Re: حروف قران
احتجاج-ترجمه جعفرى ج2 572 «احتجاج حضرت حجت امام قائم، مهدى منتظر، صاحب الزمان»«- صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين » ..... ص : 563
پرسيدم: مرا از تأويل «كهيعص» با خبر بفرماييد؟ فرمود: اين حروف از اخبار غيب است، خداوند بنده خود زكريّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله نقل فرمود، و داستانش از اين قرار بود كه زكريّا عليه السّلام از پروردگارش خواست كه نامهاى پنجگانه را به او بياموزد، پس جبرئيل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زكريّا را رسم بر اين بود كه هر گاه ياد محمّد و علىّ و فاطمه و حسن عليهم السّلام مىافتاد اندوهش برطرف مىشد و گرفتاريش زايل مىگشت، ولى هر گاه نام مبارك حسين عليه السّلام را ذكر مىكرد بغض و اندوه گلويش را مىگرفت و مىگريست و نفسش بند مىآمد.
روزى عرضه داشت: بار إلها! چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را ياد مىكنم با ذكر نام ايشان تسليت يافته و اندوهم بر طرف مىشود، ولى بمحض ياد حسين سرشك غم از
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج2، ص: 572
ديدگانم روان شده و نالهام بلند مىشود؟! پس خداوند اين گونه او را از قصّهاش باخبر ساخته و فرمود: «كهيعص»، پس حرف كاف نام «كربلا» است، و حرف هاء «هلاك شدن عترت» است، و ياء «يزيد» همو كه به حسين ظلم مىكند، و «ع» «عطش و تشنگى» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.
زكريّا بمحض شنيدن آن فرمايشات تا سه روز نمازگاه خود را ترك نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پيوسته زار زار گريست و ناليد، و نوحه او چنين بود: خدايا! آيا بهترين فرد خلقت را به مصيبت اولادش دردمند مىسازى؟! خدايا! مگر اين مصيبت را در آستان او نازل مىكنى؟! خدايا! مگر جامه اين مصيبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مىپوشانى؟! خدايا! آيا اندوه و درد اين مصيبت را بر ساحت آن دو نازل مىكنى؟! سپس عرضه داشت: خدايا! فرزند پسرى روزىام فرما تا در كهنسالى ديدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شيفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان كه محمّد حبيب خود را دردمند ساختى سرا پاى وجودم را دردمند ساز!
گفتم: چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست؟,,سر به زیر افکند و گفت:خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم,رحمی کند ,,گفتا:که اشک بی ورع ,در رتبه ی تاثیر نیست
گفتم:که دیگرگویی یا,افتاده ام از چشم تو ,, باغم نگاهم کرد و گفت:مهدی ز نوکر سیر نیست