PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گنجینه ی شعر برای امام زمان (عج)



J.MOGHADAM
شنبه 26 اسفند 91, 03:20 بعد از ظهر
سلام اونایی که منتظر اقا امام زمانند...
صبرشان لبریز شده...
برای فرج اقا اشک تو چششاشون جمع شده...
دلاشون لرزیده...
در این قسمت اشعاری در مورد امام زمان (عج) غیبت ایشان دل نوشته ای بنویسند تا شاید معرفتمان بیشتر شود.
انشاالله

J.MOGHADAM
شنبه 26 اسفند 91, 03:26 بعد از ظهر
اگر دلهایمان تاریک و ظلمانی نمیگردید امامت هم عیان میگشت و پنهانی نمیگردید
به قدر تشنگی گر تشنه ی امر فرج بودیم خدا داند فرج اینگونه طولانی نمیگردید
اللهم عجل لولیک الفرج
تعجیل در فرج آقا صلوات

J.MOGHADAM
یکشنبه 11 فروردین 92, 06:16 بعد از ظهر
اندیشه از سرمامکن سر میشوددوران دی
شب راسحرباشد زپی آخربهاری میرسد
ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر
گردی به پاشد در افق گویی سواری میرسد
تعجیل در فرجش 3صلوات

J.MOGHADAM
چهارشنبه 28 فروردین 92, 02:13 بعد از ظهر
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
عیب از ماست که از دیدنتان نحرومیم
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
مهدیا لطف نما درد مرا درمان کن
غم هجران تو بیمارشدن هم دارد
تعجیل در آمدنش صلوات

J.MOGHADAM
چهارشنبه 28 فروردین 92, 03:28 بعد از ظهر
آقای جمعه های غریبی ظهور کن
دل را پر از طراوت عطر حضور کن
یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق
یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن
فرج مولا 3 صلوات

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:25 بعد از ظهر
ای تو همیشه در میان!
هـ . الف سایه
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو می دوند هان! ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها درآ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای کاین همه باغ شد روان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدنت که بنگرم، گریه نمی دهد امان...
صلوات

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:29 بعد از ظهر
من این شعر رو خیلی دوست دارم امیدوارم دوستان هم خوششون بیاد:


دل را پر از طراوت عطر حضور کن

آقا تو را به حضرت زهرا ظهور کن

اخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه

برگرد و شهر را پر از امواج نور کن

شب های جمعه یاد تو بیداد میکند

ادینه ای زکوچه دنیا عبور کن

آقا چقدر فاصله اندوه انتظار

فکری برای این سفر راه دور کن

زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق

جان را پر از شراره غوغا و شور کن

آقا چقدر ضجه زنیم و دعا کنیم

یا بازگرد یا دل ما را صبور کن

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:33 بعد از ظهر
تو اي صفاي ضميرم چـــرا نمي آيي؟
چـــرا بهانه نگيرم چــــــــــرا نمي آيي؟
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است!
خـــــدا كند كه بميرم چـــــــــرا نمي آيي؟

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:34 بعد از ظهر
دوست دارم که یک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ی دلخوش انا المهدی

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:36 بعد از ظهر
راستی اینو بگم که دوستانی که مداحی میکنن میتونن از این اشعار در مناجاتهای مداحیشون استفاده کنن
:grin:

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:36 بعد از ظهر
اسم را با عشق خود درگیر کردی / به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد / دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام / غروب جمعه را دلگیر کردی
یا اباصالح ادرکنی . . .

ehsan_8665
چهارشنبه 28 فروردین 92, 10:42 بعد از ظهر
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی
تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی
یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی
تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی ، خدا کند که بیایی

mohammad ashrafi
چهارشنبه 28 فروردین 92, 11:26 بعد از ظهر
نمیدانم چرا دل بیقراره,,,,,,,دگر تاب فراقت را نداره

بیایابن الحسن دردم دوا کن,,,,,,,,,دوای من تویی ای راه چاره

hamid reza
پنجشنبه 29 فروردین 92, 09:10 قبل از ظهر
نسيم صبح، سلامم ببر به محضر دوست

بگوي حال دل خسته ام تو در بر دوست


نسيم صبح، چو بر زلف او گذر کردي

بيار همره خود بوي مشک و عنبر دوست


نسيم صبح، به آهنگ عشق و ناز برو

ببوس از طرف من ز پاي تا سر دوست


نسيم صبح، دو چشمم به راه مي باشد

که اوفتد به دو چشم سياه منظر دوست


نسيم صبح، به تير نگاه او سوگند

هزار کشته فتاده به کوي و معبر دوست


نسيم صبح، نوشتم به اشک ديده بيا

پيام من برسان از وفا به کشور دوست


بگوي هاشمي خسته دل چنين خواهد

که لحظه اي بنشيند مگر برابر دوست

hamid reza
پنجشنبه 29 فروردین 92, 09:11 قبل از ظهر
مهدی غریب و بی کس است
جان مولا معصیت دیگر بس است
ماز خود مولای خود را رانده ایم
از امام خویش غافل مانده ایم
از دعا بهر فرج غافل شدیم
سخت مشغول ره باطل شدیم

J.MOGHADAM
پنجشنبه 29 فروردین 92, 11:22 قبل از ظهر
تشکر فراوان از دو دوست عزیزم اقاehsan و اقاhamid reza حال کردم زیبا بود..

ho3in
پنجشنبه 29 فروردین 92, 11:23 قبل از ظهر
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم

hamid reza
پنجشنبه 29 فروردین 92, 11:52 قبل از ظهر
بيا كه ديده ام از انتظار لبريز ست

كوير سينه تفتيده ام عطش خيزست

شكوه رويش سكر آور بهاراني

كه بي طراوت رويت بهار پاييز ست

به باغ عاطفه عطر نگاه تو جاريست

مشام جان ز شميم تو عطر آميز ست

هميشه خاطرما آشيان ياد تو باد

كه در هواي تو پرواز،خاطر انگيز ست

بخوان كه نغمه تو معجزه مسيحائي ست

نواي گرم تو شور اور و شكر بيز است

دلم ز حلقه ي مويت رها نمي گردد

كه گيسوان بلندبتان دلاويز ست

زكوچه ساردياردلم عبور نكرد

بغير دوست ،كه اين كوچه،كوي پرهيزست

بياو بردل الوده ام نگاهي كن

كه پيش عفو تو كوه گناه نا چيز ست

J.MOGHADAM
یکشنبه 01 اردیبهشت 92, 09:53 بعد از ظهر
فقط گفتی به ما پرواز پرواز
در زندان غیبت کی شود باز؟
بدون تو چگونه پر گشاییم؟
برای هر عملی هستی سر آغاز
سلامتی و فرجش 3صلوات

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:31 بعد از ظهر
من را نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم

شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم


شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست

باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم



هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد

این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم


شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را

می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم


یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود

گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو می نازم

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:32 بعد از ظهر
يا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد

بنشسته سر راهش ، شايد ز سفر آيد

تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش

كوكب شِمُرم هر شب ، شايد كه سحر آيد

هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن

بازش نگرم شايد يك بار دگر آيد

از ديده نهان اما اندر دل من جايش

او را طلبم هر شب شايد كه ز در آيد

با كس نتوانم گفت من راز درون خویش

كز درد غم هجرش دل را چه به سر آيد

مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما

تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد

"حيران" به فغان تا کی با محنت و غم همدم
یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:33 بعد از ظهر
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:34 بعد از ظهر
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
«و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می*زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی*تابیم

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه*های سردابیم

بی* تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک*مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم «مگر این چند روز دریابیم»

آمدی بغض کوچه*ها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:34 بعد از ظهر
ایجاز شاعرانه ی چشم تو تا کنون

ما را کشانده است به اعجازی از جنون

هر روز در هوای تو پرواز می کنیم

هر روز می شویم چو خورشید ، سرنگون

تا آستین به قصد تو بالا زدیم شد

شمشیرهای تشنه به خون از کمر برون

باید امید هر چه فرج را به گور برد

بیهوده می بری دل ما را ستون ستون...

این شعر هم ردیف غزل های چشم توست

زخمی نزن که قافیه افتد به خاک و خون

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:35 بعد از ظهر
ازفکرگناه پاک بودن عشق است
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق است

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:36 بعد از ظهر
در امتداد خزان ، روزها زمستانی

و در غیاب شما ، آفتاب زندانی

جسارت است ولی یک سوال می پرسم

چقدر در پس پرده حضور پنهانی ؟

ببین برای شما جمعه ندبه می خوانند

نوادگان زمین خسته از پریشانی

چه وقت میرسد آقا نگاهتان باشد

برای شب زدگان آیت غزل خوانی ؟

چرا نمی رسی ای منتقم ببین امروز

به نیزه ها شده قرآن به دست شیطانی

دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر

در انتظار شما ای طلوع پایانی

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:37 بعد از ظهر
خدا کند که بهار رسیدنش برسد

شب تولد چشمان روشنش برسد

چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز

به این امید که دستم به دامنش برسد

هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ

که آن انارترین روز چیدنش برسد

چه سالها که درین دشت ، خوشه چین ماندم

که دست خالی شوقم به خرمنش برسد

بر این مشام و بر این جان چه میشود یارب!

نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد

خدای من دل چشم انتظار من تا چند

به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟

چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن؟

خدا کند که از آن دور توسنش برسد

mohammad ashrafi
پنجشنبه 12 اردیبهشت 92, 10:37 بعد از ظهر
سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی



اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"



غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی



دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی



نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟



از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی



به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی



هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی



اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی



دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

mohammad ashrafi
چهارشنبه 25 اردیبهشت 92, 03:51 بعد از ظهر
«ای نامده» .... با نام تو پا ...پا شدم از جا

«ای آمده» ... دنیا به امیدِ تو به دنیا



من آن دفِ دف دف دفِ افتاده*ام از کف

من آن نیِ بی هم دم افتاده*ام از نا



من من منِ بی من شده در من شده مجنون

من من منِ در تن به تنِ تن شده تنها



از هر چه به غیر از تو به شوق تو برائت

ای «صاحب» منظومه «دیوان توّلا» !



ای بغض فروخفته صبح جبل النور !

ای صیحه خونین شبِ مسجد الاقصا



افراشته قد شاخ نبات از تو در این شعر

گل کرده به «عطرَ حرم ستر» تو طوبا



حی حیِّ عَلَی المَی که تجلّای جلوس است

قد قامت این قوم به آن قامت زیبا



باد از تو به باد آمد و خاک از تو بلند است

آتش به تو آتش شد و دریا به تو دریا



از زلزله زلف تو بالا شده پایین

از سلسله زلف تو پایین شده بالا



خَم کردن ابروی تو باران شب و روز

واکردن پلک تو تکان خوردن دریا



در خلوت خاموش تو آرامش آهو

دنبال خرامیدن چشمان تو صحرا

ehsan_8665
چهارشنبه 25 اردیبهشت 92, 11:12 بعد از ظهر
آقا از این که این همه تنها شدی ببخش
از این که خرج مردم دنیا شدی ببخش
مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است
اما غریب بین احبا شدی ببخش

حسین
پنجشنبه 26 اردیبهشت 92, 10:40 قبل از ظهر
چشم هایم از دلم رنجیده اند

هر چه را دل خواست آنرا دیده اند

در عوض یک کار مشکل خواستند

دیدن موعود (عج) از دل خواستند

چون نباشد دل پی دریای نور

بسته باشد دیده هنگام ظهور

مهدیا (عج)، دل را خودت یاری بده

چشمهایم را تو دلداری بده...


اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من اعوانه و انصاره


با تشکر خیلی ویژه از داداش عباس عزیزم با شعرهای بسیار قشنگی که میفرستن

حسین
پنجشنبه 26 اردیبهشت 92, 10:44 قبل از ظهر
خدا کند که مرا با خدا کنی آقا

ز قید و بند معاصی رها کنی آقا

دعای ما به در بسته میخورد ای کاش

خودت برای ظهورت دعا کنی آقا

بیا که فاطمه در انتظار دستانت

نشسته تا حرمش را بنا کنی آقا


اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

حسین
پنجشنبه 26 اردیبهشت 92, 11:00 قبل از ظهر
شیعیان خواب بس است برخیزید

هجر ارباب بس است برخیزید

یادمان رفته که عهدی هم هست!

یادمان رفته که «مهدی (عج)» هم هست!

هیچکس طالب دیدارش نیست

در عمل هیچکسی یارش نیست

دلمان جای دگر جا مانده ست

پسر فاطمه (س) تنها مانده ست


اللهم عجل فرج مولانا و سهل مخرجه

J.MOGHADAM
یکشنبه 02 تیر 92, 02:29 بعد از ظهر
ولایت دیده هارا دیده بان است
ظهور مهدی صاحب الزمان است
بشر را لطف نامحدود اید
ظهور مهدی موعود اید
ولایت معنی الله ونور است
شکوه رجعت و روز ظهور است

ehsan_8665
سه شنبه 04 تیر 92, 03:49 بعد از ظهر
کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی
مشتری سر بدهد گر سر بازار آیی

Yaser.76
سه شنبه 04 تیر 92, 05:43 بعد از ظهر
شیعه در ایام غیبت همچو کوهی سربلند
در حوادث پایدار ایستاده تا پای ظهور
ای شما آل محمد(ص)جان ما قربانتان
از شما مارا نباشد جز تمنای ظهور

Yaser.76
سه شنبه 04 تیر 92, 05:49 بعد از ظهر
مولای من بکش دست بر یال اسبت بتاز
که کافر چشد طعم گرداب را
بیا تکیه بر ذوالفقارت بده
تا یارت شویم و جهان را
پر از عشق علی ابن ابیطالب کنیم

hamid reza
سه شنبه 04 تیر 92, 11:19 بعد از ظهر
اگر که پیچ و خم روزگار بگذارد
اگر که سختی این انتظار بگذارد
هنوز هست سَری تا که دستهایش را
به دست خاک قدم های یار بگذارد
خدا نصیب من بی قرار چشمی کن
که روی خویش به پای نگار بگذارد
مرا به حکم دل امکان ندارد این خورشید
میان ظلمت شبهای تار بگذارد
به من نمی رسد آن غمزه ای که وقتش را
کنار یک دل شب زنده دار بگذارد
اگر که خلق رهایم کنند حرفی نیست
مرا خدا نکند او کنار بگذارد
برای گریه به دست بریده سقّا
میان مجلس روضه قرار بگذارد
خدا کند که بیاید اگرچه بعد از ما
برای فاطمه سنگ مزار بگذارد

Yaser.76
جمعه 07 تیر 92, 06:07 بعد از ظهر
گفتم که رخ ماهت مولا زچه پنهان است
گفت این غم طولانی کم لطفی انسان است
گفتم که چه حکمت بود این غربت وتنهایی
گفت علت این غیبت بی مهری یاران است
گفتم که همه نام و ذکر تو به لب دارند
گفت این که تو بینی بی پایه وبنیان است
گفتم همه ی مردم گویند بیا مهدی
گفت این چه ثمر وقتی گوینده پی نان است
گفتم چه کسی بیش از هرکس بتو نزدیک است
گفت آن که یتیمان را بیش از همه درمان است
گفتم چه کنم مولا تا شاد شوی از من
گفت اهل عمل باید گفتن که چه آسان است
گفتم ز کدامین راه،آیم به ملاقاتت
گفت ار تو شوی صالح،این راه نمایان است

Yaser.76
جمعه 07 تیر 92, 06:14 بعد از ظهر
غم ما حز به ظهور تو مداوا نشود
مهدیا تا تو نیایی دل ما وا نشود
شده ماتمکده عالم زفراق رخ تو
هیچ فریاد رسی غیر تو پیدا نشود

Yaser.76
جمعه 07 تیر 92, 06:31 بعد از ظهر
من نگویم از شمایم لیک عمری با شمایم
سائلی بودم شما دادید جا در این سرایم
در میان آشنایان بوده ام نا آشنایی
کرده احسان شما با آشنایان آشنایم
روز اول عاشقم کردید و دل بردید از من
با عنایات شما تا روز آخر با شمایم

Yaser.76
جمعه 01 شهریور 92, 03:30 بعد از ظهر
تو دلم یه دنیا حرفِ که می خوام بگم براتون
تو به من بگو کجایی؟ تا ببوسم خاک پاتو
العجل عزیز زهرا،العجل بقیه الله
با خودم یه نذری کردم
که اگه تو رو ببینم
با همون نگاه اول
جونم بدم براتون
تعجیل در ظهور آقا امام زمان(عج) و سلامتی ایشان 3 صلوات

Yaser.76
جمعه 01 شهریور 92, 03:35 بعد از ظهر
آقاجون دلم گرفته مثل آسمون پاییز
می دونم مرغ دل من دوباره کرده هواتو
دل من سائل عشق
دل تو ساحل دریا
چی میشه کشتی قلبم،کناره بگیره با تو

J.MOGHADAM
شنبه 02 شهریور 92, 02:32 بعد از ظهر
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی.................................غر ب این همه غربت چرا نمیایی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند پس کی..................................تموم میشود این روز های یلدایی؟؟!!

حامد
شنبه 02 شهریور 92, 09:15 بعد از ظهر
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی.................................غر ب این همه غربت چرا نمیایی؟
زمین به دور سرم چرخ میزند پس کی..................................تموم میشود این روز های یلدایی؟؟!!

گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ور رخم عیان است


و جدا چه قدر این شاعر در باره ظلم گناه کارها به امام زمان قشنگ گفته :
بارها دیدم تورا کردم سلام تو جواب من ندادی یک کلام
بارها با هر گناه و هر بدی آمدی بر روی من سیلی زدی


ای کاش به خودمون می اومدیم!!!؟؟؟

J.MOGHADAM
جمعه 29 شهریور 92, 04:05 بعد از ظهر
جدای در دلم آتش به پا کرد.................مرا در دشت تنها رها کرد
نمیدانم کدام کافر دعاکرد؟؟.................مرا از تو تورا از من جدا کرد

Yaser.76
جمعه 12 مهر 92, 02:44 بعد از ظهر
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا ابا صالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا ابا صالح
صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا ابا صالح
بیا ای وارث حیدر که زخم زهرا
به شمشیر تو می گردد مداوا یا اباصالح
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
که جایش مانده بر بازوی زهرا یا اباصالح
سلامتی امام زمان وتعجیل در ظهورشان 3 صلوات.

ABASS
جمعه 04 بهمن 92, 12:25 بعد از ظهر
يا اباصالح
در کار ِ عشق دوری و هجران به ما رسید
یوسف که رفت غُصّه ي کنعان به ما رسید
ما سال ها پای وصالت گریستیم
یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
با زلفِ خویش زلفِ دلم را گِره بده
شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید
باید کویر میشدم و خشک میشدم
کردی دعا و این همه باران به ما رسید
یک لحظه چشم از دلِ بی تاب برندار
دور از تو غم، به سرعتِ طوفان به ما رسید
از ما همیشه دردسر ما به تو رسید
از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید
دل های ما کنار ِ شما آبرو گرفت
آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید
ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی
لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید
خوب است وقت روضه تو مارا خبر کنی
شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید
یکبار هم از نیابت ما کربلا برو
توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید
کار ِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو
بودحبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید

ABASS
جمعه 04 بهمن 92, 12:31 بعد از ظهر
يا صاحب الزمان(عج)چشمم اگر چه خشك ولي مبتلاي توست
اشكي بده كه نذر تو و گريه هايِ توست
قربانِ چشم ِسرخ ِ شما، ميكُشي مرا
باران گرفته است اگر هاي هايِ توست
شكر ِ خدا كه قلبِ مرا كرده اي حرم
شكر ِ خدا كه در دلِ من ردِ پاي توست
ما گريه ميكنيم كه مارا دعا كني
اين روضه ها فداي تو، گرم از دعاي توست
يك اربعين لباس عزا كرده اي به تن
يك اربعين ببين دلِ ما در هوايِ توست
يك اربعين براي شما گريه كرده امآقا
بيا كه روضه ي ما هم براي توست

ABASS
شنبه 03 اسفند 92, 11:23 بعد از ظهر
براى آنكه بيايى به جاده مى نگرم
براى تو چقدر حرف دارد اين جگرم
هنوز هفته به هفته پَرَم زمين گير است
هنوز بال ندارم به آسمان بپرم
كوير خشكم و چشم انتظار بارانم
هنوز نيمه ى كارم ، هنوز بى ثمرم
دوباره كيسه ى خالى برايت آوردم
هنوز شكر خدا من گداى پشت درم
چقدر جمعه گذشت و چقدر مادرِ مننيامدى
چقدر پير تر شده پدرمبدون تو
چقدر درد بى دوا دارمبدون تو
چه بلاها كه آمده به سرم
هميشه دست نوازش تو مى كشى به سرم
هميشه خوبى و من هم هميشه دردسرم
مگر خودِ تو نگفتى مواظبم هستى
برس به داد دلم در گناه غوطه ورم
خودت اجازه نده بعد از اين گناه كنم
خودت مراقب من باش بى تو در خطرم
مگر دعاى خودت كار را درست كند
كه من قنوت بگيرم دعاى بى اثرم
دلم خوش است به اين روضه ها و هيئت ها
به اين بهانه مگر ره به كوى تو ببرم
براى كرببلا ، براى شش گوشه
ميان روضه دلم تنگ شد براى حرم