با غمت مي خرم آقا خوشيِ عالم را

و به عالم ندهم تا به ابد اين غم را

چشم بر راهِ تو و شامِ نُهُم هم آمد

قسمتم كرد خدا سينه زدن با هم را

ريشه ي بِيرقِتان عزتمان بخشيده

از سرم باز مكن سايه ي اين پرچم را

دَمِ من هست حسن بازدَمم هست حسين

تا نفس هست نگيريد ز من اين دَم را

نمكِ روضه مان را خودِ زينب بخشيد

شورِ ما زنده كند خِيلِ بني آدم را

علمِ رايت العباس بلندم كرده

مادرت داده به من اين سندِ محكم را

مادرم جانِ* مرا نذرِ عمو جانت كرد

حرمم بَر كه علاجي بكني دردم را