????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 12






Threaded View

  1. Top | #7

    تاریخ عضویت
    فروردین 1390
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.13
    نوشته ها
    614
    تشکر کرده
    143
    مرحوم علامه محمد باقر مجلسی رضوان الله علیه در کتاب شریف "جلاء العیون" صفحات 715 تا 717 اینگونه نقل می کند:
    در بعضى از کتب معتبره از مسلم گچ‏کار روایت کرده‏ اند که گفت: روزى مرا پسر زیاد براى مرمت دار الاماره کوفه طلبید، و من مشغول گچ‏کارى شدم، ناگاه صداى شیون‏ بسیار از اطراف کوفه شنیدم، از خادمى که نزد من ایستاده بود پرسیدم که: این صداها چیست؟ گفت: کسى بر یزید خروج کرده بود، و لشکر ابن زیاد به جنگ او رفته بودند، امروز سر او را داخل شهر مى‏ کنند، پرسیدم: که بود آنکه خروج کرده بود؟ گفت: حسین بن على، من از ترس خادم سخن نتوانستم گفت. چون بیرون رفت، چنان طپانچه بر روى خود زدم که نزدیک بود کور شوم، و دست خود را شستم و از راه پشت قصر بیرون رفتم تا به کناسه کوفه رسیدم، دیدم که مردم ایستاده‏ اند و انتظار مى‏ کشند که اسیران و سرها را بیاورند، ناگاه دیدم که نزدیک به چهل کجاوه و محمل پیدا شد، گفتند: حرم محترم حضرت سید شهدا و فرزندان فاطمه زهرا در این محملهایند.

    ناگاه دیدم حضرت امام زین العابدین علیه السلام بر شتر برهنه سوار است، و علیل و رنجور و مجروح است، و خون از بدن مبارکش مى‏ ریزد و مى‏ گرید، و از روى حزن و اندوه شعرى چند مى‏ خواند به این مضمون: اى بدترین امتها! خدا خیر ندهد شما را که رعایت جد ما در حق ما نکردید، در روز قیامت که ما و شما نزد او حاضر شویم چه جواب خواهید داد، ما را بر شتران برهنه سوار کرده‏ اید و مانند اسیران مى‏ برید، گویا که ما هرگز به کار دین شما نیامده‏ ایم، و ما را ناسزا مى‏ گویید، و دست بر هم مى‏ زنید، و به کشتن ما شادى مى‏ کنید، واى بر شما مگر نمى‏ دانید که رسول خدا و سید انبیا جد من است، اى واقعه کربلا اندوهى بر دل ما گذاشتى که هرگز تسکین نمى‏ یابد. و اهل کوفه به اطفال و کودکان اهل بیت ترحم مى‏ کردند، پس ام کلثوم زجر کرد ایشان را که اى اهل کوفه تصدق بر ما اهل بیت رسالت حرام است، و آنها را از دست و دهان کودکان مى‏ گرفت و بر زمین مى‏ انداخت، و زنان اهل کوفه از مشاهده احوال آن مقربان حضرت ذو الجلال مى‏ گریستند. ام کلثوم چون صداى گریه ایشان را شنید، از میان محمل صدا زد که: اى اهل کوفه! مردان شما ما را مى‏ کشند و زنان شما بر ما مى‏ گریند، خدا در روز قیامت میان ما و شما حکم کند، و در این حال صداى شیون برخاست ناگاه دیدم که سرهاى شهیدان را بر سر نیزه‏ ها کرده بودند پیدا شد، و در میان آنها سرى دیدم در نهایت حسن و صفا شبیه‏ ترین خلق به رسول خدا، و مانند ماه تابان مى‏ درخشید و اثر خضاب از لحیه مبارکش ظاهر بود.

    چون زینب خاتون را نظر بر سر آن سرور افتاد، سر خود را بر چوب محمل زد که خون بر زمین ریخت و فریاد بر آورد که: اى ماه فلک امامت که به جور تیره رویان منخسف گردیدى، اى خورشید سپهر خلافت که به گردش روزگار رخ خود را در افق غروب از ما پوشیدى، اى برادر مهربان فاطمه! یتیم خود را بطلب و دلدارى کن، اى برادر بزرگوار! از فرزند ماتم‏ زده رنجور خود على بن الحسین خبرى بگیر که بدنش از جور دشمنان مجروح است و دلش از ستم دونان مقروح است. از سخنان جانسوز آن نور دیده زهرا، آتش حسرت از ثرى به ثریا زبانه کشید، و از اشک خونین حاضران رخساره زمین گلگون شد، و از دود آه دل سوختگان هوا تیره گردید.

    علی زیباترین نام جهان است علی ذکر لب صاحب زمان است
    به کوری دو چشم اهل انکار فقط حیدر امیرالمومنین است

  2. 3 کاربر زیر بابت این پست از ABASS، تشکر کرده اند:

    ehsan_8665 (جمعه 16 فروردین 92),mahdi11 (جمعه 21 آبان 95),حسین (دوشنبه 19 فروردین 92)


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •