????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6






Threaded View

  1. Top | #2


    تاریخ عضویت
    اسفند 1389
    عنوان کاربر
    Administrator
    میانگین پست در روز
    0.37
    نوشته ها
    1,804
    تشکر کرده
    559
    Blog Entries
    1
    مادرم فاطمه یکبار دگر بیمار است
    او خودش گفت که از قاتل خود بیزار است

    رد خونِ به روی پیرهنش ای عالم

    یادگاری ز نوک میخ در و مسمار است

    گریه دار است بگویم به شما ، لطمه زنان

    مادر عالمیان بین در و دیوار است

    لطمه زن، گریه بکن چون که دگر مادر ما
    هر شب
    از درد کمر،تا به سحر، بیدار است

    سینه ی فاطمه گردید دگر خرد و خمیر

    دنده ی فاطمه با خاک زمین هموار است

    صورت مادر و پهلو و دو تا دستانش
    جلوه گاه اثر صحنه ی هر آزار است
    بگذارید گریزم به رقیه باشد

    تو ببین پای رقیه ز جفا بر خار است

    دزد شامی شده مبهوت سر و معجرشان

    زجر هم در زدن دخت حسین پاکار است


  2. 2 کاربر زیر بابت این پست از حامد، تشکر کرده اند:

    mahdi11 (چهارشنبه 02 تیر 95),mostafahem (سه شنبه 06 فروردین 92)


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •