PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مطاعن ابوبکر (ل)



J.MOGHADAM
جمعه 30 فروردین 92, 07:08 بعد از ظهر
سلام
مطاعن ابوبکر (ل):lol:
در این جا داستان هایی نقل میکنم که در مورد ابوبکر و کاراشه تا کمی آگاه شیم وو...:idea:
غیر از آن هم چیز های دیگه هم نقل خواهم کرد .
ببینیم چه میشوددددددددددد..

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:05 بعد از ظهر
اگر مخالفت شيخين نبود... (http://www.sonnat.net/article.asp?id=2398&cat=77)
اگر ابوبکر وعمر با خلافت امیرالمومنین مخالفت نمی کردند چه می شد؟

1 - هدايت مردم به صراط مستقيم و بهشت :

به اقرار اهل سنت و طبق روايات ايشان در صورتي که امير مومنان را به خلافت مي*رساندند ، مردم را به راه راست و به سوي بهشت هدايت مي نمودند :

روايت معجم كبير طبراني :

حدثنا محمد عبد الله الحضرمي ثنا علي بن الحسين بن أبي بردة البجلي الذهبي ثنا يحيى بن يعلى الأسلمي عن حرب بن صبيح ثنا سعيد بن مسلم عن أبي مرة الصنعاني عن أبي عبد الله الجدلي عن عبد الله بن مسعود ... قال وما أظن أجلي إلا قد اقترب قلت يا رسول الله ألا تستخلف أبا بكر فأعرض عني فرأيت أنه لم يوافقه قلت يا رسول الله ألا تستخلف عمر فأعرض عني فرأيت أنه لم يوافقه قلت يا رسول الله ألا تستخلف عليا قال ذاك والذي لا إله غيره لو بايعتموه وأطعتموه أدخلكم الجنة أكتعين

حدثنا إسحاق بن إبراهيم الدبري ثنا عبد الرزاق عن أبيه عن ميناء عن عبد الله بن مسعود قال كنت مع النبي صلى الله عليه وسلم ليلة وفد الجن فتنفس فقلت مالك يا رسول الله قال نعيت إلى نفسي يا بن مسعود قلت استخلف قال من قلت أبو بكر قال فسكت ثم مضى ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنك بأبي أنت وأمي يا رسول الله قال نعيت إلى نفسي يا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت عمر فسكت ثم مضى ساعة ثم تنفس فقلت ما شأنك قال نعيت إلى نفسي يا بن مسعود قلت فاستخلف قال من قلت علي بن أبي طالب قال أما والذي نفسي بيده لئن أطاعوه ليدخلن الجنة أجمعين أكتعين


ابن مسعود از رسول خدا نقل کرده است که فرمودند : گمان مي کنم که مرگ من نزديک شده است ؛ عرضه داشتم : اي رسول خدا آيا ابو بکر را به جانشيني تعيين نمي کنيد؟ پس از من روي برگرداندند و چنين به نظر من رسيد که ايشان با اين کار موافق نيستند ؛ پرسيدم :آيا عمر را تعيين نمي کنيد ؟ باز روي از من برگرداندند و چنين به نظر من رسيد که با اين کار موافق نيستند ؛ گفتم : اي رسول خدا ، آيا علي را به جانشيني تعيين نمي فرماييد ؟ پاسخ دادند : همين است قسم به خدايي که جز او نيست ؛ اگر با او بيعت کنيد و از او اطاعت نماييد همه شما را به بهشت رهنمون خواهد ساخت .

...عبد الله بن مسعود مي گويد : در شب آمدن جنيان به حضور ايشان ، در کنار حضرت بودم ؛ پس حضرت نفس عميقي کشيدند ؛ عرض کردم : چه شده است ؟ فرمودند : خبر رحلتم به من داده شده است ؛ گفتم : اي رسول خدا آيا جانشين تعيين نمي فرماييد ؟ فرمودند : چه کسي را ؟ پاسخ دادم : ابو بکر ؛ پس حضرت سکوت فرمودند ؛ مدتي گذشت ؛ دوباره حضرت نفس عميقي کشيدند ؛ گفتم چه شده است اي رسول خدا ؟ دوباره پاسخ دادند به من خبر رحلتم داده شده است اي ابن مسعود ؛ عرض کردم : جانشين خود را تعيين بفرماييد ؛ فرمودند : چه کسي را ؟ گفتم : عمر ؛ پس مدتي سکوت فرمودند و دوباره نفس عميقي کشيدند ؛ عرضه داشتم چه شده است ؟ پاسخ دادند : خبر رحلتم را به من داده اند ؛ گفتم اي رسول خدا جانشين خويش را تعيين بفرماييد ؛ فرمودند : چه کسي ؟ عرضه داشتم : علي بن ابي طالب ؛ فرمودند : قسم به کسي که جانم در دست اوست اگر او را اطاعت کنند همه ايشان را به بهشت خواهد برد .

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:06 بعد از ظهر
http://www.sonnat.net/upload/article/BBEDF08F.B7ED.43D4/namaye.png?rnd= (http://www.sonnat.net/upload/article/BBEDF08F.B7ED.43D4/namaye.png?rnd=)

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:07 بعد از ظهر
منبع:المعجم الكبير ج10/ص67 ش 9969 و 9970

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:08 بعد از ظهر
روايت حلية الاولياء :

حدثنا جعفر بن محمد بن عمر ثنا أبو حصين الوادعي ثنا يحيى بن عبدالحميد ثنا شريك عن أبي اليقظان عن أبي وائل عن حذيفة بن اليمان قال قالوا يا رسول الله ألا تستخلف عليا قال إن تولوا عليا تجدوه هاديا مهديا يسلك بكم الطريق المستقيم

رواه النعمان بن أبي شيبة الجندي عن الثوري عن أبي اسحاق عن زيد بن يثيع عن حذيفة نحوه


به رسول خدا عرض کردند : اي رسول خدا ، آيا علي را به عنوان جانشين تعيين نمي*فرماييد ؟ فرمودند : اگر علي را به عنوان سرپرست قبول کنيد او را هدايت کننده و هدايت شده خواهيد يافت که شما را به راه راست مي کشاند .

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:11 بعد از ظهر
منبع:حلية الأولياء ج1/ص64

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:12 بعد از ظهر
روايت مسند حارث :

594 حدثنا يحيى بن أبي بكير ثنا إسرائيل عن أبي إسحاق عن عمرو بن ميمون قال شهدت عمر بن الخطاب غداة طعن...فقال ادعوا لي عليا وعثمان وطلحة والزبير وعبد الرحمن بن عوف وسعد قال فدعوا قال فلم يكلم أحدا من القوم الا عليا وعثمان فقال يا علي ان هؤلاء القوم لعلهم أن يعرفوا لك قرابتك من رسول الله صلى الله عليه وسلم وما أعطاك الله من الفقه والعلم فان ولوك هذا الأمر فاتق الله فيه ثم قال يا عثمان ان هؤلاء القوم لعلهم أن يعرفوا لك صهرك من رسول الله صلى الله عليه وسلم وشرفك فان ولوك هذا الأمر فاتق الله ولا تحملن بني أبي معيط على رقاب الناس ... قال فلما خرجوا قال ان ولوها الأجلح سلك بهم الطريق قال فقال عبد الله بن عمر ما منعك قال أكره أن أحملها حيا وميتا قلت في الصحيح طرف منه

عمر را در صبح آن روزي که چاقو خورد ديدم... پس گفت : علي و عثمان و طلحه و زبير و عبد الرحمن بن عوف و سعد را به نزد من بخوانيد . پس همه را خواندند . پس هيچ کس غير از علي و عثمان سخني نگفت . پس عمر گفت : اي علي بدرستيکه ايشان شايد فاميلي تو را به رسول خدا و فقه و علمي را که خدا به تو داده بشناسند . پس اگر تو را در اين امر سرپرست گردانيدند پس در آن از خدا بترس . سپس گفت اي عثمان : اين ثوم شايد بدانند که تو داماد رسول خدايي و شرف تو را بشناسند . پس اگر تو را بر اين کار سرپرست کردند از خدا بترس و فرزندان ابي معيط را بر گردن مردم سوار نگردان!!!...

وقتي از نزد وي بيرون رفتند عمر گفت : اگر او را به دست شخص کم مو( علي) بسپارند ايشان را به راه خواهد آورد . پس عبد الله بن عمر گفت : چه چيزي مانع تو شد ( که او را به جانشيني خود بگماري) ؟ پاسخ داد: بدم مي آيد که او را چه در دوران زندگي خويش و در دوران مرگ بر کاري بگمارم!!!

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:12 بعد از ظهر
منابع:مسند الحارث (زوائدالهيثمي) ج2/ص622
در المطالب العالية ج15/ص775 ش3898 همين روايت را آورده و آن را صحيح مي داند .

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:17 بعد از ظهر
البته چیزی که در بالا اوردم در مورد عمر است!!:|

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:19 بعد از ظهر
پناهندگی به یهود (http://www.sonnat.net/article.asp?id=197&cat=77)
آيا صحيح است كه مى گويند در جنگ اُحد هنگاميكه كار بر مسلمانان سخت گرديد دو نفر از صحابه رسول خدا ـ و از سرشناسان ـ تصميم به فرار و پناهندگى به يهود و نصارى داشتند و خداوند اين آيه را نازل گردانيد: (يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى اولياء) المائدة: آيه 51 چنانچه مفسرانى همانند بغوى آن را نقل مى كنند. (1)

راستى اين دو نفر كه بودند؟ بعضى گويند ابوبكر و عمر بودند، آيا اين حقيقت تلخ واقعيت دارد؟

پی نوشت:

(1)قال البغوى: قال السدى: لما كانت وقعة احد اشتد الإمر على طائفة من الناس وتخوفوا أن يدال عليهم الكفار، فقال رجل من المسلمين أنا ألحق بفلان اليهودى وأخذ منه أماناً اِنى أخاف أن يدال علينا اليهود.وقال رجل اخر: أنا الحق بفلان النصرانى من اهل الشام و أخذ منه أمانا. فأنزل اللّه هذه الاية وينها هم عن موالاة اليهود والنصارى. تفسير البغوى المسمى بمعالم التنزيل ـ بهامش تفسير الخازن وتفسير الخازن المسمى لباب التأويل فى معانى التنزيل ـ علاء الدين الخازن. تفسير أبى الفداء: 2: 68

J.MOGHADAM
شنبه 31 فروردین 92, 02:19 بعد از ظهر
http://www.sonnat.net/upload/article/53916BCE.945D.4225/namaye.png?rnd= (http://www.sonnat.net/upload/article/53916BCE.945D.4225/namaye.png?rnd=)

J.MOGHADAM
دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 05:26 بعد از ظهر
برداشت از کلمه مولي (http://www.sonnat.net/article.asp?id=1397&cat=77)
ذهبی،که از بزرگترین علمای علم حدیث و رجال و تاریخ اهل تسنن است و در ترجمه وی آمده:(الشیخ،الحافظ الکبیر،مؤرخ الاسلام و شیخ المحدثین شمس الدین ابو عبدالله محمدبن عثمان الذهبی ...وقدخُتم به شُیوخُ الحدیث و حفّاظه )[1]،درکتاب تاریخ الاسلام ،مجلد تاریخ الخلفاء،صفحه625الی634 در ترجمه امام علی (علیه السلام) متعرض داستان غدیر خم شده و احادیث قابل تأملی را آورده که نظر شما را به یکی ازآنها جلب میکنم:

J.MOGHADAM
دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 05:27 بعد از ظهر
قال حماد بن سلمة، عن علي بن زيد، وأبي هارون، عن عدي بن ثابت،عن البراءقال: كنّا مع رسول الله صلى الله عليه وسلّم تحت شجرتين، ونودي في الناس: الصلاة جامعة، ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم عليّاً فأخذ بيده، وأقامه عن يمينه، فقال: ألست أولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى، فقال: فإن هذا مولى من أنا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئاً لك يا علي، أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة).

براءبن عازب گويد:مابه همراه رسول خدا(صلي الله عليه واله وسلم )در زير دو درخت بوديم،که منادی صدا زد :الصلاة جامعه[2]،پیامبراکرم(صلي الله عليه وآله وسلم)علي عليه السلام را صدا نموده ودست او راگرفتند و در حالی که علی را در سمت راست خود قرار داده بودند فرمودند:آیامن اولی به هر انسان مومنی نسبت به خودش نمی باشم؟مردم جواب دادند بله همین طور است.سپس پیامبر (صلی الله علیه واله)فرمودند:ای مردم هماناعلی مولا و سرپرست کسی است که من مولا وسرپرست اوهستم؛خداوندا هر کس که علی را دوست می دارد؛دوست بدار و هر کس که علی را دشمن می دارد دشمن بدار؛بعد از این جریان عمر به ملاقات امام آمد و گفت:گوارا باد بر تو ای علی که صبح و شام نمودی در حالی که مولای هر مرد و زن مومن ومومنه ای.

J.MOGHADAM
دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 05:29 بعد از ظهر
حال سؤال این است که آیا میتوان این نصوص را تاويل نمود وگفت مراد از مولی در این موارد دوست داشتن است ، مگر کسی در وجوب دوست داشتن علی علیه السلام شک داشته که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله و سلم)در آن شرایط سخت مردم را برای آن امر نگه دارند و آیا تبریک گویی برای دوستی معنایی دارد ؟

جالب اينكه هم در صحيح بخاري و هم در صحيح مسلم آمده است :هنگامي كه ابوبكر و عمر به خلافت رسيدند گفتند:(أنا ولي رسول الله )[3]آيا اهل سنت اين موارد راهم به دوست داشتن معنا ميكنند يا معناي ظاهر آن (كه جانشيني بيامبر است) را أخذ مينمايند؟!آیا این امر مصداق یک بام و دو هوا نیست؟
پي نوشت:

1.البدایةوالنهایة،ابن کثیر،ج14ص:225

[2] .الصلاةجامعة ،ندایی است که برای دعوت مردم به نماز عید یا آیات استفاده میشود و به جای اذان واقامه است ،واین خود نشان دهنده این است که ان روز عید بوده است.این سخن مورد اتفاق علمای شیعه و سنی است و در کتب فقهی مفصلا آمده است.

[3] .صحيح مسلم .ح4676.صحيح بخاري.حديث بني نضير.

J.MOGHADAM
دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 05:29 بعد از ظهر
http://www.sonnat.net/upload/article/2F9A5839.69D2.4852/namaye.png?rnd= (http://www.sonnat.net/upload/article/2F9A5839.69D2.4852/namaye.png?rnd=)

J.MOGHADAM
دوشنبه 09 اردیبهشت 92, 05:30 بعد از ظهر
اینا همه مشت محکمی است به دهان اهل عامه...!!!!

ذاکری
چهارشنبه 18 اردیبهشت 92, 03:08 بعد از ظهر
اتهام زنا توسط ابوبکر
ابوبکر ،دخترش عایشه را متهم به فحشا کرده است وهابیون میگویند که : ((شیعه معتقد است که عایشه زنا می داده است در حالی که این تهمتی بیش نیست و خداوند بخاطر این تهمت از گناه آنان نگذرد )) اینان در شبکه های خود بار ها گفته اند :هر کس اعتقاد داشته باشد که عایشه عایشه زنا داده ،کافر است . اما جالب است که بدانید ابوبکر معتقد بوده دخترش عایشه زنا داده!!!ابوبکر خطاب به رسول خدا (ص):چرا انتظار زنی (عایشه) را میکشی که به تو خیانت و مرا رسوا کرده است ؟! عمر بن شبه نمیری (متوفای 262 هجری) در کتاب تاریخ المدینه با سند معتبر حدیث افک را نقل کرده است . در یکی از روایات در بخشی می نویسد : وقتی خبر به رسول خدا (ص) رسید که من از قضیه (افک) با خبر شده ،رسول خدا (ص) بر او وارد شد ،در کنارش نشست و گفت : ای عایشه ! خداوند در توبه خود را باز گذاشته است . عایشه گفت :با این سخن ، گرفتاری من افزوده شد . در همین حال بودیم که ابوبکر آمد و بر من وارد شد و گفت : ای رسول خدا ! چرا انتظار زنی را میکشی که به تو خیانت کرده و مرا رسوا کرده است؟
آیا دوستداران ابوبکر حاضرند او را تکفیر کنند؟

حامد
چهارشنبه 18 اردیبهشت 92, 10:00 بعد از ظهر
این آخریه خیلی خفن بود

mohammad ashrafi
چهارشنبه 25 اردیبهشت 92, 03:02 بعد از ظهر
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ .

مائده / 55 .
ولىّ شما ، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند : همان کسانى که نماز برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند .
وقتی این آیه در شان امیر المومنین (علیه السلام) نازل شد ابوبکر خواست که خود را با آن حضرت در این آیه شریک کند به یکی از منافقین گفت:وقتی من در مسجد در میان جمعی از صحابه نماز می خوانم در حالت رکوع بیا و از من کمک بخواه و من انگشترم را به تو میدهم تا در این آیه با علی شریک باشم.
آن منافق چنین کرد و ابوبکر انگشتر خودش را به سمت او گرفت ولی هر کار کردند انگشتر بیرون نیامد به طوری که نمازش باطل شد. و مردم همه فهمیدند که هدف آنها چه بوده است(حدیقه الشیعه ج1 ص 273)

ذاکری
دوشنبه 06 خرداد 92, 05:10 بعد از ظهر
فضیلت ریش ابوبکر!!

سؤال: آیا روایاتى که اهل سنت درباره فضیلت ریش ابوبکر نقل کرده اند معتبر است؟

جواب: اهل سنّت پیرامون ریش ابوبکر روایاتى دارند از جمله: اینکه در مورد حالات پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل کرده اند که: «کان إذا اشتاق إلى الجنّة قبّل شیبة أبى بکر» [هرگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشتاق بهشت مى شد ریش ابوبکر را مى بوسید] . اما باید گفت: فیروز آبادى در خاتمه «سفرالسعادة»(1) و عجلونى در «کشف الخفاء»(2) گفته اند این روایت از مشهورترین روایات جعلى است و از دروغهایى است که به بداهت عقل، بطلان آن معلوم است.

و روایتى که عجلونى در «کشف الخفاء»(3) ذکر کرده، این است : «لإبراهیم الخلیل وأبی بکر الصدّیق شیبة فی الجنّة» [ ابراهیم خلیل و ابوبکر صدّیق ریش سفیدى در بهشت دارند] .

سپس در «المقاصد»(4) به نقل از استادش ابن حجر مى نویسد:

این روایت که مى گوید: خلیل و صدّیق در بهشت ریشى دارند صحیح نیست، و من آن را در هیچ یک از کتابهاى مشهور حدیث و نیز در نوشته جات متفرّقه ندیده ام!.

گذشته از این روایاتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که با محتواى روایت کشف الخفاء در تعارض است; از جمله: سیوطى در «درّالمنثور» مى نویسد: از ابن ابى شیبه و احمد و ابن ابى الدنیا درباره صفت بهشت از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: «یدخل اهل الجنّة الجنّة جرداً مرداً بیضاً جعّاداً مکحلین ابناء ثلاث و ثلاثین»(5) «اهل بهشت درحالى که جوان، زیبا سفیدرو با موهاى پیچیده و چشمانى سرمه کشیده و در سنین 33 سالگى هستند به بهشت داخل مى شوند». و نیز این روایت به همین مضمون از ترمذى(6) و طبرانى(7) و هیثمى(8) نقل شده است که نشان مى دهد اهل بهشت محاسن سفید ندارند.

پي نوشت:

1 ـ سفر السعادة[2/211]
2 ـ کشف الخفاء [2/419 ، خاتمه] .
3 ـ کشف الخفاء 1 : 233 .
4 ـ المقاصد الحسنة [ص 144 ، ح 228] .
5 ـ درّ المنثور، ج 1، ص 48.
6 ـ سنن ترمذى، ج 4، ص 88.
7 ـ معجم الأوسط.
8 ـ مجمع الذوائد، ج 9، ص 53. (هیثمى پس از نقل روایت مى نویسد: و اسناده جیّدٌ، سند این روایت خوب است).

mohammad ashrafi
چهارشنبه 08 خرداد 92, 04:54 بعد از ظهر
به تصريح ابن أبي*الحديد به نقل از استادش ابوجعفر اسكافى اشاره كنيم كه مى*گويد:وهو أضعف المسلمين جناناً، وأقلهم عند العرب ترةً، لم يرم قط بسهم، ولا سل سيفاً، ولا أراق دماً.(1)

أبو بكر از نظر عقل از تمام مسلمانان ضعيف تر و نزد عرب از نظر شجاعت كمترين بود، نه تيرى انداخت و نه شمشيرى كشيد و نه خونى را ريخت.

در اين مورد ما صحبتي نداريم.استاد منصف به ايشون ميشه اطلاق کرد.

پي نوشت:

(1)إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 170، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م./الجاحظ، أبى عثمان عمرو بن بحر (متوفاي255هـ)، العثمانية، ص230، ناشر: دار الكتب العربي ـ مصر.