شيخ طوسي در كتاب استبصار، روايت 187 از قول زراره آورده است: به ابوجعفر (امام باقر(ع)) گفتم: عده اي معتقدند كه گوش ها جزء صورت مي باشد. اما پشت آن مربوط به سراست .امام پاسخ داد:اما در وضو گوش ها شستن و مسح كردن ندارند پس از آن در روايت 188 مي نويسد: حسين بن سعيد از يونس از علي بن رئاب نقل مي كند كه او گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا دو گوش جزء سراست؟ فرمود:آري. گفتم: آيا هنگام مسح سر گوش را هم بايد مسح كنم؟ امام فرمود: آري.
شيخ طوسي آنگاه متذكر مي شود كه اين خبر محمول بر تقيه است ،زيرا با مذهب و فتواي اهل سنت موافقت دارد. ضمناً مفاد حديث با قرآن نيز در تعارض است.چنانكه اين مطلب را كتاب تهذيب الاحكام بيان نموده ايم.(12:ج1، ص331)
بزرگاني چون آيه الله بروجردي به اين باوربود كه فقه شيعه بايد در كنار فقه اهل سنت مورد بررسي و تحليل قرار گيرد چرا كه فضاي صدور روايات، غالباً فضاي تقيه و ارعاب بود.
2. روايات نسخ: نسخ يعني برداشته شدن حكم سابق- كه به ظاهر هميشگي بوده- بوسيله تشريع لاحق،بطوريكه امكان جمع بين دو حكم نبوده و تنافي بيان آنها روشن باشد.(21: ص412)
گر چه طبق قول مشهور اخبار آحاد نمي توانند به عنوان ناسخ آيات شريفه عمل نمايند،اما خبر متواتر و قطعي الصدور مي تواند حكم قرآن را نسخ نمايد.از اين رو بطور قدر متيقن ،نسخ احكام آيات شريفه قرآن بوسيله آيات و روايات قطعي الصدور ميسراست اميرمومنان علي(ع) يكي از روابط ميان قرآن و حديث را چنين برشمرده است: «بين مثبت في الكتاب فرضه و معلوم في السنه نسخه و واجب في السنه اخذه و مرخص في الكتاب تركه» (6:خطبه1) يعني: چه بسا كه حكمي در قرآن ثابت شده اما در سنت نسخ آن حكم تصريح شده باشد. بنابراين روايات ناسخ،مخالف آيات منسوخ قرآن قلمداد مي شوند و در صورت عرضه اينگونه روايات به قرآن ،ضابطه عرض حكم به كنارنهادن آنها مي كند. اما يك محقق بايد به اين مسئله توجه وافر داشته باشد كه اين روايت درمقام نسخ حكم فلان آيه بوده و عمل به روايت نه تنها جايز بلكه لازم و ضروري است.

ارتباط روايات عرض با حجيت ظواهر قرآن
ديديم كه قاعده عرضه روايات بر قرآن كريم،قاعده اي فراگير و مطلق براي پي بردن به صحت روايات نيست و در مواردي ظاهر قرآن كريم به تنهايي نمي تواند به عنوان ملاك و معيار تثبيت صدور حديث ازمعصوم نقش ايفا نمايد. اما طرح اين قاعده از جانب معصومين يك نتيجه عمومي و پيامي فراگير در بر دارد و آن امكان فهم ظاهر آيات قرآن و حجيت آنها براي عمل است. چرا كه اساساً عرضه روايات در قرآن زماني معنا مي يابد كه بتوان معاني و مفاهيم آيات را فهميد و سپس در مقام داوري و قضات برآمد و گرنه بدون فهم آيات چگونه مي توان آن را معيار و شاخص قرار داد؟ در واقع موضع قرآن-حتي اگر مخالف روايات و يا مسكوت عنه هم باشد- باز هم دلالت بر حجيت ظواهر قرآن مي كند.
در اينجا دو اشكال مطرح مي شود: