورد ولى ما در اين جا از
يك نسخه‏ى كلى‏تر استفاده نموده‏ايم.

حضرت على عليه‏السلام در خطبه‏ى طارق‏بن شهاب اوصاف و شخصيت حقيقى امام
معصوم عليه‏السلام را معرفى فرمودند و اينك در خطبه «نورانيه»، شرايط ايمان و
اوصاف مؤمن و چگونگى كسب معرفت نسبت به امام معصوم عليه‏السلام را بيان
خواهند فرمود. اين خطبه مقاله حقيقى دين اسلام در بستر شيعه مى‏باشد.

«رُوِىَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ صَدَقَةَ اَنَّهُ قالَ سَأَلَ اَبُوذَرٍّ الْغِفارِىُّ سَلْمانَ الْفارِسِىَّ رَضِىَ
اللّه‏ُ عَنْهُما يا اَبا عَبْدِاللّه‏ِ ما مَعْرِفَةُ‏الاِْمامِ اَميرِالْمُؤمِنينَ عليه‏السلام بِالنُّورانِيَّةِ قالَ يـا
جُنْدَبُ فَامْضِ بِنا حَتّى نَسْأَلَهُ عَنْ ذلِكَ قالَ فَاَتَيْناهُ فَلَمْ نَجِدْهُ قالَ فَانْتَظَرْناهُ حَتّى
جاءَ قالَ صَلَواتُ‏اللّه‏ِ عَلَيْهِ ما جاءَ بِكُما قالا جِئْناكَ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ عليه‏السلام
نَسْئَلُكَ عَنْ مَعْرِفَتِكَ بِالنُّورانِيَّةِ قالَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَيْهِ مَرْحَبا بِكُما مِنْ وَلِيَّيْنِ
مُتَعاهِدَيْنِ لِدينِهِ لَسْتُما بِمُقَصِّرينَ لَعَمْرى اِنَّ ذلِكَ الْواجِبُ عَلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ
مُؤْمِنَةٍ»

قسمت اوّل خطبه:

«يا سَلْمانُ وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ. قالَ عليه‏السلام اِنَّهُ لايَسْتَكْمِلُ اَحَدٌ
الاْيمانَ حَتّى يَعْرِفَنى كُنْهَ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِيَّةِ وَ اِذا عَرَفَنى بِهذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَهُوَ
مُؤْمِنٌ، فَقَدِامْتَحَنَ اللّه‏ُ لِلاْيمانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ صارَ عارِفا مُسْتَبْصِرا،
وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذلِكَ فَهُوَ شاكٌّ مُرْتابٌ.»

قسمت دوم خطبه:

«يا سَلْمانُ وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ عليه‏السلام قالَ عليه‏السلام مَعْرِفَتى
بِالنُّورانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَعْرِفَةُ‏اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتى بِالنُّورانِيَّةِ وَ هُوَ
الدّينُ الْخالِصُ الَّذى قالَ اللّه‏ُ تَعالى «وَ ما اُمِرُوا اِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّه‏َ مُخْلِصينَ لَهُ
الدّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلوةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكوةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ»(1)
محمدبن صدقه روايت كرد كه روزى ابوذر غفارى از سلمان فارسى پرسيد: اى
اباعبداللّه‏، (كنيه سلمان است) معناى معرفت امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام و شناختن
او به مقام نورانيت چيست؟ سلمان فارسى در جواب گفت: اى جُندب،
خوبست با هم برويم تا از خود آن حضرت در خصوص معناى آن سؤال كنيم.
ابوذر گويد: رفتيم؛ ولى در ابتدا امام را نديديم و انتظار كشيديم تا ايشان تشريف
آوردند. حضرت پرسيدند چه چيز شما را به اينجا آورد؟ عرض كرديم: آمده‏ايم

تا از معرفت شما به نورانيت سؤال نماييم. فرمود: مرحبا به شما دو نفر، دو
دوست متعهد به دين خود كه كوتاهى نمى‏كنند و سپس اميرالمؤمنين على عليه‏السلام
قسم خورد كه اين موضوع (معرفت امام عليه‏السلام به نورانيت) بر هر مرد و زن مؤمن
واجب است و نبايد در آن كوتاهى شود. سپس فرمود:

1ـ اى سلمان و اى جندب! هر دو گفتند: بلى اى امير مؤمنان. فرمود: اَحَدى
ايمان را كامل نمى‏كند مگر اينكه مرا به كُنه معرفتم به نورانيت بشناسد. پس
هنگامى كه مرا به كُنه معرفت شناخت، محققا خداوند قلب او را به ايمان
آزمايش كرده و سينه‏اش را براى اسلام گشايش داده است و [در نتيجه] او عارف
و بينا گرديده است. و هركس از شناخت آن كوتاهى نمايد، شك كننده و ترديدگر
است.

2ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرمؤمنان. فرمود: معرفت
من به مقام نورانيت، شناخت خداوند عزّوجلّ است و معرفت خداوند
عزّوجلّ، شناخت من به مقام نورانيت است. و آن همان دين خالصى است كه
خداوند درباره‏ى آن فرمود: «در حالى كه دستورى را دريافت نكرده بودند جز
اين كه با كمال خلوص به آئين توحيد خدا را پرستش كنند و نماز را برپا دارند و
زكات بدهند، اين است آئين راستين.»

يَقُولُ مـا اُمِرُوا اِلاّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَ هُوَ الدّينُ الْحَنيفِيَّةُ الْمُحَمَّدِيَّةُ السَّمْحَةُ وَ
قَوْلُهُ «يُقيمُوا الصَّلوةَ» فَمَنْ اَقامَ وِلايَتى فَقَدْ اَقامَ الصَّلوةَ وَ اِقامَةُ وِلايَتى
صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لايَحْتَمِلُهُ اِلاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللّه‏ُ
قَلْبَهُ لِلاْيمانِ، فَالْمَلَكُ اِذا لَمْ يَكُنْ مُقَرَّبا لَمْ يَحْتَمِلْهُ وَ النَّبِىُّ اِذا لَمْ يَكُنْ مُرْسَلاً لَمْ
يَحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ اِذا لَمْ يَكُنْ مُمْتَحَنا لَمْ يَحْتَمِلْهُ.»

قسمت سوم خطبه:

«قُلْتُ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ ما نِهايَتُهُ وَ ما حَدُّهُ حَتّى اَعْرِفَهُ؟ قالَ عليه‏السلام :
يا اَبا عَبْدِاللّه‏ِ قُلْتُ: لَبَّيْكَ يا اَخا رَسُولِ اللّه‏ِ، قالَ: اَلْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذى لا
يَرِدُ مِنْ اَمْرِنا اِلَيْهِ شَىْ‏ءٌ اِلاّ شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ وَ لَمْ يَشُكَّ وَ لَمْ يَرْتَبْ.

اِعْلَمْ يا اَباذَرٍّ اَنَا عَبْدُاللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَ خَليفَتُهُ عَلى عِبادِهِ لاتَجْعَلُونا اَرْبابا وَ قُولُوا
فى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَاِنَّكُمْ لاتَبْلُغُونَ كُنْهَ ما فينا وَ لانِهايَتَهُ، فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ قَدْ
اَعْطانا اَكْبَرَ وَ اَعْظَمَ مِمّا يَصِفُهُ واصِفُكُمْ اَوْ يَخْطُرُ عَلى قَلْبِ اَحَدِكُمْ فَاِذا
عَرَفْتُمُونا هكَذا فَاَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ.

قالَ سَلْمانُ قُلْتُ يا اَخا رَسُولِ اللّه‏ِ وَ مَنْ اَقامَ الصَّلوةَ اَقامَ وِلايَتَكَ؟ قالَ نَعَمْ يا
سَلْمانُ تَصْديقُ ذلِكَ قَوْلُهُ تَعالى فِى الْكِتابِ الْعَزيزِ: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ
الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ»(1). فَالصَّبْرُ رَسُولُ اللّه‏ِ وَ الصَّلوةُ اِقامَةُ
وِلايَتى فَمِنْها قالَ اللّه‏ُ تَعالى «وَ اِنَّها لَكَبيرَةٌ» وَ لَمْ يَقُلْ وَ اِنَّهُما لَكَبيرَةٌ لاَِنَّ
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پيامبرى حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و آن دين و آئين
يكتاپرستى آسان محمّدى است و اين كلام خدا را كه فرمود: «نماز را بر پا
دارند»، هر كه ولايت مرا بر پا دارد،

نماز را بر پا داشته و بر پا داشتن ولايت من، سخت و دشوار است، جز فرشته
مقرب درگاه الهى يا پيامبر مرسل و يا مؤمنى كه خداوند قلب او را به ايمان
آزموده باشد، كسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى كه فرشته مقرب و پيامبر
مرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت.

3ـ عرض كردم اى اميرالمؤمنين! چه كسى مؤمن است و حدود و مرز ايمان
چيست؟ [بيان فرماييد] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه‏! عرض كردم: بلى
اى برادر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله . فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه چيزى از
امر ما بر او وارد نمى‏شود مگر اينكه خداوند سينه او را براى پذيرش آن، گشاده
ساخته و هرگز دچار شك و ترديد نمى‏گردد. اى اباذر! بدان من بنده‏ى خداوند
عزّوجلّ و خليفه‏ى او بر بندگانش هستم. ما را «رب» نپنداريد و هر چه در فضائل
ما مى‏خواهيد، بگوئيد چرا كه به كُنه و حقيقت و نهايت آنچه در ما وجود دارد
نخواهيد رسيد و خداوند عزّوجلّ [صفات] بزرگ‏تر و عظيم‏تر از آنچه كه اَحَدى

از شما بتواند آن را وصف نمايد يا بر قلبتان خطور كند به ما عطا فرموده است.
پس چون ما را اين گونه شناختيد، آنگاه مؤمن خواهيد بود. سلمان گفت: عرض
كردم اى برادر رسول خدا! هركس نماز را بر پا دارد، ولايت شما را بر پا داشته
است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه اين حقيقت، فرموده خداوند متعال در قرآن
است «از صبر و نماز كمك بخواهيد كه اين كار جز براى فروتنان، گران است»
مراد از «صبر» رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و منظور از «نماز» برپا داشتن ولايت من است.
بدين خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دو
سنگينند» زيرا

الْوِلايَةَ كَبيرَةٌ حَمْلُها اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعُونَ هُمُ الشّيعَةُ الْمُسْتَبْصِرُونَ وَ
ذلِكَ لاَِنَّ اَهْلَ الاَْقاويلِ مِنَ الْمُرْجِئَةِ وَالْقَدَرِيَّةِ وَ الْخَوارجِ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ
النّاصِبِيَّةِ يُقِرُّونَ لِمُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله لَيْسَ بَيْنَهُمْ خِلافٌ وَ هُمْ مُخْتَلِفُونَ فى وِلايَتى
مُنْكِرُونَ لِذلِكَ جاحِدُونَ بِها اِلاَّ الْقَليلَ وَ هُمُ الَّذينَ وَصَفُهُمُ اللّه‏ُ فى كِتابِهِ العَزيزِ
قالَ: «اِنَّها لَكَبيرَةٌ اِلاّ عَلَى الْخاشِعينَ» وَ قالَ اللّه‏ُ تَعالى فى مَوْضَعٍ اخَرَ فى
كِتابِهِ الْعَزيزِ فى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَ فى وِلايَتى فَقالَ عَزَّوَجَلَّ:

«وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ»(1). فَالْقَصْرُ مُحَمَّدٌ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَ الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ وِلايَتى
عَطَّلُوها وَ جَحَدُوها وَ مَنْ لَمْ يُقِرَّ بِوِلايَتى لَمْ يَنْفَعْهُ الاِْقْرارُ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ اَلا اِنَّهُما
مَقْرُونانِ وَ ذلِكَ اَنَّ النَّبِىَّ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ وَ هُوَ اِمامُ الْخَلْقِ وَ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدِهِ اِمامُ
الْخَلْقِ وَ وَصِىُّ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كَما قالَ لَهُ النَّبِىُّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله «اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هرُونَ مِنْ
مُوسى عليه‏السلام اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى» وَ اَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ اَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ اخِرُنا مُحَمَّدٌ
صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَمَنِ اسْتَكْمَلَ مَعْرِفَتى فَهُوَ عَلَى الدّينِ الْقَيِّمِ كَما قالَ اللّه‏ُ تَعالى «وَ ذلِكَ
دينُ الْقَيِّمَةِ» وَ سَأُبَيِّنُ ذلِكَ بِعَوْنِ اللّه‏ِ وَ تَوْفيقِهِ.»

قسمت چهارم خطبه:

«يا سَلْمانُ وَ يا جُنْدَبُ قالا لَبَّيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ صَلَواتُ اللّه‏ِ عَلَيْكَ قالَ كُنْتُ

اَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُورا واحِدا مِنْ نُورِ اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ فَاَمَرَاللّه‏ُ تَبارَكَ وَ تَعالى ذلِكَ النُّورَ
اَنْ يَشُقَّ فَقالَ لِلنِّصْفِ كُنْ مُحَمَّدا وَ قالَ لِلنِّصْفِ كُنْ عَلِيّا فَمِنْها
حمل ولايت جز بر فروتنان، دشوار و سنگين است. و خاشعان، همان شيعيان
روشن‏بين و اهل بصيرتند. و آن بدين سبب است كه سخنوران منحرف، از قبيل
مرجئه و قدريّه و خوارج و ديگر ناصبيان، همگى به [نبوت [حضرت محمّد
صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اقرار دارند و در ميانشان (در اين مورد) اختلافى نيست، لكن جز گروهى
اندك، همگى در مورد ولايت من اختلاف داشته و آن را انكار نموده و در مقابل
آن لجاجت مى‏ورزند، و آنان كسانى هستند كه خداوند در كتاب عزيزش ايشان
را توصيف نموده و مى‏فرمايد: «همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند
متعال در جاى ديگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و ولايت مرا اين گونه
بيان مى‏فرمايد:

«و چه چاه‏هايى كه وانهاده شد و چه قصرهاى رفيع كه بى‏صاحب ماند» مراد از
قصر، حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مقصود از چاه آب متروك، ولايت من است. آن را
وانهاده و انكار نمودند. هر كه به ولايت من اقرار ننمايد، اقرار او به نبوت
حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نفعى برايش نخواهد بخشيد؛ چرا كه آن دو مقرون
يكديگرند به خاطر اين كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، پيامبر مرسل و پيشواى خلق بوده و پس
از او على عليه‏السلام امام و پيشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است؛ همان
گونه كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «تو نسبت به من، به منزله‏ى هارون نسبت به
موسى هستى، جز اينكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود». اوّلين ما محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ،
ميانى ما محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و آخرين ما محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است. پس كسى كه معرفتش به
من، كامل باشد، او بر دين درست و استوار الهى قرار دارد؛ كه مى‏فرمايد: «اين
است آئين راستين» و به زودى به يارى و توفيق الهى، اين حقيقت را براى شما
روشن خواهم ساخت.

4ـ اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امير مؤمنان كه درود خدا بر
تو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نور واحدى نشأت يافته از نور

خداوند عزّوجلّ بوديم. تا آن كه خداى متعال به آن نور امر نمود كه دو قسمت
شود [سپس] به نيمى فرمود: محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله باش و به نصف ديگر فرمود: على
عليه‏السلام باش.
ادامه دارد.....

J.MOGHADAM
شنبه 26 اسفند 91, 03:57 بعد از ظهر
یا علییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییی
خیلی ززیاااادده