PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حروف قران



حامد
سه شنبه 30 فروردین 90, 05:58 بعد از ظهر
حروف مُقطّعه قرآن
حروف مقطعه يعني جدا جدا، چهارده حرف از الفباي زبان عرب در ابتداي 29 سوره قرآن مجيد مي باشد، كه آنها را حروف مقطعه مينامند و آن حروف عبارتند از:
1- الف، 2- ح، 3- ر، 4- س، 5- ص، 6- ط، 7- ع، 8- ق، 9- ك، 10- ل، 11- م، 12- ن، 13- ه، 14- ي.
حروف مقطعه قرآن يك حرف، دوحرفي، سهحرفي، چهارحرفي و پنج حرفي است كه به ترتيب عبارتند از:
يك حرفي: ص، ق، ن.
دو حرفي: طه، طس، يس، حم.
سه حرفي: الم، الر، طسم.
چهار حرفي: المص، المر.
پنج حرفي: كهيعص، حمعسق.

به نظر دوستان معنی حروف مقطعه چیست؟؟؟

hamid reza
شنبه 10 اردیبهشت 90, 09:39 بعد از ظهر
این ها راز های قران هستند

mostafahem
یکشنبه 11 اردیبهشت 90, 11:05 قبل از ظهر
من می دونم که اسم اعظم خداوند هستند.

روایات زیادی هم در این باره داریم اگه حامد اجازه بدن بیارم

YE ASHENA
یکشنبه 11 اردیبهشت 90, 02:55 بعد از ظهر
جدا از روایاتش میگن اگه بذاریشون کنار هم میشه "صراط علی حق نمسکه"...
اما نمیدونم کی این جمله رو درست کرده،اگه جمله دیگه ای هم هست دوستان بگن ما هم بدونیم...
در ضمن اولین باری یه که میبینم برای نقل روایت معصوم از غیر معصوم اجازه میگیرن،امیدوارم آخرین بار هم باشه،البته یه تذکر دوستانه است قصد توهین ندارم... ;)

hamid reza
چهارشنبه 14 اردیبهشت 90, 02:25 بعد از ظهر
جدا از روایاتش میگن اگه بذاریشون کنار هم میشه "صراط علی حق نمسکه"...
اما نمیدونم کی این جمله رو درست کرده،اگه جمله دیگه ای هم هست دوستان بگن ما هم بدونیم...
در ضمن اولین باری یه که میبینم برای نقل روایت معصوم از غیر معصوم اجازه میگیرن،امیدوارم آخرین بار هم باشه،البته یه تذکر دوستانه است قصد توهین ندارم... ;)
میشه بگید به شما چه ربطی داره ؟ یه سوال دوستانه است :?: :?: :!: :!: :ugeek: :ugeek:

mostafahem
دوشنبه 19 اردیبهشت 90, 10:46 قبل از ظهر
سفيان ثورى گويد: به جعفر بن محمّد عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه‏
معناى فرموده خداوند چيست؟ آنجا كه مى‏گويد:
الم و المص و الر و المر و كهيعص و طه و طس و طسم و يس و ص و حم و حمعسق و ق و ن؟
فرمود: أمّا «الم- الف، لام، ميم» در ابتداى سوره بقره، يعنى منم پروردگار زمامدار، و در آغاز سوره آل عمران «المص» يعنى منم خداوند شريف و عطابخش بدون استحقاق و «المص- الف، ل، م، ص-» منم خداوند فرمانروا و راستگو.
و «الر- الف، لام، را-» يعنى منم پروردگار مهربان و روزى رسان همه.
و «المر- الف، لام، ميم، را-» يعنى منم خداوندى كه ميميراند و زنده مى‏كند و بسيار روزى رساننده به همه است.
و «كهيعص- ك، ها، يا، عين، صاد-» يعنى منم كفايت‏كننده مهمّات تمامى مخلوق بگونه‏اى كه به ديگران پناه نبرند و منم راهنما (هادى) بر مراد خود با عقلها و بطور الهام. و منم ولىّ (اولى) به تصرّف همه هستى، و اولى به نفس انسان از خود او و عالم (داناى) بالذّات كه مطّلع بر ضماير پنهانى است، و منم صادق (وفاكننده) به عهد و پيمان.
«طه- طا، ها-» نيز يكى از نامهاى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است و معنايش اين است كه: اى جوينده حق و راهنمائى‏كننده بسوى آن! قرآن را بر تو نفرستاديم‏
كه در زحمت بيفتى بلكه بر تو فرستاديم كه به وسيله آن به هدف رسيده كامياب گردى) و «طس- طا، سين-» يعنى: منم جوينده شنوا. (1) و «طسم- طا، سين، ميم-» يعنى منم طالب شنونده، آغازگر آفرينش، بدون نياز به آفريده شده، آغازكننده بدون وسائل و وسائط، منم (معيد) باز گرداننده.
و «يس- يا، سين-» نامى از نامهاى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است، و معنايش اين است: اى شنونده وحى و قرآن.
و «ص- صاد-» نام چشمه‏اى است كه از عرش مى‏جوشد، همان چشمه‏اى كه پيغمبر در معراج از آب آن وضو ساخت و جبرئيل هر روز يك بار در آن غوطه‏ور مى‏گردد، و پس از بيرون آمدن از آن بالهاى خود را حركت مى‏دهد، هيچ قطره‏اى از آن بالها نمى چكد مگر آنكه خداوند تبارك و تعالى فرشته‏اى از آن مى آفريند كه تا روز رستاخيز او را تسبيح و تقديس كند و خدا را بزرگ دانسته و ستايش نمايد.
و «حم- حاء- ميم-» حميد يعنى ستوده شده و پسنديده و مستحقّ حمد بسبب افعال مستحسنه، نقيض ذمّ و مرادف شكر است، به اعتبار مورد. و مجيد يعنى شريف و بزرگوار.
«حمعسق- حاء، ميم، عين، سين، قاف-» يعنى بردبار، دهنده دانش،
دانا، شنوا، قدرتمند، و برومند.
«ق- قاف-» كوهى است كه تمامى زمين را فراگرفته و رنگ تيره آسمان به جهت آن است و به سبب آن خداوند كره زمين را نگهدارى كرده است تا ساكنينش را نجنباند.
و «ن- نون-» رودى (نهرى) در بهشت است كه خداوند آن را فرمود:
بسته شو! پس مركّب گرديد و سپس به قلم فرمود: [بنويس‏] بلافاصله، قلم در لوح محفوظ، آن چه تا كنون بوده و آن چه پس از اين بوجود خواهد آمد نگاشت، مركّب و جوهر او نور بود، و قلم نيز از نور، و لوح نيز تكّه‏اى از نور است. (1) سفيان گفت: عرض كردم: كار لوح و قلم و جوهر را برايم واضح‏تر تشريح فرمائيد، و از علومى كه خدا به شما آموخته است به من ياد دهيد، فرمود: يا ابن سعيد اگر شايسته پاسخ نبودى جوابت را نمى‏گفتم، پس «نون» فرشته‏اى است كه خود را به قلم مى‏رساند و قلم نيز فرشته‏اى است كه خود را به لوح مى‏رساند، و آن نيز فرشته‏اى باشد كه وحى را به اسرافيل رسانده، و او به ميكائيل مى‏رساند و وى نيز به جبرئيل و جبرئيل هم به پيامبران خدا- صلوات اللَّه عليهم- مى‏رساند.
بعد فرمود: بر خيز و برو، كه بيشتر از اين بر تو ايمن نيستم.

zoha
دوشنبه 19 اردیبهشت 90, 03:06 بعد از ظهر
حامد میشه خودت بگی معنیشون چیه؟

YE ASHENA
دوشنبه 19 اردیبهشت 90, 07:01 بعد از ظهر
حالا معنی این حرفایی که خدا میگه یعنی چی؟نیازی به این قسم ها بود؟...

حقيقت جو
شنبه 31 اردیبهشت 90, 02:22 بعد از ظهر
سوالي كه مطرح ميشه اينه كه چرا خداوند اون چيزهايي رو كه در روايت اومده رو به صورت رمزگونه بيان كرده؟خب مثلا چي ميشد اگه از اول درست و كامل بيان ميكرد؟
مثل اينكه خداهم دوست داره آدمو بذاره سركار :!: ;)

YE ASHENA
سه شنبه 03 خرداد 90, 10:47 بعد از ظهر
[quote="YE ASHENA":1djz9ov0]جدا از روایاتش میگن اگه بذاریشون کنار هم میشه "صراط علی حق نمسکه"...
اما نمیدونم کی این جمله رو درست کرده،اگه جمله دیگه ای هم هست دوستان بگن ما هم بدونیم...
در ضمن اولین باری یه که میبینم برای نقل روایت معصوم از غیر معصوم اجازه میگیرن،امیدوارم آخرین بار هم باشه،البته یه تذکر دوستانه است قصد توهین ندارم... ;)
میشه بگید به شما چه ربطی داره ؟ یه سوال دوستانه است :?: :?: :!: :!: :ugeek: :ugeek:[/quote:1djz9ov0]
چی به من چه ربطی داره؟...

hamid reza
جمعه 06 خرداد 90, 01:54 بعد از ظهر
[quote="hamid reza":3ct8bwor][quote="YE ASHENA":3ct8bwor]جدا از روایاتش میگن اگه بذاریشون کنار هم میشه "صراط علی حق نمسکه"...
اما نمیدونم کی این جمله رو درست کرده،اگه جمله دیگه ای هم هست دوستان بگن ما هم بدونیم...
در ضمن اولین باری یه که میبینم برای نقل روایت معصوم از غیر معصوم اجازه میگیرن،امیدوارم آخرین بار هم باشه،البته یه تذکر دوستانه است قصد توهین ندارم... ;)
میشه بگید به شما چه ربطی داره ؟ یه سوال دوستانه است :?: :?: :!: :!: :ugeek: :ugeek:[/quote:3ct8bwor]
چی به من چه ربطی داره؟...[/quote:3ct8bwor]
دخالت تو روابط دیگران واجازه گرفتن

amirhossein10
چهارشنبه 11 خرداد 90, 04:39 بعد از ظهر
درباره تعداد حروف قرآن چیزی می دانید؟لطفا با مدرک :?: :!:

hamid reza
پنجشنبه 12 خرداد 90, 03:35 بعد از ظهر
به نظر شما احادیث مدرک نیستند

طاها
یکشنبه 22 خرداد 90, 11:04 قبل از ظهر
احتجاج-ترجمه جعفرى ج‏2 572 «احتجاج حضرت حجت امام قائم، مهدى منتظر، صاحب الزمان»«- صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين » ..... ص : 563
پرسيدم: مرا از تأويل «كهيعص» با خبر بفرماييد؟ فرمود: اين حروف از اخبار غيب است، خداوند بنده خود زكريّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله نقل فرمود، و داستانش از اين قرار بود كه زكريّا عليه السّلام از پروردگارش خواست كه نامهاى پنجگانه را به او بياموزد، پس جبرئيل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زكريّا را رسم بر اين بود كه هر گاه ياد محمّد و علىّ و فاطمه و حسن عليهم السّلام مى‏افتاد اندوهش برطرف مى‏شد و گرفتاريش زايل مى‏گشت، ولى هر گاه نام مبارك حسين عليه السّلام را ذكر مى‏كرد بغض و اندوه گلويش را مى‏گرفت و مى‏گريست و نفسش بند مى‏آمد.
روزى عرضه داشت: بار إلها! چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را ياد مى‏كنم با ذكر نام ايشان تسليت يافته و اندوهم بر طرف مى‏شود، ولى بمحض ياد حسين سرشك غم از
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 572
ديدگانم روان شده و ناله‏ام بلند مى‏شود؟! پس خداوند اين گونه او را از قصّه‏اش باخبر ساخته و فرمود: «كهيعص»، پس حرف كاف نام «كربلا» است، و حرف هاء «هلاك شدن عترت» است، و ياء «يزيد» همو كه به حسين ظلم مى‏كند، و «ع» «عطش و تشنگى» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.
زكريّا بمحض شنيدن آن فرمايشات تا سه روز نمازگاه خود را ترك نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پيوسته زار زار گريست و ناليد، و نوحه او چنين بود: خدايا! آيا بهترين فرد خلقت را به مصيبت اولادش دردمند مى‏سازى؟! خدايا! مگر اين مصيبت را در آستان او نازل مى‏كنى؟! خدايا! مگر جامه اين مصيبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مى‏پوشانى؟! خدايا! آيا اندوه و درد اين مصيبت را بر ساحت آن دو نازل مى‏كنى؟! سپس عرضه داشت: خدايا! فرزند پسرى روزى‏ام فرما تا در كهنسالى ديدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شيفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان كه محمّد حبيب خود را دردمند ساختى سرا پاى وجودم را دردمند ساز!

حامد
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:03 بعد از ظهر
سلام طاها
بالاخره معنی حروف چی شد ؟؟
ایا کاف معنیش کربلا است ؟؟؟؟

mohammad.s
پنجشنبه 26 آبان 90, 11:58 قبل از ظهر
سلام طاها
بالاخره معنی حروف چی شد ؟؟
ایا کاف معنیش کربلا است ؟؟؟؟
من میخوام جواب بدم :ugeek: . کاف به معنای کربلاست .

mohammad.s
پنجشنبه 26 آبان 90, 12:00 بعد از ظهر
در ضمن ، حروف قرآن جزء رموز خداوند هستند .

hamid reza
یکشنبه 04 دی 90, 07:57 بعد از ظهر
تفسیر ایه ی یک سورهی بقره (الم)
ابن بابويه بسند خود از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت نموده در الم فرمود جماعتى از يهود حضور پيغمبر اكرم براى محاجه
كردن آمده بودند آنحضرت امير المؤمنين را فرستاد كه با آنها گفتگو كند يهوديان گفتند اگر ميگوئى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق است و پيغمبر آخر الزمان بوده و بعد از او پيغمبرى نيست اينك ما ميگوئيم مدت پيغمبرى و تسلط او را كه آن هفتاد و يك سال است.
آن حضرت فرمود بچه دليل گفتند بدليل الم كه بحساب ابجد الف يك و لام سى و ميم چهل كه جمع آنها هفتاد و يك ميشود امير المؤمنين فرمود پس چه ميگوئيد در المص كه نازل شده گفتند اين يكصد و شصت و يك ميشود فرمودند در الر، گفتند اين كلمه دويست و سى يك ميشود فرمود المرا چند است گفتند اين بيشتر است و دويست و هفتاد و يك ميشود سپس حضرت بآنها فرمود عقيده شما يكى از اين مدتهاست يا تمام اين مدتها طول مدت پيغمبرى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
بعضى از آنها گفتند تمام مدت كه هفتصد و سى سال ميباشد و بعد از آن سلطنت و اقتدار بسوى ما يهوديان برميگردد امير المؤمنين فرمود آيا اين عقيده خود
شماست و يا از روى كتاب خدا ميگوئيد عده‏اى از آنها گفتند از روى كتاب خدا، و جمعى ديگر گفتند برأى خود ميگوئيم.
امير المؤمنين فرمود كتابى كه از روى آن اينطور بيان ميكنيد نزد من بياوريد يهوديان در جواب ساكت مانده و عاجز شدند و بآن عده كه گفته بودند ما برأى خودمان گفته‏ايم فرمود دليل صحت اظهارات و راستى عقيده خودتان را بگوئيد گفتند دليل راستى ما حساب جمل باشد فرمود از كجا حساب ابجد مؤيد گفتار شماست كه مدت دولت و ملك امت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر طبق محاسبه مزبور باشد شايد حساب مزبور دليل بر آن باشد كه برابر آن نزد شماها درهم و دينار است و يا خداوند هر يك از شما يهوديان را بحساب عدد جمل لعنت نموده.
عرض كردند يا ابو الحسن چنين چيزيكه شما فرموديد در الم و المص و الر و المرا نيست امير المؤمنين فرمود پس آنچه را هم كه شما ميگوئيد در آن حروف نيست اگر سخن من به اين كه در آن حروف آن اشارات نيست باطل باشد پس بيانات شما هم مردود و باطل است، بزرگ آنها گفت يا على خوشحالى نكن كه در سخن ما را عاجز نمودى اگر ما در اقامه دليل عاجز مانديم شما بر حقانيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چه دليلى داريد چون نه شما دليلى بر اثبات نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارى و نه ما پس با هم برابر و مساوى باشيم امير المؤمنين فرمود مساوى نيستيم ما داراى دليل و معجزه ظاهرى هستيم سپس آنحضرت شترهاى يهوديان را صدا زده و فرمود اى شترها براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت دهيد شترها با صداى فصيح گفتند يا وصى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شما راست ميگوئيد و يهوديان دروغ ميگويند شهادت ميدهيم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و شما وصى او ميباشى امير المؤمنين فرمود اين شتران بهترند از يهود، پس فرمود اى لباس‏هائى كه در
تن اين يهوديان هستيد شما نيز براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت بدهيد، لباسهاى آنها بسخن در آمده گفتند يا على تو راست ميگوئى شهادت ميدهيم به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است بحقيقت، و تو يا على وصى بر حق او هستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جائى قدم نمى گذارد مگر آنكه شما قدم جاى قدم او ميگذارى و هيچ شرافت و كرامتى براى محمد نيست مگر براى شما هم هست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شما هر دو پاره‏اى از نور خداوندى هستيد و شما با محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريك ميباشى جز آنكه پيغمبرى بعد از او نيست.
يهوديها چون اين منظره را ديدند خجل شدند و عده از مردم تماشاچى كه حضور داشتند اسلام آوردند و بر آن يهوديها شقاوت غلبه كرده و بعناد خود باقى ماندند. اينست معنى لا رَيْبَ فِيهِ چنانكه گفت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او از قول او و قول پروردگار عالم سپس فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام اين بيان شفاء است براى پرهيزكاران از شيعيان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه از انواع كفر پرهيز نموده و انواع معاصى را رها كردند و شما هم بايد از اظهار اسرار خدا و پيغمبر و ائمه پرهيز نموده و سرهاى آنها را پنهان داريد و بيان نكنيد اسرار ايشان را مگر باهل ايمان و مستحقين آنها كه بايد براى آنان حتما نشر كرده و بيان نمائيد :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:

mohammad.s
دوشنبه 05 دی 90, 07:09 بعد از ظهر
تفسیر ایه ی یک سورهی بقره (الم)
ابن بابويه بسند خود از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت نموده در الم فرمود جماعتى از يهود حضور پيغمبر اكرم براى محاجه
كردن آمده بودند آنحضرت امير المؤمنين را فرستاد كه با آنها گفتگو كند يهوديان گفتند اگر ميگوئى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق است و پيغمبر آخر الزمان بوده و بعد از او پيغمبرى نيست اينك ما ميگوئيم مدت پيغمبرى و تسلط او را كه آن هفتاد و يك سال است.
آن حضرت فرمود بچه دليل گفتند بدليل الم كه بحساب ابجد الف يك و لام سى و ميم چهل كه جمع آنها هفتاد و يك ميشود امير المؤمنين فرمود پس چه ميگوئيد در المص كه نازل شده گفتند اين يكصد و شصت و يك ميشود فرمودند در الر، گفتند اين كلمه دويست و سى يك ميشود فرمود المرا چند است گفتند اين بيشتر است و دويست و هفتاد و يك ميشود سپس حضرت بآنها فرمود عقيده شما يكى از اين مدتهاست يا تمام اين مدتها طول مدت پيغمبرى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
بعضى از آنها گفتند تمام مدت كه هفتصد و سى سال ميباشد و بعد از آن سلطنت و اقتدار بسوى ما يهوديان برميگردد امير المؤمنين فرمود آيا اين عقيده خود
شماست و يا از روى كتاب خدا ميگوئيد عده‏اى از آنها گفتند از روى كتاب خدا، و جمعى ديگر گفتند برأى خود ميگوئيم.
امير المؤمنين فرمود كتابى كه از روى آن اينطور بيان ميكنيد نزد من بياوريد يهوديان در جواب ساكت مانده و عاجز شدند و بآن عده كه گفته بودند ما برأى خودمان گفته‏ايم فرمود دليل صحت اظهارات و راستى عقيده خودتان را بگوئيد گفتند دليل راستى ما حساب جمل باشد فرمود از كجا حساب ابجد مؤيد گفتار شماست كه مدت دولت و ملك امت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر طبق محاسبه مزبور باشد شايد حساب مزبور دليل بر آن باشد كه برابر آن نزد شماها درهم و دينار است و يا خداوند هر يك از شما يهوديان را بحساب عدد جمل لعنت نموده.
عرض كردند يا ابو الحسن چنين چيزيكه شما فرموديد در الم و المص و الر و المرا نيست امير المؤمنين فرمود پس آنچه را هم كه شما ميگوئيد در آن حروف نيست اگر سخن من به اين كه در آن حروف آن اشارات نيست باطل باشد پس بيانات شما هم مردود و باطل است، بزرگ آنها گفت يا على خوشحالى نكن كه در سخن ما را عاجز نمودى اگر ما در اقامه دليل عاجز مانديم شما بر حقانيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چه دليلى داريد چون نه شما دليلى بر اثبات نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارى و نه ما پس با هم برابر و مساوى باشيم امير المؤمنين فرمود مساوى نيستيم ما داراى دليل و معجزه ظاهرى هستيم سپس آنحضرت شترهاى يهوديان را صدا زده و فرمود اى شترها براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت دهيد شترها با صداى فصيح گفتند يا وصى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شما راست ميگوئيد و يهوديان دروغ ميگويند شهادت ميدهيم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و شما وصى او ميباشى امير المؤمنين فرمود اين شتران بهترند از يهود، پس فرمود اى لباس‏هائى كه در
تن اين يهوديان هستيد شما نيز براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت بدهيد، لباسهاى آنها بسخن در آمده گفتند يا على تو راست ميگوئى شهادت ميدهيم به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است بحقيقت، و تو يا على وصى بر حق او هستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جائى قدم نمى گذارد مگر آنكه شما قدم جاى قدم او ميگذارى و هيچ شرافت و كرامتى براى محمد نيست مگر براى شما هم هست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شما هر دو پاره‏اى از نور خداوندى هستيد و شما با محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريك ميباشى جز آنكه پيغمبرى بعد از او نيست.
يهوديها چون اين منظره را ديدند خجل شدند و عده از مردم تماشاچى كه حضور داشتند اسلام آوردند و بر آن يهوديها شقاوت غلبه كرده و بعناد خود باقى ماندند. اينست معنى لا رَيْبَ فِيهِ چنانكه گفت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او از قول او و قول پروردگار عالم سپس فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام اين بيان شفاء است براى پرهيزكاران از شيعيان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه از انواع كفر پرهيز نموده و انواع معاصى را رها كردند و شما هم بايد از اظهار اسرار خدا و پيغمبر و ائمه پرهيز نموده و سرهاى آنها را پنهان داريد و بيان نكنيد اسرار ايشان را مگر باهل ايمان و مستحقين آنها كه بايد براى آنان حتما نشر كرده و بيان نمائيد :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen:

بقیه رو هم بگو

hamid reza
شنبه 10 دی 90, 11:05 قبل از ظهر
تفسير يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ‏ ایه 3 سوره بقره

عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ فرمود غيب قيام و ظهور حضرت حجت عليه السّلام است.
و در روايت ديگر فرمود اعتقاد و اقرار بقيام قائم ماست و شاهد بر اين گفتار آيه شريفه 21 سوره يونس است كه ميفرمايد: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ
يعنى بدانيد غيب براى خداست منتظر آن باشيد ما هم در انتظار يارى او ميباشيم و آنحضرت فرمود خوشا بحال كسانى كه در غيب آنحضرت صبر ميكنند و خوشا بحال آنهائى كه بر محبت آن امام و ذريه پيغمبر و على صبر نموده و باقى ميباشند اينها اشخاصى هستند كه خداوند بيان حال آنها را فرموده بقولش الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْ

hamid reza
شنبه 10 دی 90, 11:21 قبل از ظهر
بقیه درخواست هارو هم بگید

hamid reza
شنبه 10 دی 90, 11:28 قبل از ظهر
تفسیر ایه 1 و 7و8 سوره یس
ابن بابويه از سفيان بن سعيد روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم معناى يس چيست؟ فرمود اسمى از اسامى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله است و معنايش اين است:
اى شنونده وحى من، قسم بقرآن حكيم تو از پيغمبران مرسل و بر راه راست ميباشى.
و در كافى ذيل آيه «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آنها از خداوند و رسولش غافلند و از وعده‏هائى كه خداوند فرموده بى‏خبرند.
و نيز فرمود «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» يعنى بامامت امير المؤمنين عليه السّلام و اوصياء بعد از آنحضرت ايمان ندارند و كسانى كه بولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه اقرار ننموده و منكر آن انوار طيبه ميباشند در قيامت نابينا محشور شده و در آتش جهنم غوطه‏ور خواهند شد

mohammad.s
شنبه 13 اسفند 90, 05:14 بعد از ظهر
منظورم حروف مقطعه بود ;)

حامد
یکشنبه 28 اسفند 90, 04:22 بعد از ظهر
از حروف مقطعه که بگذریم عجب عکس هایی گذاشتی
واقغا روحم پرواز کرد ;)

لطفا بحث ادامه بده hamid reza

hamid reza
دوشنبه 29 اسفند 90, 11:55 قبل از ظهر
تفسیر آیه29 یس
ابن بابويه ذيل آيه إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود سه نفر بودند كه حتى يك چشم بهمزدن كافر بوحى نشدند مؤمن آل يس و على بن أبي طالب و آسيه عيال فرعون اين سه نفر صديقون هستند و افضل ايشان على عليه السّلام است و اينحديث را ثعلبى نيز كه از مخالفين است در تفسيرش نقل نموده

mostafahem
جمعه 08 اردیبهشت 91, 10:34 قبل از ظهر
ابن بابويه، قال: أخبرنا أبو الحسن محمد بن هارون الزنجاني، فيما كتب إلي على يدي علي بن أحمد البغدادي الوراق، قال: حدثنا معاذ بن المثنى العنبري، قال: حدثنا عبد الله بن أسماء، قال: حدثنا جويرية، عن سفيان بن سعيد الثوري، قال: قلت لجعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب (عليه السلام): يا بن رسول الله، ما معنى قول الله عز و جل: طه؟
قال: «طه: اسم من أسماء النبي (صلى الله عليه و آله)، و معناه: يا طالب الحق الهادي إليه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ بل لتسعد به».)معانی الاخبار
«طه- طا، ها-» نيز يكى از نامهاى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله است و معنايش اين است كه: اى جوينده حق و راهنمائى‏كننده بسوى آن! قرآن را بر تو نفرستاديم‏
كه در زحمت بيفتى بلكه بر تو فرستاديم كه به وسيله آن به هدف رسيده كامياب گردى) و «طس- طا، سين-» يعنى: منم جوينده شنوا.

حسین
شنبه 14 مرداد 91, 02:37 بعد از ظهر
میشه بگید به شما چه ربطی داره ؟ یه سوال دوستانه است :?: :?: :!: :!: :ugeek: :ugeek:

برخوردت قشنگ نبود.

حامد
سه شنبه 31 مرداد 91, 02:15 بعد از ظهر
برخوردت قشنگ نبود.

حال می شه کوتاه بیاین
من از همه معذرت می خوام
به موضوع اصلی برسیدلطفا

hamid reza
سه شنبه 31 مرداد 91, 02:18 بعد از ظهر
چشم کجا بودیم

حامد
سه شنبه 31 مرداد 91, 02:24 بعد از ظهر
تاپیک ها قبل بخون ببین کجا بودیم

دادش حمید اگه زحمتی نیست یه خلاصه از بحث های گذشته بگو تا بشه بحث ادامه داد

ممنون از لطفت

J.MOGHADAM
یکشنبه 26 خرداد 92, 04:22 بعد از ظهر
کلمه ی (یوم) در قرآن 365 بار آمده است 1سال هم 365 روز می باشد!!
عجیبا قریبااااااااااااااااااااا اا...