-
معجزه اول
تقاضای معجزه صحابه ازامام علی (ع)
اصحاب على (ع ) گفتند: یا اءمیرالمؤ منین ! اى كاش از آنچه كه از پیغمبر به شما رسیده ، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى ؟
فرمود: اگر یكى از عجایب مرا ببینید كافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و كاهن است ، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است .
گفتند: همه ما مى دانیم كه تو وارث پیغمبرى ، و علم او به تو رسیده .
فرمود: علم عالم سخت و محكم است ، و جز مؤ منى كه خدا قلبش را براى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش كرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد.
سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى كه خدا به من داده ، نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید.
وقتى نماز عشا را خواند، راه پشت كوفه را در پیش گرفت ، و هفتاد نفر كه در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم كه به من كافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبت ندهید، چون كه به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص ) به من یاد داده و عهد و پیمانى محكم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته ، از آنها گرفت ، و فرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى كه مى خواهم ، بخوانم ، و شنیدند دعاهایى كه مانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یك طرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى كشد، به طورى كه در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شك نكردند، و آن كه از همه خوش گفتارتر بود گفت : این سحر بزرگى است ، و به جز دو نفر همه كافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟
تا آن جا كه فرمود: و چون به مسجد كوفه رسیدند دعاهایى خواند كه سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مى بینید؟
گفتند: در و یاقوت است ، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم ، خواسته ام را انجام مى دهد، و یكى از آن دو هم كافر شد، ولى دیگرى ثابت ماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر هم برندارى پشیمان مى شوى ، و حرص او را رها نكرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت ، و چون صبح شد دید در سفیدى است كه كسى مثلش را ندیده ، گفت : یا امیرالمؤ منین من یكى از آن درها را برداشتم .
فرمود: براى چه ؟
گفت : مى خواستم بدانم حق است یا باطل ؟
فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد، اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایى كه برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل كرد، مانند سابق ، و بعضى گفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى (1)
پی نوشتها:
1- اثبات الهداة ، ج 4، ص 558 - 556
-
معجزه دوم
آمعجزه امام علی (ع)
در كتاب مفتاح الجنة مرویست كه روزى امیرالمؤ منین علیه السلام با یك نفر مرد خیبرى در راهى همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا این كه به رود خانه بزرگى رسیدند، آن حضرت دید مرد خیبرى عباى خود را بر روى آب انداخت و از آب گذشت و پاهایش با آب تر نشد چون خیبرى به آن طرف آب رسید به امیرالمؤ منین على علیه السلام خطاب كرد، و گفت : اى مرد اگر تو نیز مى دانستى آنچه كه من مى دانم و بر زبان جارى مى كردى آنچه كه من جارى كردم هر آینه از آب مى گذشتى ، و قدمت تر نمى شد پس خیبرى دید كه على علیه السلام خطابى به آن كرد كه آب چون سنگ بسته شد و از آن گذشت و پایش تر نشد خیبرى بسیار تعجب كرد پس آن حضرت فرمود: اى خیبرى تو چه چیز مى دانستى كه به زبان جارى كرده و از آب گذشتى خیبرى گفت : من نام وصى حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله را به زبان جرى كردم آن حضرت فرمود: كه اى خیبر وصى حضرت رسالت پناهى من هستم .
چون خیبرى این را شنید به دست و پاى آن حضرت افتاده ایمان آورد و به شرف اسلام مشرف شد
منبع: کتاب داستانهایى از انوار آسمانى
-
بهترین حَکَم:
شیخ مفید در اختصاص به اسناد خود به نقل از عبد الله بن مسعود روایت می کند که خدمت حضرت فاطمه(س) رفتم و به ایشان عرض کردم:همسرت کجاست؟فرمود:جبرئیل او را به آسمان برده است.گفتم: برای چه کاری؟فرمودند:گروهی از ملائکه در مسئله ای با هم اختلاف و نزاع نمودند و خواهان حَکَمی از جنس آدمیان شدند،پس خدا به آن ها وحی نمودکه حَکَم خود را انتخاب نمائید وآنها علی بن ابی طالب (ع) را برگزیدند.