Re: معرفت بیشتر به حضرت جواد صلوات الله و سلامه علیه
تبعید به بغداد
موجى از نارضايتى عمومى به جهت شهادت امام رضا (ع) جهان اسلام را فرا گرفته بود. مأمون براى سر پوش نهادن بر جنايت خود و براى دلجويى از مردم و براى مقابله با نيرنگ بنى عباس تصميم گرفت امام جواد ابن الرضا (ع) را به بغداد فرا بخواند.( اين امر در سال 211 هجرى و در زمانى كه امام جواد (ع) 16 سال داشت به وقوع پيوست.)
امام جواد (ع) ناگزير شهر مدينه را به سوى بغداد ترك نمود. مأمون استقبال شايانى از امام به عمل آورد. مردم هم كه مشتاقانه در انتظار زيارت امام بودند به پيشواز آن حضرت شتافتند.
مأمون قصد داشت دختر خود ام الفضل را به همسرى امام در آورد و از اين مطلب استفادههاى چند جانبه ببرد:
1. حضور ام الفضل در خانه امام جواد مىتوانست به مأمون كمك كند تا او كاملاً امام را تحت نظر بگیرد.
2. با اين ازدواج مأمون مىخواست امام را به زندگى پر زرق و برق بکشاند و ایشان را آرام آرام به خوشگذرانى مشغول سازد تا از ارزش معنوى امام در انظار مردم بكاهد.
3. مأمون خیال میکرد اگر دخترش صاحب فرزندى شود كه به مقام امامت برسد، مىتواند براى خود افتخار كسب كند.
عباسيان كه از تصورات مأمون آگاهى نداشتند، او را مورد اعتراض قرار دادند و گفتند: «ما بيم داريم سلطنت عباسى از دست رفته و به خاندان علوى منتقل شود!» امّا مأمون كه نيّات خويش را مخفى مىداشت به آنان گفت: «اگر شما در باره خاندان ابو طالب رعايت انصاف را مىكرديد، آنها از شما سزاوارتر بودند، من به اين جهت ابن الرضا را براى دامادى خود برگزيدم كه با وجود سن و سال اندك بر تمام اهل فضل از نظر علم و دانش برترى دارد.»
عباسيّان كه در اين باره ترديد داشتند، پيشنهاد كردند تا امام را بيازمايند، لذا قاضى القضاة بغداد؛ «يحيى بن اكثم» را حاضر كرده و قرار گذاشتند تا او سؤالاتى از امام بپرسد، اگر او پاسخ درست داد، رأى مأمون را بپذيرند و اگر از پاسخ سؤالات را نداد، مأمون از تصمیم خودش منصرف شود.
يَا رَبَّنَا سَلِّمْ لَنَا عَلِيّاً (مَهدیّاً) ----- سَلِّـمْ لَنَـا الْمُهَذَّبَ النَّقِيَّـــــا
الْمُؤْمِنَ الْمُسْتَرْشِدَ الْمَرْضِيَّا ----- وَ اجْعَلْهُ هَادِي أُمَّةٍ مَهْدِيّـــاً
لَا أَخْـطَلَ الرَّأْيِ وَ لَا غَبِيّـــــاً ----- وَ احْفَظْهُ رَبِّي حِفْظَكَ النَّبِـيَّا
فَـــإِنَّـــهُ كَانَ لَــهُ وَلِــيّــــــــاً ----- ثُــمَّ ارْتَضَـــاهُ بَعْـدَهُ وَصِـيّـــا