????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723

    بخونید خیلی مهم

    شب قدر، شب حضرت فاطمه زهرا است




    امام صادق (علیه‎السلام) فرمودند: «کسی که فاطمه را آن‎گونه که هست درک کند، شب قدر را درک کرده است.» (تفسیر فرات کوفی، ص۵۸۱)


    پیامبر فرمود: «خداوند می‎فرماید اگر علی را نیافریده بودم، همتایی برای فاطمه پیدا نمی‎شد.» (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۵) و نیز فرمود: «اگر خدا فاطمه را نیافریده بود، همتایی برای علی پیدا نمی‎شد.» (وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۷۴)
    ۳- پیامبر در فضیلت ماه رمضان خطبه می‎خواند. علی برخاست و سؤال کرد «برترین کارها در این ماه چیست؟» فرمود: «اجتناب از آن‎چه خدا حرام کرده» و آن‎گاه گریست. پرسید: «چرا می‎گریی؟» فرمود: «به‎خاطر آن‎چه که در این ماه در خصوص تو حلال می‎شمرند. گویی تو را در حال نماز می‎بینم در حالی‎که شقی‎ترین اولین و آخرین، ضربتی بر فرق سرت می‎زند که محاسنت از خون تو رنگین می‎شود.» پرسيد: «آیا در آن‎موقع، دین من در سلامت است؟»‎ فرمود: «بلی». (امالی صدوق، ص۹۳)
    ۴- قرآن کریم می‎فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم» (سوره قدر، آیه۱) و نیز می‎فرماید: «ماه رمضان، ماهی است که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل شده است.» (سوره بقره، آیه ۱۸۵)
    این‎گونه بود که علی که فاطمه را درک کرده بود، شب قدر را درک کرده بود؛ پس شب قدر هم علی را درک کرد و او را در سلامت کامل به خدایش رساند: در شب قدر ضربت خورد و در شب قدر به شهادت رسید.
    آیا تقارن فاطمه، شب قدر، رمضان و علی اتفاقی است؟ حاشا و کلا که کار خدا بی‎هدف و اتفاقی باشد. ما که نه سر علی را می‎شناسیم، نه سر فاطمه را، همان بهتر که از بحث رابطه این دو حقیقت عظیم که در شب قدر تلاقی می‎کنند، صرف‎نظر کنیم؛ اما آیا از همین معمای آفرینش، معبری به‎سوی درک شب قدر هم نزنیم؟
    چه‎کسی می‎تواند شب قدر را درک کند؟ قطعا مهم‎ترین مقامی که این شب را درک می‎کند، مقام امامت است که در این شب فرشتگان به اذن خدا به محضر او نازل می‎شوند (تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر)؛ مقامی که در درجه اول از آن پیامبر اعظم (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسل ) بود و پس از او به امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) و بقیه امامان رسید. اگر چنین است، آیا نباید بگویند: «اگر کسی حقیقت امام را درک کرد و توانست همواره در محضر باطنی امام باشد، شب قدر را هم درک می‎کند»؟ پس چرا گفته‎اند: «کسی که فاطمه را درک کند، شب قدر را درک کرده»؟ فاطمه که امام نبود.
    چرا ائمه را گذاشته‎ و از فاطمه (سلام‎الله‎علیها) سخن گفته‎اند؟
    اسرار وجودی حضرت زهرا (سلام‎الله‎علیها) بسیار عظیم و پیچیده است؛ اسراری که همگی به نحوه رابطه ولایی ایشان در عالم برمی‎گردد. ایشان واسطه در ولایتند: ام‎الائمه هستند؛ و تو مپندار که مادر ائمه بودن، تنها یک لفظ تشریفاتی است و هیچ حقیقتی را پشت سر خویش ندارد. حقیقت «ام» بودن، همان منشا و مولد بودن است. مادر کسی است که جان فرزند را در درون خود می‎پرورد، هستی فرزند از او رمق می‎گیرد، و غذای فرزند از شیره جان اوست. اگر باطن این روابط ظاهری، درک شود، رابطه فاطمه و امامان درک خواهد شد؛ و این‎گونه است که فاطمه‎ای که خود امام نیست، اسوه امامان پس از خویش است و تمام امامان به فرزندی او افتخار می‎کنند: «فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه» (امام زمان (علیه‎السلام)، در الاحتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۶۶؛ و قریب به همین مضمون از امام کاظم (علیه‎السلام) هم روایت شده است: (مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸۷).
    اما چگونه ام‎الائمه، با این‎که امام نیست، به این مقام عظیم رسیده است؟ اگر کسی بخواهد ویژگی‎های این شخصیت عظیم عالم را برشمرد، بی‎تردید اولین و مهم‎ترین ویژگی، نقش بی‎بدیل ایشان در تثبیت و حمایت از ولایت و امامت امیرالمومنین (علیه‎السلام) است: امام، زمانی امامتش آشکار می‎گردد که امتی همراهی‎اش کنند، و فاطمه در بزنگاه تاریخ، باری را که یک امت باید بر دوش می‎کشید، به تنهایی بر دوش کشید؛ و تاریک‎ترین لحظات تاریخ را، که قرن‎ها دسیسه کردند تا مخفی بماند، روشن نگاه داشت؛ نه فقط با خطبه خود، با گریه‎های خود، و با شهادت خود، بلکه با قبر مخفی خود، علامت سؤال بزرگی را در برابر هر مسلمانی که حتی اسمی از ولایت نشنیده باشد، قرار می‎دهد تا تابلوی راهنمایی باشد برای جان‎های جویای حقیقت که راه را گم نکنند.
    این‎گونه است که فاطمه برترین شهید راه امامت می‎گردد، و لذا اگر شب قدر شب امامت است، شب فاطمه هم هست و اگر کسی فاطمه را بشناسد، شب قدر را می‎شناسد. و تو باور نکن که کسی که امام را تنها در خاطرات ذهنی، و نه در رهبری عینی، قبول دارد، و با انکار عملی ولایت، به‎جاهلیت بازگشته و به مرگ جاهلی خواهد مُرد، بتواند به شناختی از فاطمه و نشانی از شب قدر دست یابد. لذاست که اگر مکان قبر فاطمه بر نامحرمان باید مخفی بماند، زمان شب قدر نیز بر نامحرمان مخفی خواهد ماند؛
    و تو بنگر که چه اندازه شیعه امام هستي، که به همان اندازه رد پایی از این دو را به تو خواهند گفت. اگر در ظاهر شیعه آن‎ها شدی، در حد سه احتمال، هم حدود مکان قبر را به تو می‎گویند، هم حدود زمان قدر را؛ اما آنان‎که با قلب خویش امام را یافته و به حقیقت تشیع رسیده‎اند، چه؟ آن‎ها که یافته‎اند که ماییم که غایبیم، نه او؛ و از غیبت خویش بیرون آمده و با تمام حضور خویش به محضر حقیقت عالم رسیده، و بلکه هر لحظه خود را در محضر او می‎یابند و این حضور را با تمام وجود درک می‎کنند، آیا در شب نزول فرشتگان بر این محضر، غایبند؟ و اگر غایب نیستند و با حضور در محضر جان امام، شب قدر را درک می‎کنند، آیا قبر فاطمه بر آن‎ها مخفی می‎ماند؟ اللهم ارزقنا محبته و زیارته و شفاعته و جعلنا من شیعته و انصاره و الذابین عنه و المستشهدین بین یدیه. آمین یا رب العالمین

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    میانگین پست در روز
    0.33
    نوشته ها
    1,307
    تشکر کرده
    723
    جبران فضیلت های از دست رفته

    نعمتی در ماه مبارک رمضان هست -که در بسیاری از روایت ها و دعاهای ماه رمضان تأکید شده- و آن این است که «ثُمَّ فَضَّلَ لَیلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیالِیهِ عَلَى لَیالِی أَلْفِ شَهْرٍ»، یک شب این ماه از شب*های هزار ماه برتر است. این یک گنج عظیم بی*حد و اندازه*ای است که خدای متعال در این ماه قرار داده است و انسان باید تلاش کند که این گنج را به دست بیاورد. اگر به دست آورد، تدارک همه*ی کاستی*های عمر انسان می*شود و اگر به دست نیاورد، در این عمر معمولی هفتاد- هشتاد ساله انسان کاری خیلی نمی*شود کرد.

    بر اساس بعضی روایات، شب قدر نعمتی است که خدای متعال در مقابل عمر طولانی*ای که به امت های سابق داده، به امت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم عطا کرده است. در روایات ذیل سوره*ی قدر دو شأن نزول برای این سوره آمده است -و هر دو هم ممکن است درست باشد و تنافی*ای با هم ندارند- اول اینکه حضرت در خواب دیدند که بنی تمیم و بنی امیه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمی*گردانند. حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) محزون شدند که جبرئیل آمد و گفت یا رسول الله چه شده؟ فرمود من چنین خوابی دیدم، عرض کرد من مطلع نیستم باید بروم از خدای متعال سوال کنم، برگشت و سوره*ی قدر و یک آیه*ی دیگر را آورد که ما در مقابل این دولت طولانی*که به آنها دادیم و مردم را به قهقرا بر می*گردانند به تو شب قدر دادیم که شب قدر تو از این دولت کارگشاتر است. درست است اینها به عقب بر می*گردانند ولی شب قدر تو همه*ی آنها را جبران می*کند.

    در آیات دیگر دارد «(به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤیایى را که به تو نشان دادیم، فقط براى آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه‏ (درخت نفرین شده)» (إسراء:60)

    این فتنه*ی الهی است! کوره*ای است که باید مردم در این کوره بروند که یک عده خالص بیرون بیایند و یک عده جدا بشوند. بعضی روایات شجره*ی ملعونه را به بنی امیه تفسیر کرده اند. خداوند می فرماید ما در مقابل این فتنه شب قدر را به تو دادیم که تدارک همه*ی آنها را می*کند.

    ذیل این آیه روایت دیگری است که در محضر رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) عرض شد که بعضی از امم سابق فقط 120 سال شمشیر روی دوش*شان بوده و می*جنگیدند در حالی که عمر امت حضرت متوسط 60 تا 70 سال است، حضرت به خدای متعال عرض کردند که خدایا در مقابل این عمرهای طولانی به امت من چه عطا کرده ای؟ خدا فرمود سوره قدر را دادیم که جبران نقص عمر را می*کند. چون خود دنیا که موضوعیت ندارد، این عمری که می*دهند برای این است که انسان بتواند بارش را برای ادامه راه ببندد و إلا هزار سال در این دنیا باشی یا صد سال موضوعیت ندارد. شب قدری که قرار دادیم جبران می*کند، این شب قدر را گویی به احترام حضرت، به امت او دادند.

    پیامبر ما غیر از حضرت موسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم علیهم السلام است که باید هزار سال کنارشان باشی تا برسی، در یک عمر کوتاه با حضرت می*توان به مقصد رسید، مانند اینکه یک استاد زبردست که 40 سال سابقه تدریس دارد و از نظر استعداد و توانایی کامل است، با یک استاد معمولی خیلی فرق می*کند، ممکن است یک کتاب را با او یک ماهه بخوانی ولی با دیگری یک ساله نشود خواند. این شفاعت حضرت و اهلبیتش علیهم السلام است که راه را کوتاه کرده است، شب قدر این امت نیز از این شفاعت به دست آمده است.


    حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر
    روایت دیگری هست که مرحوم مجلسی در بحار نقل کردند که «اللَّیلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ»1 شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، من تلقی*ام این است که حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است، انسان اگر به آن محیط أمن ولایت الهیه وارد نشود که «وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»2 شب قدری ندارد، خطر پذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند، کما اینکه «لا اله الا الله حصنی»3، «ولایت علی ابن ابی طالب» هم حصن است. روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر قلم به*دست در نیشابور می*نوشتند، وقتی کجاوه*ی حضرت حرکت کرد گفتند یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»4 و سر را بیرون آوردند و گفتند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»، پذیرش ولایت اولیای الهی شرط و مقوّم توحید است. اگر انسان به محیط ایمن الهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می*کنند. و من گمان می*کنم که حقیقت شب قدر هم همین باشد. اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم در این ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، در کنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی*کند. یک شب که با ولی خدا سالک باشی و به آن وادی ایمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بروی بهتر است.
    درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است؛ ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه*ی کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد. درک شب قدر امر دیگری است که ورود به آن محیط ایمن الهی است که در این روایت می*فرماید: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ». این روایت نقشه*ی گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج*یاب رفت، انسان باید آستین*ها را بالا بزند تا پیدا کند، صرف نقشه*ِ گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست. سپس هشدار می*دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید « وَ إِنَّمَا سُمِّیتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا ، به درستی که فاطمه نامیده شد چراکه خلق از معرفت حقیقی او عاجزند.»که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.

    در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می*گویند زهرا؟ فرمود: زیرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفرید، و هنگامى که نورش درخشیدن گرفت آسمانها و زمین به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خیره ماند.»5 وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خداوند فرمود «هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی أَسْکنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِی مِنْ أَنْبِیائِی؛ این شعبه‏اى از نور من است که آن را آفریده‏ام و از صلب یکى از پیامبرانم که او را بر سایر پیامبران برترى داده‏ام، خارج مى‏نمایم.» ، او را در آن نقطه*ی آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله(صلی الله علیه و آله) به عالم دنیا تنزلش دادم. بنابراین معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدر است.

    ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه*ی اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است. اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه*های شیطان همه را جدا می کرد. بلاء حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه*ی خوبان به مقام نبوت و ولایت است. در باطن عالم هر کسی متصل می*شود از این راه متصل می*شود، حلقه اتصال باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد.



    1- «اللیلة، فاطمه علیها السّلام است، و القدر، خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد لیلة القدر را درک کرده است.» بحار الأنوار، ج‏43،ص:19

    2- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص:136

    3- بحار الأنوار، ج‏49، ص:120

    4- التوحید للصدوق، ص: 25

    5- « علل الشرائع، ج‏1، ص: 179


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •