برای جدا سازی این دو نوع خارق العاده راه هایی است که مجموعاً می توان اطمینان بخش و رهگشا باشد.

1. کارهای مرتاضان و ساحران نتیجه ی مستقیم آموزش و تمرین است.

آنان در پرتو تعلیم و تمرین طولانی به چنین کاری دست می یازند، و سحر و جادو برای خود آموزش ویژه ای دارد، و اگر چنین دوره هایی را نبینند با انسان معمولی کوچک ترین فرق ندارند، در حالی که پیامبران نه سابقه ی تعلیم و تمرین دارند و نه در برابر کسی برای آموزش زانو می زنند، بلکه کارهای آنان کاملاً ابداعی و بی سابقه است و تاریخچه زندگی آنان بر این مطلب گواهی می دهد.

موسی بن عمران به هنگام بازگشت از مدین به مصر به مقام رسالت مبعوث گردید و معجزه الهی به نام عصا، به او داده شد [1] و هرگز او در اندیشه ی خود چنین کاری را تصور نمی کرد.

حضرت مسیح بدون این که در دانشکده پزشکی نزد استادان درس بخواند و بدون این که در این قسمت به تمرین بپردازد، با معجزات شگفت انگیزی مانند زنده کردن مردگان و شفا بخشیدن نابینایان مادر زاد وغیره مجهز [2] گردید.

2. از آنجا که کارهای مرتاضان و ساحران، محصول تحصیل و تدریس است; تمام آنها قابل مبارزه و معارضه است چون کارهای آنان، شیوه ی خاصی دارد افراد مستعد می توانند از آن طریق به آن کارها دست یابند.

3. چون کارهای آنان محصول آموزش است و این راه به روی همگان باز است در زندگی ساحر و مرتاض«تحدی» و مبارز طلبی نیست در حالی که پیامبران از روز نخست تحدی و مبارز طلبی کرده و با تعجیز دیگران حقانیت خود را اثبات می نموده اند، قرآن با ندایی بلند در باره ی معجزه ی جاویدان پیامبر می گوید:

(... لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِیراً). [3]

«هرگز نمی توانند مانند آن را بیاورند هر چند یکدیگر را کمک کنند».

موسی بن عمران در میدان مبارزه کارهای ساحران را کوچک شمرد و فرمود:

(... ما جِئْتُمْ بِهِِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ ...). [4]

«آنچه آورده اید از سنخ سحر است وخدا از طریق اعجاز آن را باطل می کند».

وقتی سحر آنان باطل شد نخستین کسانی که به وی گرویدند، همان ساحران بودند زیرا با تبحری که در فن سحر داشتند اذعان پیدا کردند که کار خارق العاده ی موسی از سنخ سحر نیست و از مبدأ دیگری سرچشمه می گیرد و علت غلبه ی اعجاز بر سحر این است که ساحران بر نیروی محدود انسانی تکیه می کنند، در حالی که پیامبران از نیروی نامحدود خدا کمک می گیرند و وضع محدود در برابر نامحدود روشن است.

4. کارهای مرتاضان و جادوگران چون معلول تعلیم و تمرین است قلمرو خاصی دارد و از تنوع برخوردار نیست، مثلاً مرتاضی بر اثر ریاضت، قطار را از حرکت باز می دارد، ولی او دیگر بر کار خارق العاده ای که در مورد آن ریاضت نکشیده، قادر نیست در حالی که اعجاز پیامبران از تنوع برخوردار است، زیرا آنان مطابق مقتضیات زمان و با توجه به درخواست های مختلف مردم (با جمع بودن دیگر شرایط)، دست به اعجاز زده اند و طبعاً معجزات آنان متنوع و گوناگون است.

درباره ی موسی می خوانیم که عصای وی با خواست او تبدیل به اژدها می شد [5] و با زدن آن بر سنگ دوازده چشمه جاری می گشت [6] و با زدن همین عصا آب دریا کنار رفت و کف دریا ظاهر گشت. [7]

و با بیرون آوردن دست خود محیط اطراف را روشن می کرد. [8]

تا آنجا که قرآن موسی را با داشتن معجزات نه گانه معرفی می کند. [9]

حضرت مسیح در نخستین برخورد خود با بنی اسراییل معجزاتی را نشان می دهد که از تنوع کامل برخوردار است می گوید:

1. از گل شکل پرنده ای می سازم و در آن می دمم و به اذن خدا به صورت پرنده ای در می آید.

(... أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَانْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِاللّهِ ...).

2. و نابینایان و بیماران مبتلا به پیسی را شفا می بخشم:

(وَ أُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ ...).

3. مردگان را به اذن خدا زنده می کنم:

( ... وَأُحْیِ المَوْتی بِإِذْنِ اللّهِ ...).

4. و از آنچه که می خورید و در خانه های خود ذخیره می سازید به شما خبر می دهم. [10]

( ... وَأُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ...).

علت محدود بودن کارهای ساحران و مرتاضان و تنوع کارهای خارق العاده ی پیامبران همان است که گفته شده گروه نخست به قدرت محدود بشری خود تکیه دارند در حالی که پیامبران از قدرت بی پایان خدا استمداد می نمایند.

5. پیامبران و ساحران از نظر هدف و انگیزه کاملاً متمایز می باشند.

آموزگاران الهی به خاطر متحول کردن مردم وآشنا ساختن آنان به مبدأ و معاد و آراستن جامعه ی انسانی به فضایل اخلاقی دست به چنین کاری می زنند، در حالی که انگیزه ی مرتاضان و جادوگران، کاملاً مادی است. یا طالبان زر و زیورند و یا خواهان مقام و شهرت می باشند.

6. همین طوری که پیامبران و ساحران از نظر انگیزه با هم متمایز می باشند و از نظر روحیه و اخلاق و ملکات در دو قطب مخالف قرار دارند، پیامبران و دارندگان کرامات، انسان های والا و وارسته ای هستند که در پرونده ی زندگی آنان، نقطه ی تاریک و زننده وجود ندارد در حالی که پرونده ی ساحر و مرتاض خلاف آن را نشان می دهد. [11]

________________________________________

[1] قصص/31.

[2] آل عمران/49.

[3] اسراء/88.

[4] یونس/81.

[5] (فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ). اعراف/107

[6] (... فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً ...). بقره/60

[7] (فَأَوحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ ...). شعراء/63

[8] (وَأَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُج بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوء ...). نمل/12

[9] (وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسی تِسْعَ آیات بَیِّنات ...) . (اسراء/101).

[10] آل عمران/49.