علامه حسن زاده در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری خواسته بود اینچنین نوشت: ( این نامه در کتاب تازیانه سلوک/ص۹ آمده است)
متن نامه به این شرح است:
تن به دنیا دار و دل به مولا
«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»،ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة . آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ/ متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها
«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است [یعنی متأدب به آداب الهیه بودن و در همه حال خود را در محضر حق دیدن و جانب حق را رعایت نمودن] الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»
از خــدا جویـیم توفیــق ادب بی ادب محروم گشت از لطف رب
در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت که میزان قسط[اعتدال]است«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21 که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،در زیان زبان داستانها گفته اند.
آقای عزیز هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» اأسراء/79 ،و مگر نشنیده ای؟
دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند / وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
و مگر برایت نخونده ام؟
در خلوت شبهای تارت می توانی / آری بکف سرچشمة آب بقا را
خلاصه مرد سحر باش که :
صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام / نا تمامان جهان را کند این پنج تمام
و دست از دامن دوست بر مدار.