PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : قائده لطف و وجود امام



حامد
جمعه 05 فروردین 90, 07:13 قبل از ظهر
دلائل وجوب امام

قسمت اول

يكي از براهين عقلي ـ كه متكلّمان زياد به آن استدلال مي*كنند ـ «قاعده لطف» است و به صراحت مي*توان گفت: شيوه رايج گذشتگان همين قاعده بوده است.
شيخ طوسي (رحمة الله عليه) مي*گويد:
«لطف عنايتي است كه انسان را در انجام دادن عملي كه بايد آن را انجام دهد برمي*انگيزد و او را ياري مي*كند؛ به طوري كه اگر اين ياري و انگيزه نباشد، وي آن كار را انجام نمي*دهد، و نيز او را از انجام كاري كه نبايد انجام دهد، دور مي*كند و باز مي*دارد. لطف داراي سه مرحله است: توفيق ( فراهم آوردن وسايل و امكانات لازم)، ارشاد و راهنمايي (نشان دادن راه)، و رهبري در عمل (ايصال الي المطلوب)».
علامه حلي(رحمة الله عليه) در اين زمينه مي*گويد:
«امامت رياست عامه الهي در امور دين و دنيا است، براي شخصي از اشخاص به عنوان نيابت از پيامبر صلي الله عليه و آله و اين واجب عقلي است؛ زيرا امامت لطف است، پس ما علم قطعي داريم كه اگر براي مردم شخصي باشد كه رياست آنها را بر عهده* گيرد و آنها را راهنمايي كند و ديگران از او اطاعت كنند و او حق مظلوم را از ظالم بستاند و ظالم را از مظلوم منع كند، مردم به صلاح نزديك*تر و از فساد دورتر مي*شوند».

1ـ1 تعريف لطف

«لطف» از صفات فعل خداوند است، نه ذات و مراد از آن، هر فعلي است كه خداوند نسبت به مكلفين انجام مي*دهد (مانند نعمت*ها، خيرها و...) و به واسطه آن بندگان را به اطاعت نزديك مي*كنند و از معصيت باز مي*دارد (البته به حدّ جبر نمي*رسد.)
قاعده لطف با «قاعده اصلح» تفاوت دارد. مصالح گاهي ديني و گاه دنيوي است. اگر مصلحتي ديني بود كه نزديك كننده به طاعت و دور كننده از معصيت باشد و در تكليف دخالت كند، به آن لطف گويند. اما اگر مصلحت دنيوي بوده و در دايرة تكليف دخالت ندارد، به آن اصلح گويند.
1ـ2. اقسام لطف:لطف به لحاظ تأثير بهره*مند ساختن انسان*ها، دو قسم است: لطف محصّل و لطف مقرّب. لزوم پيشواي الهي، از مصاديق هر دو نوع مي*تواند باشد:

1ـ2ـ1. لطف محصّل:

عبارت است از انجام دادن زمينه*ها و مقدماتي از سوي خداوند كه تحقّق هدف آفرينش، بر آنها متوقف است؛ به گونه*اي كه اگرخداوند، اين امور را در حق انسان*ها انجام ندهد، كار آفرينش لغو و بيهوده مي*شود. برخي از مصاديق اين نوع لطف، بيان تكاليف شرعي، توان مند ساختن انسان*ها براي انجام تكاليف، نصب و معرفي وليّ وحافظ دين و.... است. لطف به اين معنا، محقّق اصل تكليف و طاعت است.

1ـ2ـ2. لطف مقرّب:

عبارت است از اموري كه خداوند براي بندگان انجام مي*دهد و در ساية آن، هدف از تكليف برآورده مي*شود؛ به گونه*اي كه اگر اين امور انجام نمي*شد، امتثال و اطاعت براي عدة زيادي امكان پذير نبود.
برخي از نمونه هاي اين نوع لطف، وعدة بهشت به نيكوكاران و عذاب جهنم براي بدكاران، نعمت*ها و سختي*ها به عنوان ابتلا، امر به معروف و نهي از منكر و... است.
اين نوع لطف، مكلّف را به سوي انجام دادن دستورات الهي نزديك*تر و از سركشي به دور مي*دارد. اين لطف، مرتبه*اش، بعد از اثبات تكليف است امّا لطف محصّل، محقّق و مثبت تكليف شرعي است.
علامة حلّي، لطف مقرّب را اين گونه تعريف مي*كند: «لطف مقرّب، عبارت است از هر آنچه كه در دور كردن بندگان از معصيت و نزديك ساختن ايشان به طاعت، م*ؤثر است؛ ولي در قدرت دادن آنان بر انجام تكاليف، مدخليّتي ندارد و اختيار را نيز از آنان سلب نمي*كند». البته تعاريف ديگري از لطف مقرب و لطف محصل در كتب كلامي شده است.

1-3. تفاوت در لطف

اگر لطف محصّل نباشد، اصولاً تكليف شرعي، بعثت، پيشوا و راهنمايي نخواهد بود، يعني،اصل وجود تكليف شرعي محقّق نمي شود. اما اگر لطف مقرّب نباشد ( هر چند تكليف، بعثت و نصب پيشوا و راهنما وجود دارد و چه بسا در مورد برخي از اشخاص، تكليف هم امتثال شود)، ولي نوع مردم، امتثال تكليف نخواهند كرد. به عنوان مثال اگر وعد و و عيدي نباشد، هر چند بندگان، توانايي بر انجام دادن دستورهاي الهي را دارند (چون در ساية لطف محصّل، شريعت و راهنما معرفي شده است)؛ لكن بيشتر آنان تا تشويق و تنبيهي نباشد، كمتر سراغ اطاعت و فرمان برداري مي*روند. به بيان ديگر: با توجه به معناي اصطلاحي لطف كه حالت برانگيزندگي دارد، اگر مكلف از اين برانگيزندگي و بازدارندگي متأثر شود و به مرحله عمل برسد يعني خلاف را ترك و ثواب را مرتكب شود، مي*شود لطفِ محصل، اگر اين تأثير را نگذاشت مي*شود مقرّب. هر لطفي مقرب است يعني شأن برانگيختن و بازدارندگي را دارد ولي هر لطفي محصّل نيست لذا بينشان از نسب اربع منطقي عام و خاص مطلق است متكلمين بيشتر به لطف مقرّب توجه نمودند بخاطر عام بودن آن و توجه به لطف محصّل ننمودند.
1-4. دلالت قاعده لطف بر امامت

بيشتر دانشمندان علم كلام، مسأله امامت را از مصاديق «لطف مقرّب» دانسته و در اين زمينه بحث كرده*اند. اثبات ضرورت امامت بر اساس «قاعدة لطف» چنين است.
حال كه خداوند، تكاليفي را بر بندگان واجب كرده است، غرض او اطاعت و پيروي انسان*ها از آن تكاليف است تا در ساية آن، به كمال و سعادت مطلوب برسند. اين مهم (امتثال) بدون انجام دادن اموري (از جانب خداوند)، مثل نصب امام معصوم، وعد و وعيد و... محقّق نمي*شود و خداي حكيم، حتماً اين امور را انجام مي*دهد تا نقض غرض در تكليف لازم نيايد.بيشتر دانشمندان بزرگ كلامي با ذكر مثالي، مي*گويند: هر گاه كسي، غذايي آماده كند و هدف او دعوت افرادي باشد، به آنان پيغام بدهد و با اينكه مي*داند آنان نشاني و راهنما ندارند، ولي برايشان راهنما نفرستد يا نشاني را به آن نگويد؛ مسلماً كار عبث و بيهوده مي*كند.
پيش فرض*هاي مهم برهان لطف:
1.هدف و غرض اصلي خداوند از تشريع تكاليف، اطاعت و پيروي بندگان است؛ نه اينكه هدف، صرفاً بيان تكاليف باشد (هر چند عدّة اندكي بدون وعد و وعيد و يا نصب امام، امتثال مي*كنند.)عقل سليم، حكم مي*كند كه پيمودن راه كمال و رسيدن به سعادت، با عمل به برنامه*هايي است كه عقل و شرع، آنها را بيان كرده*اند و چون اين هدف، مربوط به نوع انسان است و او بدون لطف الهي به آن نمي*رسد؛ اين لطف بر خدا واجب است.قرآن، در موارد گوناگون، اين مضمون را بيان مي*كند كه اگر خداوند، دستوري داده، يا لطفي كرده است و يا ضرري را متوجه انسانها ساخته، هدف انجام دادن، دستورها بوده است تا در ساية آن، به كمال مطلوب برسند. در اينجا به ذكر چند نمونه از آيات بسنده مي*شود:(و بلوناهم بالحسنات و السيئات لعلّهم يرجعون).
آية الله سبحاني مي*نويسد: مراد از حسنات و سيئات، نعمت*ها و ضررهاي دنيايي بوده و هدف از اين ابتلاء واداركردن آنان به حق*مداري و اطاعت است. (و ما ارسلنا في قرية من نبي الا أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون)
در اين آيه، به هر دو قسم از لطف اشاره شده است. مفاد آية كريمه اين است كه خداوند، پيامبران را براي ابلاغ تكاليف و ارشاد بندگان فرستاده است (لطف محصّل)؛ منتها چون رفاه طلبي و سستي و فرو رفتن در نعمت*هاي دنيايي، مي*تواند سبب سركشي و بي*خبري انسان از هدف آفرينش و اجابت درخواست انبياء شود، حكمت الهي اقضا مي*كند تا آنان را گرفتار سختي*ها كند تا به سوي اوامر الهي برگردند.
از آنجايي كه هدف اصلي، انجام دادن دستورهاي الهي بوده، پيامبران صرفاً، به اقامة حجّت و برهان اكتفا نكرده*اند؛ بلكه به ارائه معجزات، بشارت نيكوكاران و ترسانيدن بدكاران پرداخته*اند: (رسلاً مبشرين و منذرين) اين امور، در گرايش مردم به اطاعت و دوري گزيدن از معصيت، دخالت دارد.
2. نصب امام از مصاديق «لطف مقرّب» نيز مي*باشد. اين پيش فرض، با توجه به تعريف مقام امامت و وظايف و اوصاف، آن، كاملاً روشن پذيرفتني است. مرتبة امامت، نزديك به مرتبة نبوّت است، با اين فرق كه پيامبر، مؤسّس تكاليف شرعي است و امام، حافظ و پاسدار آن به نيابت از پيامبر.
شكي نيست كه محافظت از قوانين و ساير كاركردهاي امام انسان*ها را به سوي پيروي از دستورات الهي نزديك مي*كند و از سركشي بر كنار مي*دارد. از طرفي هرگاه جامعه، رهبري داشته باشد كه آنان را از تجاوز و نزاع باز *دارد و به صلح و عدل و انصاف وادارد، چنين جامعه*اي، به صلاح نزديك و از فساد تباهي دور مي*شود. حال اگر چنين رهبري، از جانب خدا بوده و معصوم هم باشد، ديگر جاي ترديدي در لطف بودن آن نمي*ماند. نصب پيشوا و امام معصوم الهي، هيچ گونه مفسده و مزاحمي ندارد تا خداوند به جهت آن مفسده و يا تزاحم با امر ديگر، از نصب امام صرف نظر كند.

انتظار 2- پژوهشي عقلي دربارة حضرت مهدي عليه السلام - روح الله شاكري زواردهي- www.isfahan.mahdi313.org (http://www.isfahan.mahdi313.org)