Re: نقدی بر کتاب مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای
آفرينش يا تولد
كتاب مقالات به پيروي از نظريات عارفان، حدوث و مخلوقيت حقيقي موجودات را نمىپذيرد و تمامي اشيا را داراي وجود ازلي و ابدي دانسته، آنها را صورتهاي گوناگون وجود خداوند متعال مىانگارد؛ چنانكه در اين باره مىنگارد:
«اين ساقي سرمست كه اول بار شراب هستي را در جام تعينات و ماهيات ريخت و به گفتهي حافظ، جرعهاي بر خاك افشاند و عوالم بىنهايت را مست و شيداي خود كرد، هر چند در مقام ذات از نام و نشان و تجلّي و صورت مبرّا است و در پس پردهي غيب ازلاً و ابدا از ديدهي عقول پنهان است، اما حافظ او را به هزار نام و نشان بر پردهي غزليات خويش نقش كرده و به مصداق سخن ابن عربي كه گفت خداوند دوست دارد كه او را در همهي صورتها عبادت كنند، او نيز محبوب خود را در جلوههاي گوناگون از صنم تا صمد و از شاهد هر جايي تا عزيز مهيمن ستوده است.
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
گفتا به كوي عشق هم اين و هم آن كنند
حافظ
هر دو عالم يك فروغ روي اوست
گفتمش پيدا و پنهان نيز هم
اين همه عكس خوش و نقش مخالف كه نمود
يك فروغ رخ ساقي است كه در جام افتاد
اينك به برخي از اشكالاتي كه بر اين سخن وارد است اشارهاي مىكنيم تا مخالفت آن با برهان و وحي بر انديشمندان ظاهر آيد.
اين گفته كه «ساقي سرمست اول بار شراب هستي را در جام تعينات و ماهيات ريخت»، به هيچ وجه با اصول برهاني و معارف وحياني سازگار نيست و عبارتِ ريختنِ شراب هستي در جام تعينات و ماهيات، تعبيري است كه تنها بر مباني باطل عرفان گفته مىشود؛ زيرا اهل عرفان، حدوث حقيقي اشيا و پديد شدن بعد از نيستي واقعي موجودات را انكار مىكنند و قبول ندارند كه خداوند متعال، موجودات را پس از اينكه مطلقا نبودهاند خلق نموده باشد، بلكه وجود همه چيز را هميشگي و ازلي مىدانند و معناي حقيقي آفرينش و خلقت را نمىپذيرند؛ لذا مجبور شدهاند مجموعهي جهان طبيعت و عالم موجود را عين هستي و وجود خداوند متعال بدانند و حقيقت ذات خدا را متغيّر به تغيّرات پيوسته، و متجلّي به جلوهها و صورتهاي گوناگون به شمار آورند.
اهل فلسفه و عرفان، در پي اين عقيده كه اشيا را متولّد از ذات خدا و پديد آمده از حقيقت هستي او مىپندارند، به ناچار پذيرفتهاند كه همه چيز قبل از تولّد و ظهور، در وجود خداوند ثابت و نهان بوده است و آنها را «اعيان ثابته» و «ماهيات» ـ يعني حقايقي كه در ذات خدا ازلاً ثابت بوده و سپس از آنجا بيرون آمده و ظهور كردهاند ـ مىنامند و مىگويند ثابت، چيزي است كه نه موجود است و نه معدوم!
در باب اين سخن، بايد تأمل كرد كه چگونه مىتوان ارتفاع نقيضين را ممكن دانست و باور داشت كه يك چيز نه موجود باشد و نه معدوم؟! اگر ماهيات و اعيان ثابته واقعاً معدوم نبودهاند، چگونه شراب هستي در جام آنها ريخته شد و موجود شدند؟! مگر چيزي را كه معدوم نيست مىتوان موجود كرد؟ و مگر هستي دادن به آن، تحصيل حاصل و محال بديهي نيست؟! چيزي را كه نيستي ندارد، چگونه مىشود به شراب هستى، هست و مستش كرد؟!
اگر ـ چنانكه اهل عرفان مىپندارند ـ ماهيات ازلاً و ابدا بويي از وجود نبردهاند، ثبوت آنها چه معنايي دارد و شراب هستي چگونه در جام آنها ريخته شده است و تفاوت آنها پيش از چشيدن شراب هستي و پس از آن در چيست؟!
از اينها گذشته، مگر وجود متعالي خداوند ـ كه نه شكل دارد و نه شبح و نه مقدار و نه اندازه و نه جزء و نه كل و نه صورت و نه تغير و نه زمان و نه مكان ـ به گونهاي است ـ و تعالي الله عما يقول الظالمون ـ كه در جام تعينات ريخته شود و به صورت ماهيات و اشياي مختلف ظاهر گردد؟!
بر همه عایشه های امروز لعنت