رسول اكرم صلي الله عليه و آله آن گاه كه سخن از آخرين وصي خود به ميان مي*آورد، در نهايت احترام از زيباترين واژگان محبت بهره برده، مي*فرمايد: «بأَبي وَ أُمِّي سَمِيي وَ شَبيهِي وَ شَبيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّور...»؛[1] «پدر و مادرم فدايش باد كه او هم نام من و شبيه من و شبيه موسي بن عمران است كه بر او نور هايي احاطه دارد...».

امام علي بن ابيطالب عليهم السلام نيز مي*فرمايد: «فَانْظُرُوا أَهْلَ بَيتِ نَبِيكُمْ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَيفَرِّجَنَّ اللَّهُ [الْفِتْنَةَ] برَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ. بِأَبِي ابْنُ خيرَة الامَاء»؛[2] «شما همواره به اهل بيت پيامبرتان نگاه كنيد؛ اگر آنان ساكت شدند و در خانه نشستند، شما نيز سكوت كرده، به زمين بچسبيد و اگر از شما ياري طلبيدند، به ياري آنان بشتابيد. خداي متعال به دست مردي از ما اهل بيت، ناگهان فرج عنايت خواهد كرد. پدرم فداي او باد كه فرزند بهترين كنيزان است».

حضرت حسين بن علي عليهما السلام نقل کرده است: مردي نزد پدرم آمد و از اوصاف مهدي عجل الله فرجه الشريف پرسيد. ايشان وقتي صفات او را ذكر كرد، با حالتي سرشار از عشق و شيدايي، آهي كشيد و از شدت اشتياقِ به ايشان، به سينه خود اشاره فرمود (وَ أَوْمَأَ بِيدِهِ إِلَي صَدْرِهِ شَوْقاً إِلَي رُؤْيتِهِ).[3]

ابوحمزه ثمالي مي*گويد: «روزي نزد امام باقر عليه السلام بودم که فرمود: «اي اباحمزه! يكي از امور يقيني ـ كه خداوند آن را حتمي ساخته است ـ قيام قائم ما اهل بيت است و اگر كسي در آنچه که مي*گويم ترديد كند، خداوند را در حالي ملاقات خواهد كرد كه به او كافر شده و انكار كنندة او است. سپس فرمود: پدر و مادرم فداي او كه هم نام من و هم كنيه من است و هفتمين فرد پس از من مي*باشد».[4]

خلاد بن صفار مي*گويد: از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا قائم به دنيا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيامَ حَياتِي»؛[5] «خير! اگر او را درك كردم، در ايام زندگاني ام خدمت گزار او خواهم بود».

آن حضرت در روايتي ديگر فرموده است: «...أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لابْقَيتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الامْرِ»؛[6] «به درستي اگر من آن روز را درك مي*كردم، جانم را براي صاحب اين امر نگه مي*داشتم».

و سرانجام امام علي بن موسي الرضا عليهما السلام فرمود: « بأَبي وَ أُمِّي! سَمِيّ جَدِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعَاعِ ضِياءِ الْقُدْسِ...»؛[7] «پدر و مادرم فداي تو كه هم نام جدّم و شبيه من و شبيه موسي بن عمراني...».


[1] . علي بن محمد خزاز قمي، كفاية الاثر، ص156.

[2] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص353و ج51، ص121.

[3] . نعماني، ‏الغيبة، ص212، ح1.

[4] . نعماني، الغيبة، ص86.

[5] . همان، ص245،ح23.

[6] . همان، ص273،ح50.

[7] . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص37، باب35، ح3.