PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق و تصوف



حامد
چهارشنبه 10 فروردین 90, 11:21 بعد از ظهر
عشق و عرفان

به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي‏خبر نبود ز راه و رسم منزل‏ها
طي اين مرحله بي‏همرهي خضر مكن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي(2)
چرا اهل تصوف اين همه اصرار دارند كه مريدان و سالكان راه خويش را مطيع محض خويش خواسته، و بر وجود آنها حكومت و فرمان‏فرمايي مطلق داشته باشند؟!
مي‏گويند: مريد بايد در مقابل پير و راهنما و استاد خود هيچ‏گونه چون و چرا نداشته، به هر چه او را امر مي‏كند از دل و جان گردن نهد، و دستورات او را به طور كامل پذيرا بوده، چشم‏بسته تسليم صد در صد او باشد!!
هر كه او بي مرشدي در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد
پس به هر دوري وليّي قائم است
تا قيامت آزمايش دائم است
پس امام حي قائم آن ولي است
خواه از نسل عمر خواه از علي است!(4)
بديهي است اين دستور ايشان از خطرناك‏ترين اموري است كه کرامت و ارزش واقعي انسان ـ همان موجود آزاد و انديشمندي كه عقل او تسليم مطلق در مقابل هر شخص غيرِ معصومي را به شدت تخطئه مي‏كند ـ را ناديده گرفته، و او را در پرتگاه ضلالت و گمراهي و بي‎هويتی رها مي‏سازد.
چگونه مي‏توان در مقابل انسان غير معصوم ـ كه اگر هم عمدا قصد افساد و اضلال نداشته باشد، لااقل احتمال هر گونه اشتباه و ناداني درباره او داده مي‏شود ـ تسليم بود؟!
امام صادق عليه ‏السلام مي‏فرمايند:
ايّاك أن تنصب رجلا دون الحجّة فتصدّقه في كلّ ما قال.
بپرهيز از اينكه غير از حجت خدا كسي را علم كرده، و در هر چه مي‏گويد تصديقش كني.
جز حجت معصوم الهي كه ـ در ارتباط با وحي و تعليم الهي، نه به واسطه ارتباط و پيوند با شياطين و جنيان و... ـ داناي حقيقي نهان و آشكار، و هدايت‏گر واقعي بشر است، چه كسي مي‏تواند هدايت هميشگي خويشتن را تضمين كند؟! تا چه رسد به اينكه كسي مدعي پرچمداري هدايت ديگران بوده، و آنان را به تسليم مطلق در مقابل خويش فرا بخواند؟!
أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلا أَنْ يُهْدَي.
آيا آن كس كه به سوي حق راه مي‏نمايد سزاوارتر است كه تبعيت شود، يا كسي كه خود راه نمي‏يابد مگر اينكه هدايتش كنند؟!
آشكار است با وجود چنين اصل باطلي ـ كه متأسفانه از اصول مسلم تصوف و عرفان مي‏باشد ـ راه هر گونه سوء استفاده براي فرصت‏طلبان و شيادان و خيانت كاران جامعه باز شده، به راحتي مي‏توانند بر سر راه ساده‏لوحان و مريدان جاهل و نادان دام فريب گسترانيده، و از اين راه اهداف شوم خود را در لباس دين و هدايت و ارشاد عملي سازند.
دين مقدس اسلام بر پايه اساسي‏ترين اصول عقلي و برهاني بنا شده است و هرگز حقانيت خود را در گرو خواب و خيال‏ها و امور عجيب و غريبي كه نشان اعجاز نداشته ، و صدور آن‏ها از جنيان و شياطين هم ممكن است ارائه نمي‏دهد، و اي بسا مشايخ و پيران و اساتيد اخلاق و سير و سلوكي كه در پيوند با آنان نمايش زهد و تقوي در آورده، و بيرق سلوك و ارتباط با عالم غيب الهي برافراشته، و ساده‏لوحاني راحت‏طلب و گريزان از هر گونه تعقل و مسؤوليت پذيري شريعت نوراني به هواي پيمودن راه صد ساله در يك شب بر اساس حسن‏ظن بي‏مورد خود، به ايشان دل داده، و گرد آنان در افت و خيزند كه آشكارا مي‏بينيم هر روز بر تأليف و چاپ و نشر و تيراژ كتاب‏هايي كه در شرح احوال فريباي ايشان نوشته مي‏شود افزوده مي‏گردد، و متقابلا هر لحظه خورشيد فروزان تعقل و تدبر در آيات روشن‏گر كتاب خداوند، و سنت سر تا پا نور اهل عصمت الهي، و سيره محرّك و سازنده آنان بيش‏تر و بيش‏تر رو به تيرگي و خاموشي مي‏رود.

mostafahem
جمعه 12 فروردین 90, 09:48 بعد از ظهر
سلام بر حامد جان
اولا اشعاری که ذکر کردید منابعشان کجاست و از کدام
شاعر می باشد :shock:
دوماموضوع شما عشق و تصوف است ولی در متن شما از عشق خبری نیست
بعدم تازه عشق چه ربطی به تصوف داره
اگر تصوف در روایات ما مطرود است ولی عشق چنین نیست!!!!!!! :x

mohhammad$adeq
جمعه 12 فروردین 90, 10:25 بعد از ظهر
سلام
1.شاعر عامه مذهب حافظ شاعرشه

2.آنکه لفظ عشق نفی عقل و تصوف و کشف شهود به ویژه اباحه همه چیز از معانی اند که وجوه مشترک دارند

3. کیست بمن گوید که اگر روز قیامت سوال شود از طعامش که همان ماخذ علمش باشد
جواب دهد عارف واصل شمس شیرازی؟
که امام صادق فرمودند
کل ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل

mostafahem
یکشنبه 14 فروردین 90, 06:18 بعد از ظهر
اولا اینکه شعری که با پاورقی شماره 4 مشخص شده رو لطفا بگید
کجای کتاب حافظ است که به نظر من اصلا وجود نداره :lol:
دوما لفظ عشق در بعضی از روایات ما معنای منفی ندارد :o

SABA
دوشنبه 15 فروردین 90, 02:45 بعد از ظهر
مگه عشق چیز بدیه که شما در بارش بد می گید

خب خیلی ها عاشق زندگیشونن

AmirHossein
دوشنبه 15 فروردین 90, 06:42 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد
سلام مصطفی جان، اون شعر(4) که گفتید منبعش کجاست، منبعش "مثنوی،دفتر دوم،صفحه 214 می باشد".

mohhammad$adeq
جمعه 19 فروردین 90, 09:45 بعد از ظهر
سلام
2ستان عزیز لفظ عشق در معنا حب زیاد به هر چیز میگن
بحث مذمتشم اینه که طبق فرمایش امیر المومنین حب زیاد نسبت به چیزی مایه ی کوری است.

zoha
پنجشنبه 20 مرداد 90, 11:30 قبل از ظهر
1.شاعر عامه مذهب حافظ شاعرشه

شرط می بندم (هر چند کار بدیه :!: ) که شما اقای mohammad$adeq خیلی از اشعار همین شاعر عامه مذهب رو از روش هم نتونین بخونین ...

2.آنکه لفظ عشق نفی عقل و تصوف و کشف شهود به ویژه اباحه همه چیز از معانی اند که وجوه مشترک دارند
من این جمله رو خوب متوجه نشدم اگه ممکنه توضیح بفرمایید مخصوصا عشق نفی عقل رو
اقای حامد اون بیت زیبایی که از حافظ اوردین خیلی اتفاقا شبیه اعتقاد خودتونه فقط کافیه پیر مغان رو امام تاویل کنی . البته من همچین تاویلی نمی کنم اما بالاخره زبان شعر زبان استعاره و مجازه..
در مورد اشعار حافظ اینطور صحبت کردن ندیدن هنر بی نظیر اونه. شما تا حالا با نگاه زیبایی شناسانه شعر خوندین ؟ یه بار یه بیت از حافظ رو اینطوری بخونین می بینین چه لذت معنوی ای می برین :!:
اصلا در مورد شعر حافظ حیفه ادم تو فضای مجازی حرف بزنه زیبایی اش نامکشوف می مونه :!: منو نزنین :oops:

ehsan_8665
دوشنبه 24 مرداد 90, 02:03 بعد از ظهر
شرط می بندم (هر چند کار بدیه :!: ) که شما اقای mohammad$adeq خیلی از اشعار همین شاعر عامه مذهب رو از روش هم نتونین بخونین ...
این مطلب شما ربطی به بحث نداره.توانایی خوندن اشعار شعرا چه صالح و چه گمراه نفع و ضرری در آخرت انسانها نداره.

zoha
پنجشنبه 27 مرداد 90, 08:42 قبل از ظهر
اقای ehsan اولا که ربط داره چون اون اقای قبلی (الحمدلله همه هم اقان!) حافظ رو شاعر "عامه مذهب " خونده بود خواستم بگم شاعری که فهم اشعارش کار عوام نیست نمی تونه عامه مذهب باشه ثانیا شما که خیلی می خوای با ربط صحبت کنی در مورد قسمت های دیگه ی حرف من که اتفاقا به موضوع هم ربط داره نظر بده :mrgreen:

ehsan_8665
جمعه 28 مرداد 90, 05:20 قبل از ظهر
اولا که ربط داره چون اون اقای قبلی (الحمدلله همه هم اقان!) حافظ رو شاعر "عامه مذهب " خونده بود خواستم بگم شاعری که فهم اشعارش کار عوام نیست نمی تونه عامه مذهب باشه
اتفاقا ربطش همین جاست ،معنی اهل عامه در روایات به معنی خاصی به کار برده شده که بعدا انشا الله به اون میپردازیم.
شعر و شاعری یک فضل محسوب میشه که اگر کسی به فن اون فضل واقف باشه مطلبش رو میفهمه اگر هم نه نمیفهمه.پس سخت بودن فهم اشعار شعرا نشان از عوام بودن (به معنی روایی عوام بودن) شخص نمیده ،با یک مثال قضیه رو جا بندازم مثلا فرض کنید من مهندس مکانیک باشم اگر من یک قضیه رو در مکانیک مطرح کنم که شما یا یک مرجع تقلید یا یک آیه الله اونو نفهمه دلیل بر عوام بودن اون مرجع یا آیه الله نمیشه بلکه چون اون فن رو بلد نیست اونو نمیفهمه.اگه غیر اینه بگو؟
حالا شعر و شاعری هم همینه.
پس دلیل نمیشه که اگر فهم اشعار حافظ کار سختی باشه چون مثلا از یک سری لغات خاص و تشبیهها و استعاره ها و مجازها و... استفاده کرده پس اون عامه مذهب نیست بلکه اعتقادات آقای حافظ یا هر شاعر دیگه ای عامه مذهب بودن او رو مشخص میکنه.

ehsan_8665
جمعه 28 مرداد 90, 05:24 قبل از ظهر
البته من در اینجا نمیخوام بگم که حافظ عامه مذهب بوده بلکه بحث کلیی ررو مطرح کردم.
حالا آقای mohammad$adeq که میگه حافظ عامه مذهب بوده باید دلایلش رو بیاره.

zoha
جمعه 11 شهریور 90, 12:59 قبل از ظهر
اقای ehsan_ 8665 خیلی ممنون که معنی عامه مذهب رو گفتین
اما خوب دوستان قبلی در مورد اشعار حافظ نظر داده بودن یعنی ادعا کرده بودن فهمیدن مثل کسی که در مورد یه قانون مکانیک نظر اشتباه بده.حرف من اینه که اگه یه هنری با سلیقه ی شخصی ما نمی خونه نباید بکوبیمش.
معنی عامه رو هم اگه بگین خیلی ممنون تر میشم.

حامد
جمعه 11 شهریور 90, 05:02 بعد از ظهر
حرف من اینه که اگه یه هنری با سلیقه ی شخصی ما نمی خونه نباید بکوبیمش.
اشکالاتی که من مطرح کرده بودم سلیقه ای نبود

مخالفت اونها با ایات و روایات تمایل انها به صوفیه دلیل اشکالات بود نه سلائق

بعدش هم این نظر شماست که ما منظور حافظ نفهمیدیم ای بسا که کسی که این اشکال می کنه اشکال به خودش برگرده که از حافظ دفاع می کنه

به هر حال شعر یک قالب بسیار زیباست بلا شک
اما قالب زیبا ملازمه ای با محتوای زیبا ندارد

AmirHossein
جمعه 11 شهریور 90, 08:38 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

من هم با اجازه دیگران یه نظری می دهم:

حرف من اینه که اگه یه هنری با سلیقه ی شخصی ما نمی خونه نباید بکوبیمش
حرف شما، حرف درستیه. ما نباید هنری رو که مشکلی توش نیست رو بکوبیم. ما با حافظ و مولوی به خاطر شاعر بودنشان مخالف نیستیم، بلکه به خاطر عقائد باطلی که در اشعارشان مطرح کردند و متأسفانه خیلی ها رو هم به خودش جذب کرده، مخالفیم.
ما در کل با شعر مخالف نیستیم، حتی بعضی جاها ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) بعضی از اشعار رو هم تحسین کردند. (می توانید به مقدمه کتاب شریف "عیون اخبار الرضا(ع)" مراجعه کنید و یا مثلا اون شعری که شاعری به نام "دِعبل" برای امام رضا(ع) خواندند و امام(ع) هم آن را تحسین کردند)
در ضمن فهمیدن مضمون بعضی از شعرها خیلی راحته، مثل شعر زیر:

هر كه او بی مرشدی در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد
پس به هر دوری وليّی قائم است
تا قيامت آزمايش دائم است
پس امام حی قائم آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از علی است!
(مثنوی،دفتر دوم،صفحه 214 )

اشتباه بودن مطالب این شعر به قدری واضحه که من دیگه توضیح اضافه ای نمی دم.

ehsan_8665
جمعه 11 شهریور 90, 09:06 بعد از ظهر
بحارالأنوار ج : 1 ص : 196

17- ما، [الأمالي للشيخ الطوسي‏] جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ يَاسِينَ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدِي أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا ع بِسُرَّمَنْ‏رَأَى يَقُولُ الْغَوْغَاءُ
قَتَلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْعَامَّةُ اسْمٌ مُشْتَقٌّ مِنَ الْعَمَى مَا رَضِيَ اللَّهُ لَهُمْ أَنْ شَبَّهَهُمْ بِالْأَنْعَامِ حَتَّى قَالَ بَلْ أَضَلُّ سَبِيلًا
مرحوم مجلسی روایت رو از کتاب شریف امالی صدوق آورده اند که ترجمش به شرح زیر:
امام هادی علیه السلام میفرمایند:غوغاء قاتل انبیاء است و عامه اسمی است مشتق از عمی(کوری=کور بودن)؛خداوند راضی نشده است که سنی ها را به حیوانات تشبیه کند تا اینکه خداوند در قران میفرماید بلکه آنها از نظر گمراهی از حیوانات هم گمراه ترند.
پس واضح است که اصطلاح اهل عامه را خود اهل بیت علیهم السلام به کار برده اند و به کسانی گفته میشود که ولایت علی صلوات الله علیه را قبول نمیکنند که این از کوری باطنی آنهاست.

حرف من اینه که اگه یه هنری با سلیقه ی شخصی ما نمی خونه نباید بکوبیمش
در مورد این فرمایش شما هم باید بگم که وقتی م معارفمون رو از منبع اصلی که قران و حدیث اهل بیت علیهم السلام است میگیریم نظرات و اعتقادات و کلا همه چیز رو با آن میسنجیم اگر مطابقت کنه که هیچ اگر هم نه قبول نمیکنیم.
صوفیه یک فرقه ضاله با اعتقادات مشخص است که گمراهی آنها را اهل بیت علیهم السلام برای شیعیان مشخص کرده اند حالا اگر شخصی بیاد حرفهای صوفیه رو در قالب شعر و.... به خورد مردم بده وظیفه عالم اینه که گمراهی اون فرد رو مشخص کنند و کسانی که در معرض گمراهی هستند رو از گمراهی نجات بدهند و این با افشاگری درباره ی حقیقت صوفیه و گمراهی آنها از صراط مستقیم انجام میشه.
حالا اگر ما بیایم و برای مثال اشعار حافظ رو که تناقض و مخالفت با مکتب واعتقاد صحیح گرفته شده از ائمه علیهم السلام دارد نقد کنیم و گمراهی او یا هر کس دیگری رو بیان کنیم کوبیدن اون شخص نیست.

zoha
یکشنبه 13 شهریور 90, 06:50 بعد از ظهر
سلام به همه ی دوستان
اول لطفا از اینکه به خاطر وجود همچین تاپیکی یه دشمن مشترک پیدا کردین احساستونو بیان کنید لطفا :mrgreen: :mrgreen:
خوبه من یه جمله نوشتم که همه تون بتونین به همون یه جمله استناد کنین :twisted: اما گدشته از اینا من که خیلی لذت می برم از اینکه ببینم ماها می تونیم در مورد اعتقادات واقعی مون با هم حرف بزنیم

صوفیه یک فرقه ضاله با اعتقادات مشخص است که گمراهی آنها را اهل بیت علیهم السلام برای شیعیان مشخص کرده اند
اقای ehsan لطفا روایات صریح از ائمه که در مورد "صوفیه" باشه بفرمایید.

اگر ما بیایم و برای مثال اشعار حافظ رو که تناقض و مخالفت با مکتب واعتقاد صحیح گرفته شده از ائمه علیهم السلام دارد نقد کنیم و گمراهی او یا هر کس دیگری رو بیان کنیم کوبیدن اون شخص نیست.
اخه موضوع اینه که به کاری که شما می کنین نمیگن نقد میگین کینه توزی. جالبه خودتون هم میگید "اشعار حافظ" پس در این صورت برای "نقد" اشعار حافظ دیوان رو میگذاریم جلومون و یکی یکی حرفها رو می سنجیم اصلا هم کاری نداریم گوینده ی اون چه مذهبی داره. حتما خودتون می دونید که امام علی (ع) در مورد سنجش یه سخن فرمودن که به حرف نگاه کنید نه به گوینده ی ان (البته حتما خودتون این روایت رو به عینه بلدین من فقط مضمونش رو در ذهن داشتم)و اگه با ابزار صحیح نقد (که اتفاقا از لوازم اصلی تفکر در دنیای مدرنه) به نقد این شعرها و خیلی اشعار و افکار دیگه بپردازیم به نتایجی غیر از اون چیزی که شما و بقیه ی همفکرانتون رسیدن، می رسیم.


به خاطر عقائد باطلی که در اشعارشان مطرح کردند و متأسفانه خیلی ها رو هم به خودش جذب کرده، مخالفیم.

و اما اقای amirhossein من خوشبختانه این عقیده رو ندارم که یا همه ی حرفای یه نفر درسته یا همه اش غلط. خوب همه می دونن که مثلا مولوی سنی بوده و این حرفا هم اصلا ازش عجیب نیست اما اینطوری نیست که حرف به درد بخور نداشته باشه. به هر حال مسائل حکمی زیادی رو هم مطرح کرده همین اقای سنی مذهب


بعدش هم این نظر شماست که ما منظور حافظ نفهمیدیم ای بسا که کسی که این اشکال می کنه اشکال به خودش برگرده که از حافظ دفاع می کنه

اقای حامد من اصلا همچین جسارتی به شما نمی کنم ;)
اما شما یه اصطلاح صوفیه رو گرفتین و دیگه به حرف هیچ کسی گوش نمی دین. همون حرفی که در مورد مولوی زدم در مورد حافظ یا هرکس دیگه ای از هرفرقه ی دیگه ای صدق می کنه. مردم که عاشق چشم و ابروی اونا نیستن (ببخشید حرف بد زدم :cry: ) به حرفهایی که با سرشت انسانی ادمها سازگار ه توجه می کنن. فکر نمی کنین شما از دریچه ی خیلی تنگی دارین به دنیا نگاه می کنین؟

AmirHossein
یکشنبه 13 شهریور 90, 10:30 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

سلام به Zoha و بقیه دوستان

اما گدشته از اینا من که خیلی لذت می برم از اینکه ببینم ماها می تونیم در مورد اعتقادات واقعی مون با هم حرف بزنیم
ما هم خیلی لذت می بریم. ;)

در این صورت برای "نقد" اشعار حافظ، دیوان رو میگذاریم جلومون و یکی یکی حرفها رو می سنجیم اصلا هم کاری نداریم گوینده ی اون چه مذهبی داره.
با عرض معذرت، باید بگم که دقیقا یکی از اشتباهات بزرگ شما و خیلی های دیگه در همین جاست.
اگر ما بخواهیم اشعار (یا سخنان یا عقائد و...) یک شخص رو بررسی یا نقد کنیم نه تنها به اشعارش نگاه می کنیم و بلکه برای اینکه بررسی صحیح تری داشته باشیم، باید خود شخصیت اون فرد و مذهبش و اساتیدش و خیلی ملاک های دیگه رو هم در نظر بگیریم.
از اون گذشته، اگر ما یقین کنیم که مثلا مولوی شیعه نیست، همین یه مطلب کافیه برای این که کل اشعارش از اعتبار ساقط بشه (به این معنا که ما دیگه حق نداریم معارف دینمون رو از اشعار مولوی یاد بگیریم). دلیل این حرف رو با چند تا روایت بیان می کنم:
* در نامه امام کاظم (علیه السلام) به "علی بن سوید" آمده است:
اما اینکه پرسیده ای: معالم دینم را از چه کسی بیاموزم،
معالم دین خویش را از غیر شیعیان ما اخذ مکن، و گرنه دین خود را از خیانتکارانی گرفته ای که به خدا و پیامبر و امانات خویش خیانت نموده اند. (1)

* راوی محضر امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: ما نزد مخالفان می رویم تا احادیثی که حجت ماست بر علیه آنها از آنها بشنویم. حضرت فرمودند: نه این کار را نکن، نزد آنها نرو و از آنها اخذ حدیث مکن. (2)

به حدیث فوق، توجه نمایید. حتی ما را از اخذ حدیث از اهل عامه، هم منع کرده اند، دیگر چه برسد به شعر و ...
* و در قسمتی از یک روایت، امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: کسی که به گوینده ای گوش دهد او را پرستیده، اگر او از جانب خدا مطالب را بیان کند، شنونده عبادت خدا، و اگر از جانب شیطان بگوید، او عبادت ابلیس کرده است. (3)

همچنین محدث خبیر شیخ حر عاملی (ره) فرموده است: روایات متواتر از امامان معصوم (ع) به ما رسیده که ما را از نقل احادیث عامه نهی کرده اند، حتی اگر در مدح اهل بیت (ع) باشد! و عمل به آن روایات را تحریم کرده، بلکه فرموده اند اگر آنها روایتی نقل کردند که مطابق روایات شیعه نبود شما بر خلاف آن روایت رفتار نمایید. (4)

از مجموع روایات فوق متوجه می شویم که یکی از مطالبی که در مذهب تشیع خیلی به آن توجه شده و ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) نسبت به آن حساس بوده اند، طریق کسب معارف دین می باشد. به عبارت دیگر، طریق در مذهب ما موضوعیت دارد.
من نمی گم که همه اشعار مولوی یا ... غلطه، حتی برای بسیاری از اشعار مولوی می توان روایت نیز پیدا کرد. ولی نکته ای که مهم است این است که ما اصلا اجازه نداریم معارف دینمان را از مولوی یا هر غیر شیعه ای دریافت کنیم.

پاورقی:
1. رجال کشی 3، وسائل جلد 27، صفحه 150، بحار جلد2، صفحه 82 (به نقل از کتاب "روش صحیح تفسیر قرآن"، نویسنده: آقای عبد النبی مهدی، صفحه 199)
2. کافی جلد دوم صفحه 410، وسائل جلد 21 صفحه 477، بحار جلد2 صفحه 216، (به نقل از کتاب فوق)
3. عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد اول صفحه 303، بحار جلد 26 صفحه 239 ،به نقل از کتاب فوق
4. الفوائد الطوسیه 365، به نقل از همان کتاب صفحه 197

حسین
چهارشنبه 14 فروردین 92, 11:43 بعد از ظهر
خیییلی بحث قشنگی بود.