????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9






  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125

    مخالفت شدید ابن مسعود با غاصبان حکومت از جمله عثمان(لعنه الله علیه)

    وضعیّت شهر كوفه نابسامان بود تا هنگامی كه خلیفه یعنی عثمان بن عفان ،والی كوفه را عزل نمود و ولید بن عقبه را امارت داد.

    ولید در زمان جاهلیت در یك خانواده ی مشرك، زاده شد و در محیط شرك آلودی پرورش یافت و شدید ترین عداوت ها را با اسلام و عدالت و حق از پدرش به ارث برد.

    پدرش عقبه از سرسخترین دشمنان پیامبر(ص) بود. عقبه پدر ولید كسی بود كه آب دهان بر چهره ی رسول الله (ص) انداخته بود و در جنگ بدر در جبهه ی مشركین قرار گرفت و از هفتاد نفری بود كه در جنگ اسیر شد.

    ولید در ظاهر اسلام را قبول كرد اما همواره سینه ای پر از كینه از پیامبر(ص) و اهل بیتش داشت. ولید از اوّل شب با همراهان و ندیمانش عیاشی مینمود و شراب مینوشید و تا به سحر مست بود. در دستگاه خودش جادوگری یهودی استخدام كرده بود كه برای او و اطرافیانش چشم بندی و سحر و جادو میكرد تا اینكه یكی از مسلمانان بیدار كوفه به نام جُندب ازدی از صحابه ی پیامبر(ص) با شمشیر آخته بر جادوگر حمله كرد و او را به قتل رساند.1
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    ولید كارهای بسیار پلیدی انجام میداد و با همه ی اینها عثمان او را فرمانروای كوفه كرد. او در مدّت استانداری ، از هیچ آلودگی و تجاوز به مال و جان و ناموس مسلمین و شرابخواری و تظاهر فروگذار نكرد تا آنجا كه مردم كوفه از او رنجیدند و به آنها سخت میگذشت و به انواع گوناگون از او انتقاد میكردند.

    ابن مسعود هم به عنوان یك مسلمان و صحابی رسول الله(ص) و كلید دار خزانه ی كوفه ،نمی توانست در مقابل خیانت ها و فسق و فجور ولید سكوت كند.

    ولید هنگامی كه به كوفه آمد ابن مسعود سرپرست بیت المال مسلمین بود. والی جدید قصد داشت از خزانه كوفه بهره گیری كند از این رو مقدار زیادی از بیت المال وام گرفت. ابن مسعود در خواست وی را پذیرفت. با رسیدن مدّت وام ،ولید می بایست وامی كه گرفته بود را به بیت المال پس میداد ، و ابن مسعود به سراغ او رفت. ولید از این مسئله ناراحت شد و جریان را به عثمان اطلاع داد.

    عثمان در نامه ای خطا ب به ابن مسعود نوشت: تو خزانه دار ما هستی، كاری به ولید نداشته باش و هر چه از بیت المال برداشته است عیبی ندارد...

    ابن مسعود كلید خزانه را به سوی ولید پرتاب كرد و گفت: فكر میكردم كه خزانه دار مسلمانان هستم، ولی حالا میبینم كه خزانه دار شما هستم. مرا به این سمت و منصب نیازی نیست.

    از آن پس ابن مسعود از این سمت استعفا داد و در كوفه اقامت كرد. گفته اند هنگامی كه می خواست كلید ها را پس دهد به مسجد آمد و رو به مردم گفت: امشب صد هزار از بیت المال مسلمین مفقود شده است و در این باره هیچ نامه ای از خلیفه نرسیده و نه برائت نامه ای برای من.

    ولید در این باره بر عثمان نوشت و عثمان نیز ابن مسعود را از خزانه داری بر كنار كرد.2
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    ولید از باب اینكه برادر رضاعی خلیفه بود هر كاری كه میخواست انجام میداد و شاید به عثمان دروغ مینوشت. البته این باعث برائت عثمان از ظلم و زور ولید بر مسلمانان نیست ،چرا كه خلیفه باید با اقتدار بر حاكمان خو نظارت كند.

    با این حال ابن مسعود كسی نبود كه با بر كناری از سمت خزانه داری و خارج شدن از دستگاه حكومت ،دست از مبارزه و اعتراض بر دارد و ساكت بماند. وضعیت روز به روز بدتر میشد تا زمانی كه ولید فاحشترین جنایت خود را مرتكب شد و این راهی بود برای رسوا ساختن وی. او به هنگام اذان صبح با حالت مستی وارد مسجد شد و نماز صبح را به جای دو ركعت چهار ركعت خواند. هنگامی كه علت را از او جویا شدند با حالت خمار گفت: اگر میخواهید بیشتر بخوانم. اینجا بود كه ابن مسعود بر سرش فریاد كشید: خدا هرگز خیر تو و آن كس كه تو را به سوی ما فرستاد زیاد نكند، آنگاه ابن مسعود لنگ كفش خود را بر صورت ولید كوبید.

    (البته عثمان به ناچار به خاطر این گناه كبیر كه راه فراری بر آن نبود ولید را عزل به مدینه احزارش كرد. به خاطر برادری عثمان با ولید كسی جرأت نكرد تا حدّش بزند. پس علی(ع) پیش قدم شد و تازیانه بر دست گرفت و فرمود : نمی ترسم اگر مردم جلّادم بخوانند ،من حكم الهی را جاری میكنم. پس هشتاد ضزبه را بر ولید جاری ساخت.)

    اقدام جسورانه ی ابن مسعود مردم را تحریك كرد و آنها هم از ریگ ها و سنگ های مسجد برداشتند و بر سر و صورت ولید زدند تا زمانی كه به قصر خود گریخت.3
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    وقتی عثمان بر سر كار آمد ، دودمان امیّه فرصتی پیدا كرد تا آرزو های خفته ی خود را از میان ظلمت های یأس ،بیدار كنند و سپیده ی شب تارشان دمید و حزب بی بنیاد فاسدشان دوباره رونق گرفت و مسئله زمامداری حكومت بازیچه ی دست انتران بر منبر رسول الله(ص) شد. از اینجا بود كه مروان بن حكم ملعون به اسم مشاور خلیفه افسار حكومت را گرفت و تا میتوانست بر مردم ظلم كرد...4
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    ابن مسعود در زمان خلافت عثمان او را نكوهش مینمود و میگفت: عثمان نزد خداوند به اندازه ی بال مگسی هم ارزش ندارد.5 ونیز میگفت: ای كاش منو عثمان در ریگزار انبوهی با هم بودیم كه او بر من ریگ می زد و من بر او ریگ میزدم تا آنجا كه ناتوانترین ما آنجا بمیرد.6
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    ابن مسعود ،سخنی داشت كه آن را زیاد تكرار میكرد و از آن دست بردار نبود و آن را با صدای بلند در هر روز جمعه به مردم میگفت: ((راست ترین سخن قرآن است. بهترین هدایت و رهنمود، هدایت روش محّمد(ص) است. بدترین كارها بدعت ها و تازه پیدا شده ها در دین است، و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش.))
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  7. Top | #7

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    كار به جایی رسید كه بر ولید فشار آمد و برای عثمان نوشت : ابن مسعود بر حكم تو نافرمان است و نسبت به من و تو موضع گرفته و عیب جویی و علیه تو سخن میگوید.

    عثمان در جواب نوشت: او را از شهر بیرون كنید و به خارج از كوفه تبعید كنید.

    ابن مسعود تحت كنترل مأموران عثمان به مدینه آورده شد. به هنگامی كه وارد مسجد مدینه شد ،عثمان بر منبر بود با دیدن ابن مسعود شروع بر اهانت و بی حرمتی بر وی كرد. ابن مسعود گفت: من آن چنان كه گفتی نیستم. من در روز بدر و روز بیعت رضوان و در خندق و حنین و... همنشین و همراه و یار پیغمبر(ص) بودم...

    عایشه همسر پیامبر(ص) فریاد زد: ای عثمان! آیا به صحابی رسول خدا(ص) چنین میگویی؟

    عثمان به خشم آمد و دستور داد تا او را از مسجد بیرون كنند گفته اند مأموران عثمان به قفسه ی سینهی ایشان فشار آورده دنده ی ابن مسعود را شكستند.8 در حالی او را از مسجد بیرون می كردند كه فریاد برآورد: شما را به خدا! مرا از مسجد دوستم رسول الله(ص) بیرون نكنید.

    امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) به این رفتار عثمان اعتراض كرد. آنگاه او را به خانه رساند.

    ابن مسعود به فرمان عثمان حق نداشت كه از مدینه بیرون رود. ابن مسعود به خاطر آن كه در دفن صحابی شهید، ابوذر غفّاری كه ایشان هم از سوی عثمان تبعید شده بود، شركت كرد ، از دست عثمان چهل ضربه شلاق خورد!9
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  8. Top | #8

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    ابن مسعود به هنگام مرگ گفت : چه كس عهده دار وصیّت من خواهد شد؟

    عمّار یاسر گفت: من می پذیرم.

    ابن مسعود گفت: وصیّت من این است كه عثمان بر جنازه ی من نماز نخواند.

    عمّار قبول كرد.

    سر انجام عبد الله بن مسعود در سال 32 هجری قمری در گذشت و به خاك سپرده شد.

    زمانی عثمان متوجّه مرگ ابن مسعود شد كه ایشان را دفن كرده بودند. پس عثمان گفت: چرا مرا خبر نكردید؟

    عمّار بن یاسر پاسخ داد: ابن مسعود خود با ما عهد كرده بود كه تو را خبر نكنیم.
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله

  9. Top | #9

    تاریخ عضویت
    فروردین 1392
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    378
    تشکر کرده
    125
    منابع و مآخذ :

    1 – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج3 ،ص20.

    2 – الغدیر ، ج8، ص271.

    3 – سیره ی ابن هشام، ج2 ، ص314.

    4 – الامام الصادق، ج1 ، ص21.

    5 – همان ،ج3 ، ص42.

    6 – بحار الانوار، ج31، ص187؛قاموس الرجال، ج6، ص137.

    7 – بحار الانوار، ج31، ص187؛ حیاة الصحابه، ج4، ص357.

    8 – بحار الانوار، ج31، ص198 ؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج3، ص 44 ؛ الغدیر، ج9، ص403 ؛ قاموس الرجال ، ج6 ، ص138.

    9 – بحار الانوار، ج31، ص190.

    10 – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص42 ؛ الغدیر، ج9، ص19.
    در علقمه فریاد زد بسم الله

    نقش سر بندش نام اباعبد الله

    میرود آب رساند به حرم می گوید

    ذكر لا حول ولا قوه الا بالله


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •