????در صورتی که در سایت فاقد اکانت هستید می توانید - از این طریق عضو شوید
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 16 از 16






  1. Top | #11

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    پيشگويى امام رضا (ع):

    حسن بن موسى مى‏گويد: با امام رضا- عليه السّلام- به سوى يكى ازملك‏ هاى او روانه شديم و هوا خوب بود و هيچ ابرى در آسمان ديده نمى‏شد. وقتى كه به راه افتاديم. حضرت فرمود: آيا لباسهاى بارانى برداشته‏ايد؟
    گفتيم: چه نيازى به لباسهاى بارانى داريم، در آسمان كه ابرى نيست تا باران ببارد و ما از آن خوف داشته باشيم.
    فرمود: ولى من لباسهاى بارانى برداشته‏ام و به زودى باران، شما را مى‏گيرد.
    راوى مى‏گويد: مقدار كمى راه نرفته بوديم كه ابرى در آسمان ظاهر شد و باران باريد و هر كس به فكر خود افتاد. و همه ما جز آن حضرت، خيس شديم
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  2. Top | #12

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    پاسخ به سؤال فراموش شده‏:

    حسن بن على مى‏گويد: كنيزم براى من دو تكّه پارچه ابريشمى گذاشت و از من خواست كه با آنها محرم شوم. به غلامم دستور دادم كه آنها را در صندوق لباس قرار دهد. وقتى كه به ميقات رسيدم و بايد محرم مى‏شدم، خواستم با آن دو پارچه ابريشمى، محرم شوم، اما با خود گفتم: شايد احرام با آنها جايز نباشد. پس آنها را رها نمودم و با پارچه‏هاى ديگرى محرم شدم.
    هنگامى كه به مكه رسيدم، نامه‏اى به امام رضا- عليه السّلام- نوشتم و چيزهايى كه با خود آورده بودم براى آن حضرت فرستادم ولى فراموش كردم كه بپرسم: آيا محرم مى‏تواند لباس ابريشم بپوشد يا نه؟
    پس حضرت جواب نامه را فرستاد، در حالى كه به تمام پرسشهايم پاسخ داده بود. و در آخر نامه مرقوم فرموده بود: اشكال ندارد كه محرم، لباس مخلوط به ابريشم بپوشد.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  3. Top | #13

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    مراجعت به دين حق‏:

    حسين بن يحيى مى‏گويد: برادرى داشتم به نام عبد اللَّه كه بر مذهب‏ مرجئه بود. و بر ما طعنه مى‏زد! نامه‏ اى به امام رضا- عليه السّلام- نوشتم و از حال او شكايت كردم. و از آن حضرت خواستم تا او را دعا كند.
    حضرت در پاسخ نوشت: به زودى آنچنان كه دوست دارى، حال او را خواهى ديد. او از دنيا نمی‏رود مگر اينكه به دين حق برگردد. و در آينده نزديك، از كنيز خود صاحب فرزندى مى‏شود.
    راوى مى‏گويد: كمتر از يك سال نگذشت كه او به دين حق برگشت و امروز، يكى از بهترين افراد خانواده ما مى‏باشد. و از كنيز خود صاحب پسرى گرديد
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  4. Top | #14

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    استغاثه پرنده از امام رضا (ع):

    سليمان بن جعفر جعفرى مى‏گويد: در باغ امام رضا- عليه السّلام- نشسته بوديم و با آن حضرت سخن مى‏گفتيم كه گنجشكى آمد و جلو ما به زمين نشست و شروع كرد به فرياد كشيدن. و زياد فرياد كشيد و مضطرب بود.
    حضرت به من فرمود: میدانى اين گنجشك چه می‏گويد؟
    گفتم: خدا و پيامبر و فرزند پيامبر او، داناترند.
    فرمود: مى‏گويد: مارى تصميم دارد كه تخم هاى مرا بخورد. پس برخيز و اين چوب را بردار و به آنجا برو و آن مار را بكش.
    راوى مى‏گويد: برخاستم و چوب را برداشته و وارد خانه شدم. ناگهان ديدم كه مارى در آن خانه جولان مى‏كند، پس آن را كشتم‏.
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  5. Top | #15

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemane sokhan نمایش پست ها
    اسماعيل بن ابى الحسن نقل مى‏كند كه: با امام رضا- عليه السّلام- بودم كه حضرت دستش را به زمين زد به طورى كه كأنه مى‏خواهد چيزى را از زمين بيرون آورد. ناگهان چند تكه طلا ظاهر شد، دوباره دستش را كشيد كه ناپديد شدند.
    با خودم گفتم: اى كاش! يكى از آنها را به من مى‏داد.
    حضرت رو به من كرد و فرمود: هنوز وقت آن نرسيده است‏.

    ((دلیل آن را اگر کسی میداند بگوید.چون امام از این کار مقصود خاصی داشته اند!!!!؟؟؟؟؟؟))
    کسی جوابش رو نمیدونه.؟؟؟؟؟؟؟؟
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود



  6. Top | #16

    تاریخ عضویت
    اردیبهشت 1390
    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    میانگین پست در روز
    0.05
    نوشته ها
    239
    تشکر کرده
    49
    حكايت امام رضا (ع) و عبد اللَّه بن مغيره‏:

    عبد اللَّه بن مغيره مى‏گويد: واقفى بودم و با آن حالت به حجّ رفتم.
    هنگامى كه در مكّه بودم، در مذهب خود شك كردم و به دعا و مناجات چسبيدم. و گفتم: خدايا! تو مى‏دانى كه من چه مى‏خواهم و از اراده‏ام خبر دارى. پس مرا به سوى بهترين دينها راهنمايى كن. به قلبم الهام شد كه خدمت امام رضا- عليه السّلام- برسم. پس به مدينه آمدم و نزد درب او ايستادم و به غلام گفتم: به مولايت بگو مردى از اهل عراق، دم درب است.
    ناگاه صداى حضرت را شنيدم كه فرمود: اى عبد اللَّه بن مغيره! وارد شو. وارد شدم و حضرت به من نگاه كرد و فرمود: خدا دعايت را اجابت كرد و تو را به دين‏ خودش هدايت نمود. پس گفتم: گواهى مى‏دهم كه تو حجّت خدا بر خلقش هستى‏
    حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود @@@@ خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
    ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه @@@@ گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود




صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •