در اين‏جا بي*مناسبت* نيست تا به* موضع* عبدالرحمن* جامي* (817 ـ 898ق) عالم*، عارف* و شاعر بزرگ* خراسان*, كه* در مذهب* سني*ِ حنفي* بوده* و البته* علايق* صوفيانة* عميقي* داشته*، گذري* داشته* باشيم*. وي* در سلسلة* الذهب* خود عقايد مذهبي*اش* را در بارة* خلافت* بيان* كرده* و در آن‏جا خود را سني* معتقد و در عين* حال*، دوستدار اهل* بيت*(ع) مي*داند. وي* هم* درست* مانند ديگر اهل* سنت*، معتقد است** سني* نبايد به* جهت درگيري*هاي* صحابه*، ميان* آنها خط** دوستي* و دشمني* رسم* كند؛ در عين* حال* بايد بداند كه* در اين* اختلافاتْ *حق* با علي* بوده* است*:

همــه* را اعتقـاد، نيكــو كــن هـر خصومت* كه * بودشان* با هم* به سر انگشتِ* اعتــراض* منــه* حــكم* آن* قصه* با خـداي گذار و آن* خـلافي* كه* داشت* با حيدر حـق* در آنجا به* دست* حيدر بود

دل* ز انكارشان* به* يك* سو كن* بـه* تعصـب* مزن* در آنجـا دم* دين* خود رايگـان* ز دست* مده* بنـدگي* كن* ترا به* حكم* چكار در خلافـت* صحابئــي* ديگـر جنـگ* با او خطـا و منكـر بود[35]

گفتني* است* كه* مهم*ترين* درگيري* مذهبي* جامي* با مخالفان* در عصرش*، درگيري* وي* با شيعيان* است* كه* در خراسان* نفوذي* چشمگير داشتند و ديديم* كه* به* زودي* نيز با آمدن* صفويان* اين* مذهب* در اين* منطقه* حاكم* شد. جامي* حملات* زيادي* به* شيعيان* دارد و مي*كوشد تا جوّ هرات* را بر اساس* آموزه*هاي* تسنن* حفظ* كند. اين* گرايشي* است* كه* اميرعليشير نوايي* هم* دارد و البته* اينان* مخالفاني* متمايل به تشيع,* از اهل* سنت* نيز* دارند.

اما جامي* با همة* اين* احوال*، مي*كوشد تا حدود را حفظ* كند. در عين* حال* كه* از رفض* و رافضه*، به* معناي* كساني* كه* به* صحابه* دشنام* مي*دهند متنفر است*، اما همو شعر معروف* شافعي* را «لو كان* رفضاً حب*ُّ آل* محمّد / فلْيشهدِ الثَّقَلان* أنى* رافضى*» به* فارسي* در آورده*، چنين* مي*سرايد:

گــر بـود رفــض*ْ حــب* آل* رســول* گــو گـــوا بــاش* آدمــي* و پــري كيش* من* رفض* و دين* من* رفض* است*

يـا تـولاّ بــه* خـانــدان * بتـــول* كـه شـدم* مـن* ز غيـر رفض،* بري* رفع* من* رفض* و مابقي* خفض* است*[36]

جامي* در ميان* شيعيان* و سنيان* درمانده* شده* بود. از يك* طرف* وقتي* به* بغداد رفت*، به* خاطر اشعارش* در بارة* روافض* مورد طعنة* شيعيان* بغداد قرار گرفت*. اما از سوي* ديگر، وقتي* اشعاري* در ستايش* اميرمؤمنان* (ع*) سرود، سنيان* خراسان* او را مورد طعنه* قرار دادند. خود مي*نويسد:

چون* در نظم* سلسلة* الذهب* حضرت* امير و اولاد بزرگوار ايشان* را ستايش* كرديم*، از سنيان* خراسان* هراسان* بوديم* كه* ناگاه *ما را به* رفض* نسبت* نكنند، چه* دانستيم* كه* در بغداد به* جفاي* روافض* مبتلا خواهيم* شد[37].

همين* جامي* وقتي* به* عراق* مي*رود، به* زيارت* عتبات* عاليات* مي*شتابد و در آن‏جا در وصف* زيارت* امام* حسين* (ع*) چنين* مي*سرايد:

كردم* ز ديده*، پاي* سوي* مشهد حسين خـدام* مـرقدش* به* سـرم* گر نهند پاي كعبـه* بـه* گـِرد روضـة* او مـي*كند طــواف* از قـاف* تا به* قـاف* پُر اسـت* از كـرامتـش* آن* را كـه* بـر عـذار بـود جعـد مشكبـار جامـي* گـداي* حضـرت* او بـاش* تا شـود مي*ران* ز ديده* اشك* كه* در مذهب* كريــم*

* هست اين* سفر به* مذهب* عشاق، فرضِ* عين* حقـا كـه * بگذرد ســرم* از فـرقِ* فرقَدَين* رَكـْب*ُ الحجيـج* أيـن* تـَرُوحـُون* أيـْن*َ أيـْن* آن* به* كه* حيله* جـوي* كند ترك* شيد و شين* از مـوي* مستعار چه* حاجـت* به* زيب* و زين* بـا راحـت* وصــال* مبـدّل* عــذاب* بيــن* باشــد قضاي* حـاجت* سـائل*، اداي* ديــن*[38]

وي* در ادامة* سفر, كه* در اصل* راهي* حج* بود، به* زيارت* مرقد اميرمؤمنان* رفت* و شعري* زيبا سرود كه* مطلع* آن* چنين* است*:

أصبحت*ُ زائراً لك* يا شحنة* النجف* تـو قبلـة* دعايـي* و اهـل* نيـاز را

بهر نثـار مرقـد تو نقد جان* به* كف* روي* اميد، سوي* تو باشد ز هر طرف*[39]

برخي* از آثار علماي* حنفي* در بارة* امام* حسين*(ع*)

آثار علماي* اهل* سنت*، طي* چهارده* قرن*، دربارة* اهل* بيت(ع) خارج* از حد شمار است*. بسياري* از اين* آثار، در بارة* فضايل* ومناقب *اهل* بيت*، بويژه* امير مؤمنان(ع)* و برخي* نيز آثاري* تاريخي* پيرامون* زندگي* آن* بزرگواران* است*. در اين‏جا شماري* از آثار علماي* حنفي* را در بارة *امام* حسين* (ع)، براي* نمونه* معرفي* مي*كنيم*:

* ضياء الدين* ابي *المؤيد الموفق* بن* احمد بن* محمد المكي* الخطيب* الخوارزمي* الحنفي* (484 ـ 568ق). وي* بزرگ‏ترين* عالم* حنفي*است* كه* در بارة* امام* حسين*(ع) قلم* زده* و كتاب* عظيم* و بزرگ* مقتل* الحسين* عليه* السلام* را نگاشته* است*. وي* شاگرد زمخشري* بوده* و علوم* ادب* را نزد وي* خوانده* پس* از آن* به* شهرهاي* مختلف* دنياي* اسلام* سفر كرده* و حديث* شنيده* است*. عماد كاتب* كه* معاصر وي* بوده* شرح* حال* او را در خريدة* القصر, بخش* مربوط* به* ايران* آورده* و او را در فقه* و ادب* ستوده* است*. قفطي* در إنباه* الرواة* (3/332) شرح*حال* او را آورده* و سال* درگذشت* او را 568ق ياد كرده* است*. بسياري* از علماي* بزرگ* شرح حال‏‏‏نگار مانند ابن* النجار، ابن* الدبيثي* شرح* حال* او را آورده*اند. وي* كتابي* با عنوان* مناقب* ابي*حنيفه* دارد كه* در سال* 1321 در حيدرآباد چاپ* شده* است*. نيز كتابي* با عنوان *قضايا أمير المؤمنين* دارد كه* نمانده* است*. همچنين* كتاب* او با عنوان* كتاب* رد الشمس* علي* اميرالمؤمنين* (ع*) مفقود شده* است*. مهم*ترين* كتاب* او مقتل* الحسين* است* كه* دست* كم* سه* نسخة* خطي* از آن* برجاي* مانده* است*. اين* كتاب* در نجف* و بعداً در قم* (1399ق) و چاپ* جديد آن* توسط* دار انوار الهدي* در قم* (1418ق*) به* چاپ* رسيده* است*. گفتني* است* كه* وي* اشعاري* نيز در ستايش* ابوحنيفه* دارد كه* در مقدمة* مرحوم* سماوي* بر مقتل* الحسين*(ع*) چاپ* شده* است*.

خوارزمي* شعري* هم* در رثاي* اهل* بيت* سروده* كه* چند بيت* آن* اين* است*:

لقــد قتلـوا عليـّاً مـذ تجلـــّي و قد قتلوا الرضا الحسن*َ المُرَجّي و قد منعوا الحسين*َ الماءَ ظُلمــاً و لــولا زينــب* قتلـــوا عليــّاً و قـد صلبـوا إمـامَ* الحـقِّ زيـداً بنات*ُ محمّد فى* الشمس * عطْشي * لآل* يــزيد مـــن* أدْم خـيــام*

*لأهل* الحق*ّ فحْلاً فى* الضِّراب* *جواد العُـرْب* بالسُّم*ّ المُـذاب* و جـدّل* بالطِّعان* و بالضراب* صغيـرٌ قـتـلَ* بَـقٍّ أو ذباب* فيـا لَلّه* مــن* ظُلـم* عجاب* و آل* يزيــد فـى* ظل*ّ القباب* و أصحـاب* الكساء بلا ثيـاب*[40]

* عفيف* الدين* ابي *السيادة* عبد الله* بن* ابراهيم* طائفي* حنفي* ( - 1207ق) كه* شرح* حال* او در عجايب* الآثار جبرتي* (2/147) آمده* و نسخه*اي* از كتابش* هم* در مكتبة* سليم* آغا در استانبول* موجود است*. وي كتابي* با عنوان* اتحاف* السعداء بمناقب* سيد الشهداء تأليف*كرده* است*.

* قادر بخش* بن* حسن* علي* حنفي* هندي* شهسرامي* (1273 ـ 1337ق). از علماي* حنفي* هند است* كه* كتابي* با عنوان* جور الاشقياء علي* ريحانة* سيد الانبياء نگاشته* است*. شرح* حال* وي* در نزهة* الخواطر (8/370) آمده* و همان ‏جا از اين* كتاب* او هم* ياد شده* است*.

* مولوي* عبدالعزيز بن* شاه* ولي* الله* دهلوي* (1159ـ1239ق). وي نيز كتابي* با عنوان* سرّ الشهادتين* در فلسفة* شهادت* امام* حسين* (ع)* نوشته* كه* عربي* آن* در مجلة* الموسم* (ش*12 , صص* 83 ـ 91) چاپ* شده* و به* اردو هم* چاپ* شده* است*.

* شيخ* علي* انور بن* علي* اكبر بن* حيدر علي* علوي* حنفي* كاكوروي* (1269 ـ 1324ق). كتابي* با عنوان* شهادة* الكونين* في* مقتل* سيدنا الحسين* السبط* نگاشته* كه* ضمن* شرح* حال* او در كتاب* نزهة* الخاطر (8/328) از آن* ياد شده* است*.

* محمد معين* بن* محمد امين* السندي* التتوي* الحنفي* ( ـ1161ق) كتابي* با عنوان* قرة* العين* في* البكاء علي* الحسين* عليه* السلام *نگاشته* و در آن* بر لزوم* گريه* براي* امام* حسين* سخن* گفته* و ثابت* كرده* است* كه* اقامة* عزا براي* حسين* (ع*) تنها مخصوص* شيعه* نيست*.

* محمود بن* عثمان* بن* علي* بن* الياس* حنفي* رومي* (878 ـ 938ق). كتابي* با عنوان* مقتل* الامام* الحسين* بن* علي* بن* ابي*طالب* رضي* الله* عنهما في* كربلاء نوشته* است*. اسماعيل* باشا در كتاب* هدية* العارفين* (2/412) از آن* ياد كرده* است*.

جداي* از كتاب*، بسياري* از شاعران* اهل* سنت*، به* ويژه* از ميان* حنفيان* عصر نخست*، اشعاري* در رثاي* حسين* بن* علي* عليه* السلام* وحادثة* عاشورا سروده*اند كه* جالب* توجه* است*. نمونه*اي* از اين* اشعار را خود خوارزمي* در مقتل* الحسين*[41] گردآوري* كرده* است*.