PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : توجیهات وهابیت بر شرک شیعیان و نقد و بررسی آن



ehsan_8665
جمعه 19 خرداد 91, 09:42 بعد از ظهر
چرا وهابیت شیعیان را مشرک میدونن؟
آیا دلیلی که می آوررند توجیهی در قران و سنت دارد؟

mostafahem
دوشنبه 26 فروردین 92, 04:41 بعد از ظهر
یکی از مطالبی که آنان می گویند اینست که : کسی که میان خود و خدا واسطه هایی قرار دهد و از آنها طلب شفاعت کند ، آنها را پرستیده و شریک برای خداوند قرار داده است .

ذاکری
جمعه 30 فروردین 92, 03:56 بعد از ظهر
یکی از مطالبی که آنان می گویند اینست که : بقاع متبرکه مضهر شرک هستند . در پاسخ باید گفت که نه تنها با واقعیت موجود در حرم ائمه (علیهم السلام ) مغایر است بلکه با آیات قرآن نیز مخالفت دارد. خداون در سوره ی کهف پس از آنکه داستان اصحاب کهف را بیان می دارد می فرماید : (قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذن علیهم مسجدا ) (آیه 21 کهف ) یعنی گروهی از مردم که از اسرار داستان اصحاب کهف آگاهی یافتند گفتند که بر آنان مسجدی بنا کنیم . خداوند این آیه را بصورت تمجید وتعریف بیان فرموده و از این کار نهی نفرموده است پس ساخت بارگاه و عبادت گاه در اطراف قبور اولیا الهی و مخصوصا ائمه (علیهم السلام ) ممدوح و پسندیده است.

ehsan_8665
جمعه 30 فروردین 92, 11:47 بعد از ظهر
در بحث شفاعت هم برادران حضرت یوسف برای طلب استغفار نزد پدرشان آمدند و از او خواستند که برایشان از خدا طلب مغفرت کند

mostafahem
شنبه 31 فروردین 92, 04:09 بعد از ظهر
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ (آیه 114 سوره توبه)

و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز براى وعده‏اى كه به او داده بود، نبود. و [لى‏] هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست. راستى، ابراهيم، دلسوزى بردبار بود. (114)

در این آیه هم حضرت ابراهیم که پیامبر خدا هست برای پدرش طلب استغفار می کند اما از همه مهمتر این آیه ای است که میارم

mostafahem
شنبه 31 فروردین 92, 04:12 بعد از ظهر
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً (آیه 64 سوره نساء)

و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند. و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى

آنان طلب آمرزش مى‏كرد، قطعاً خدا را توبه‏پذيرِ مهربان مى‏يافتند

در این آیه خداوند مومنین را هنگامی که گناهی مرتکب می شوند امر می کند که برای آنکه خداوند توبه آنها را بپذیرد به نزد پیغمبر بیایند و پیغمبر برای آنها توبه کند.

mohammad.s
شنبه 31 فروردین 92, 06:02 بعد از ظهر
همیشه همه چی رو به نفع خودشون میدونن!!!!مسخره هم میکنن.....
یه دلایلی برای اثبات حرفشون میارن که..................!!!!!:-o

hamid reza
شنبه 31 فروردین 92, 06:07 بعد از ظهر
همیشه همه چی رو به نفع خودشون میدونن!!!!مسخره هم میکنن.....
یه دلایلی برای اثبات حرفشون میارن که..................!!!!!:-o

لطفا بیشتر توضیح بدید

یعنی چی:?:

mohammad.s
شنبه 31 فروردین 92, 06:10 بعد از ظهر
چی یعنی چی؟؟؟!!جملش رو بگو

hamid reza
شنبه 31 فروردین 92, 06:33 بعد از ظهر
چه دلیلی میارن نام ببر

mohammad.s
شنبه 31 فروردین 92, 06:45 بعد از ظهر
اینکه با توجه به آیه قرآن,متعه رو حرام میدونن و میگن شیعیان زنا کار هستند

hamid reza
شنبه 31 فروردین 92, 06:47 بعد از ظهر
اینکه با توجه به آیه قرآن,متعه رو حرام میدونن و میگن شیعیان زنا کار هستند

لطفا بگید چه آیه ای بعد هم دلایل آن ها را کامل شرح بدهید

ذاکری
جمعه 13 اردیبهشت 92, 10:20 قبل از ظهر
بخاري حديثي را درباره متعه (ازدواج مؤقت) نقل ميكند
كه ترجمه كامل آن را براي شما ميگذاريم :
( " عمران بن حصين ميگويد : آيه متعه در كتاب خدا نازل شد وما اين كار را با رسول خدا (ص) انجام داديم وآيه اي در تحريم آن نازل نشد وتا وقتي كه نبي اكرم (ص) از دنيا رفتند آن را منع نكردند , بعد يك مردي آمد وبه رأي خودش عمل كرد , محمد گفت : ميگويند أو عمر بود " )

توضيح :
آنجا كه ميگويد : " يك مردي آمد وبه رأي خودش عمل كرد "
منظورش اين است كه : يك مردي آن را (ازدواج مؤقت را) تحريم كرد

وآن جائي هم كه ميگويد : " محمد گفت : ميگويند أو عمر بود "

يعني : محمد بن اسماعيل بخاري (صاحب خود كتاب) گفت : او عمر بوده است

حالا نكته اينجا است
كه متاسفانه وبراي حفظ آبروي بعضي ها ونفي كردن عمل آن ها
به خلاف سنت پيامبر (ص) آمده اند در چاپهاي جديد اين جمله را برداشته اند :

" محمد گفت : ميگويند او عمر بود "

ذاکری
یکشنبه 29 اردیبهشت 92, 08:59 بعد از ظهر
یکی از مواردی که در بحث زیارت وهابیان مطرح می کنند ، زیارت قبور توسط بانوان است . نگارندگان سنن - جز بخاریو مسلم نیشابوری - در این خصوص روایاتی را نقل کرده اند . در روایتی آمده است که رسول خدا (ص) فرمود : لعن الله زائرات القبور (1) ؛ خداوند لعنت کند زنانی را که به زیارت قبور می روند .
وهابی ها با استناد به این حدیث ، زیارت قبور را برای زنان حرام وی شمارند .
لطفا دوستان نظرات خود را در پیرامون این موضوع ارائه دهند
پی نوشت :
1-المصنف عبدالرزاق : ج3 ، ص 569

ehsan_8665
یکشنبه 29 اردیبهشت 92, 10:41 بعد از ظهر
اولا حرام بودن زیارت قبرها توسط زنان ربطی به شرک شیعیان نداره

ثانیا:آیا این حدیث در روایات شیعه هم آمده؟

ahmadreza
سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 11:42 قبل از ظهر
یعنی پس رفتن زنها برای زیارت ائمه (ع) منع دارد وشامل لعن پیامبر می شوند؟

ABASS
سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 04:13 بعد از ظهر
ممانعت از رفتن زن‏ها به زيارت اهل قبور پرسش 29:
چرا زنان شيعه به زيارت اهل قبور مي‏روند ولي اهل سنّت از ورود زنها به قبرستان بقيع و حجون (ابوطالب) جلوگيري مي‏کنند وبين زن و مرد فرق مي‏گذارند؟
پاسخ:
در فقه شيعه ثابت و محرز است که زيارت اهل قبور براي مرد و زن مستحب است و فرقي بين زن و مرد نيست - البته مشروط بر اينکه بي‏صبري و جزع نکنند - چون غرض از زيارت اهل قبور، عبرت گرفتن و تذکّر و توجه به امر آخرت و طلب آمرزش براي اموات است و در اين امر فرقي بين زن و مرد نيست ولي بين اهل سنّت اختلاف وجود دارد.
حنبلي‏ها و شافعي‏ها گفته‏اند:
زيارت اهل قبور براي زنها مکروه است مطلقاً - چه پير باشند و چه جوان - مگر اينکه رفتن آنها به زيارت مفسده داشته باشد که در اين صورت حرام است.
حنفي‏ها و مالکي‏ها گفته‏اند:
براي زنان سالمند که خروجشان از منزل مفسده ندارد، زيارت مستحب است و براي زنهاي جوان که خروجشان از منزل مفسده دارد حرام است. [1] .
از اين اختلاف که بين چهار مذهب اصلي اهل سنّت وجود دارد معلوم مي‏شود آنها دليل قابل ذکري براي عدم جواز ندارند.
ولي بن باز مفتي پيشين عربستان و به تبع او پيروان وي گفته‏اند:
زيارت اهل قبور براي زنها جايز نيست و حرام است. [2] .
دليل بن باز بر عدم جواز، روايتي است که در کتابهاي غيرمعروف آنها نقل شده، به اين مضمون که:
رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم لعن کرد زنهايي را که قبرها را زيارت کنند. [3] .
اما اين روايت از چند جهت مردود و غير قابل عمل است:
الف - چهار مذهب اصلي اهل تسنّن به اين روايت عمل نکرده و طبق آن فتوا نداده‏اند و از آن اعراض کرده‏اند و اين امر نشان مي‏دهد که روايت از جهت سند و دلالت تمام نبوده است.
ب - «صحيح بخاري» و «صحيح مسلم» که به گفته آنها صحيح‏ترين کتابها، بعد از قرآن عزيز و از کتب دست اوّل اهل ‏سنّت است اين روايت را نقل نکرده‏اند.
ج - در «صحيح بخاري» و «صحيح مسلم» که اصحّ کتب آنهاست رواياتي وجود دارد دالّ بر اينکه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم زنها به زيارت اهل قبور مي‏رفته‏اند.
در يکي از آن روايات عايشه مي‏گويد:
شبي رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم به گمان اينکه من خواب رفته‏ام از منزل خارج شد، من همراه او رفتم، آن حضرت به قبرستان بقيع رفت و مقداري ايستاد و دعا کرد و برگشت من با عجله برگشتم منزل [تا آنکه گويد] به رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم گفتم: من چگونه اهل بقيع را زيارت کنم؟ فرمود بگو:
«السلام علي أهل الديار من المؤمنين و المسلمين و يرحم اللَّه المستقدمين منّا و المستأخرين وانّا ان شاء اللَّه بکم لَلاحقون» [4

ABASS
سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 04:15 بعد از ظهر
در روايت ديگر است که:
رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم عبور مي‏کرد، زني را ديد که نزد قبري گريه مي‏کند. حضرت به آن زن فرمود: «از خدا بترس و صابر باش» زن ‏گفت: از نزد من ‏دور شو، مصيبتي که به من رسيده است به تو نرسيده است و آن زن رسول‏اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم را نمي‏شناخت وقتي رسول‏اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم رفت به زن گفتند اين شخص رسول‏اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم بود، زن به خانه آن حضرت آمد و گفت: يا رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم شما را نشناختم، حضرت فرمود: صبر نزد صدمه أولي است «انّما الصبّر عند الصّدمة الأولي» [5] [روايت را تلخيص کردم.]
در صحيح مسلم نيز به اين روايت اشاره شده است [6] .
از اين روايت نيز معلوم مي‏شود که زمان رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم زنها، کنار قبر مي‏رفته و گريه مي‏کرده‏اند و حضرت به آن زن نفرمود چرا کنار قبر آمدي و او را نهي نکرد بلکه او را امر به صبر و تقوي نمود.
همچنين درکتابهاي اهل سنّت است که:
فاطمه زهرا عليها الصلاة والسّلام، در زمان پدرش رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم وبعد از آن حضرت به زيارت قبر حمزه و شهداي احد مي‏رفت ونماز ودعا مي‏خواند وگريه مي‏کرد [7] .
در وسايل الشيعه، کتاب الحج، ابواب المزار، باب 12، ضمن روايتي است که:
فاطمه زهراعليها السلام بعد از رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم هر هفته دو مرتبه به زيارت شهداي احد مي‏رفت، دوشنبه و پنجشنبه.
نيز اهل تسنّن نقل کرده‏اند که:
فاطمه‏عليها السلام پس از دفن رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم مقداري از خاک قبر رسول اللَّه‏ صلي الله عليه وآله وسلم را برداشت و بوييد و اين اشعار را قرائت فرمود.

ماذا علي من شمّ تربة احمد
أن لايشمّ مدي الزّمان غوالياً

صبّت عليّ مصائب لواَنّها
صبّت علي‏الأيّام صِرْنَ ليالياً [8] .

«کسي که تربت [خوشبوي] حضرت احمد صلي الله عليه وآله وسلم را ببويد؛ نيازي نيست که ديگر در طول زمان عطر خوشبوي غاليه ببويد»
«مصائب آن چنان سنگيني بر من فرود آمده است که اگر؛ بر روزها فروريزد همانند شبانگاهان تيره و تار خواهد شد»
همچنين نقل کرده‏اند که:
عايشه در مکّه مکرّمه قبر برادرش را زيارت مي‏کرد [9] .

ABASS
سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 04:16 بعد از ظهر
و نيز نقل کرده‏اند که عايشه در حجره‏اي که رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم و ابوبکر مدفون بودند به سر مي‏برده [و قهراً کنار قبرها نماز و دعا مي‏خوانده] تا اينکه عمر را در آنجا دفن کردند پس از دفن عمر، عايشه بين قبرها و خودش ديواري بنا کرد [10] و از عايشه نقل کرده‏اند که گفت:
هميشه در حجره مقنعه و پوشيه‏ام را بر مي‏داشتم «صورتم را باز مي‏گذاشتم» و به لباس کم اکتفا مي‏کردم تا اينکه عمر را دفن کردند، پس از دفن عمر دائماً خودم را به لباس محفوظ مي‏داشتم [روسري و پوشيه ولباسم را به طور کامل مي‏پوشيدم] تا وقتي که بين خودم وبين قبور ديواري بنا کردم. [11] .
همچنين احمد حنبل نقل کرده که عايشه گفت:
هنگامي که داخل حجره‏ام که رسول اللَّه و پدرم در آن دفن شده بود، مي‏شدم، لباسم را در مي‏آوردم و مي‏گفتم اينها شوهرم و پدرم مي‏باشند ولي آنگاه که عمر با آنها دفن شد، پس به خدا قسم داخل حجره‏ام نشدم مگر اين که لباسم را به خودم مي‏پيچيدم به خاطر حيا از عمر. [12] .
از اين قضيه که خود اهل تسنّن نقل کرده‏اند معلوم مي‏شود عايشه زائر تمام وقت قبور بوده است، چون زيارت، حضور عند المزور يعني حضور در کنار قبر است و معلوم مي‏شود نماز و عبادت نزد قبر شرک و نامشروع نيست و اينکه عايشه ديوار کشيده به خاطر اين بوده که عمر نامحرم بود و عايشه نمي‏توانست آزادانه و بدون حجاب زندگي کند.
البته عمر تا زنده بود نامحرم بود و بر عايشه لازم بود خود را از او بپوشاند نه بعد از مردن و دفن شدن او، و اين کار عايشه مبناي شرعي نداشته و ندارد و زن بايد از مرد نامحرم زنده شرم و حيا کند و خود را بپوشاند.
همچنين در صحيح بخاري [13] است که:
حسن بن حسن بن علي عليهما السلام، از دنيا رفت، زن او خيمه‏اي روي قبر او زد و تا يکسال آن خيمه سر پا بود، پس از يک سال خيمه برچيده شد سپس شنيدند، ندا دهنده‏اي ندا داد که آيا گمشده‏شان را يافتند؟ ندا دهنده ديگري پاسخ داد، بلکه نا اميد شدند، پس بازگشتند.
از اين روايت معلوم مي‏شود که درصدر اسلام حتي يک زن، آن هم از نزديکان رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله وسلم به مدت يک سال شبانه روز در کنار قبر و روي قبرستان به سر برده و آن را حرام نمي‏دانسته و صحابه و خلفا نيز او را نهي نکرده‏اند.
در هر حال راجع به جواز زيارت اهل قبور براي زنها، گذشته از آنچه بيان شد، و اکثر اهل سنّت خود نوشته و پذيرفته‏اند، هم اکنون همه مسلمانان شاهد هستند که زنان مانند مردان به زيارت قبر رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله وسلم مشرّف مي‏شوند، به زيارت قبر حضرت زهراعليها السلام در مسجد النّبي‏ صلي الله عليه وآله وسلم در کنار حجره آن حضرت و در روضه مبارکه مي‏روند و در زمان فعلي (سال 1382 ه ش) شبانه روز دو نوبت مسجد و قسمتي از روضه مبارکه را براي زيارت زنها اختصاص مي‏دهند و حتي زنان غير شيعه ظاهراً دو خليفه را نيز زيارت مي‏کنند و براي آنها زيارت‏نامه مي‏خوانند، همچنين زنان شيعه وسنّي به طور مرسوم و متعارف و بدون هيچ شک و شبهه‏اي براي زيارت قبور ائمه بقيع‏عليهم السلام و ساير مدفونين در قبرستان بقيع پشت بقيع حاضر و مانند مردها زيارت مي‏خوانند. همچنين به زيارت شهداي احد مي‏روند.

ABASS
سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 04:18 بعد از ظهر
اکنون از اهل تسنّني که معتقدند رفتن زنها به زيارت اهل قبور جايز نيست واجازه ورود آنها را به قبرستان بقيع و ابوطالب نمي‏دهند و مي‏گويند رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم زناني را که به زيارت قبور بروند لعن کرده است سؤال مي‏کنيم آيا رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم اين حکم را به دختر و همسرش نفرموده بود؟ آيا آنها حکم را مي‏دانستند و مخالفت مي‏کردند؟ آيا العياذ باللَّه رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم دختر و همسر و تمام زنهايي را که به زيارت او يا به زيارت مدفونين در بقيع و شهداي احد رفته و مي‏روند مورد لعن قرار داده است؟ هرگز.
خداوند همه مسلمانان را از سخت گيري‏هاي افراد کوته‏بين و بي‏دانش و بي‏توجّه به تمام آنچه درتاريخ اسلام رخ داده است نجات دهد آمين رب العالمين.
[1] الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، کتاب الصلاة «خاتمة في زيارة القبور».
[2] مجموع فتاوي بن باز، ج 13، ص 324.
[3] ترمذي در کتاب الجنائز، ح 1056 و ابن ماجه نيز در کتاب الجنائز، ح 1576 از ابي هريره و غيره نقل کرده‏اند که: لعن رسول اللَّه ‏صلي الله عليه وآله وسلم زوّارات القبور.
ضمناً کيفيت استدلال بن باز به اين روايت، در کتاب وي «مجموع فتاوي بن باز، ج 13، ص 324«و درکتاب «صلاة المؤمن القحطاني، ص 1385«آمده است.
[4] صحيح مسلم: کتاب الجنائز، ص 412، باب 35، ح 974.
[5] صحيح‏ بخاري: کتاب ‏الجنائز، ص 205، باب‏ زيارة القبور، ح 1283.
[6] کتاب الجنائز، باب 8، ذيل ح 926. روايت طبق نقل صحيح بخاري چنين است:
مرّ النبيّ ‏صلي الله عليه وآله وسلم بامرأة عند قبر وهي تبکي، فقال: اتقي اللَّه واصبري [إلي‏ان قال الراوي] فقال النّبي ‏صلي الله عليه وآله وسلم انّما الصبر عند الصّدمة الأولي» (صحيح بخاري، کتاب الجنائز، باب زيارة القبور، ح 1283).
[7] السنن الکبري: تأليف: عبدالرازق، ج 3، ص 572 و ج 4، ص 131 و مستدرک الحاکم، ج 1، ص 533.
[8] التاريخ القويم، تأليف: محمد طاهر الکردي المکّي، ج 1، ص 196.
[9] مستدرک الحاکم، ج 1، ص 376.
[10] التاريخ القويم، ج 1، ص 193.
[11] قالت «عائشة» مازلت اضع خماري واتفضّل في ثيابي حتّي دفن عمر، فلم ازل متحفظة في ثيابي حتّي بنيت بيني وبين القبور جداراً. (التاريخ القويم، ج 1، ص 193).
والخِمار بالکسر: غطاء الوجه. ومعني اتفضّل في ثيابي اي اقتصر في لباسي... (پايان عبارت التاريخ القويم، ج 1، ص 193).
[12] عن عائشة قالت: کنت ادخل بيتي الذي فيه رسول اللَّه و أبي و اني واضعة ثوبي و اقول انما هو زوجي و ابي فلما دفن عمر معهما فواللَّه ما دخلته الا و انا مشدودة عليّ ثيابي حياءً من عمر. (همان ص208).
[13] کتاب الجنائز: ص 212 ذيل ح 329

حامد
شنبه 04 خرداد 92, 10:18 قبل از ظهر
می بینم که عباس گردن وهابی ها رو شکوند

خب شبهه بعدی بگید تا عباس هست حالشون بگیره

mohammad ashrafi
شنبه 04 خرداد 92, 11:16 قبل از ظهر
اهل عامه میگویند هنگام حجرت پیامبر از مکه به مدینه در غار همراه پیامبر ابوبکر(ل) هم بوده و آن ها این فضیلت را برای ابوبکر کافی می شمارند.

آیه قران هم دارد لطفا ایه را هم بیاورید.

ذاکری
یکشنبه 05 خرداد 92, 11:29 بعد از ظهر
اگر آن شب امیر المومنین (ع) در غار نبودند بالاستقلال مقام بالاتری از آن رادرک نمود که خوابیدن در بستر و رختخواب پیغمبر بود . اگر ابوبکر در لیلة الهجرة در غار بوده ولی در همان شب برای عمل نیکو و مهمتر از مصاحبت غار استقلالا آیه ( و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رووف بالعباد) (1) یعنی برخی از مردمانند که از جان خود در راه رضای خداوند در می گذرند و خداوند به بندگان مهربان است
در مدح آن خضرت نازل گردید .علاوه بر این مطلب به شهادت تاریخ رفتن ابوبکر به غار فضیلتی برای وی محسوب نمی گردد زیرا ابوبکر برای خبر گرقتن از رسول خداوند (ص) به خانه پیغمبر رفت امام علی (ع) به او فرمودند که پیغمبر به طرف غار رفته ، اگر کاری داری نزد آن حضرت بشتاب ابوبکر در پی آن حضرت راهی شد و در وسط راه به پیغمبر رسید و ناچار به اتفاق آن حضرت رفتند (2)
پس معلوم می شود که آن حضرت او را با خود نبرده بلکه او بی اجازه به حضرت پیوسته و از وسط راه با آن حضرت رفته است . همچنین در اخبار ذیگر از علمای اهل عامه رسیده است که بردن تصادفی و از خوف فتنه وخبر دادن به دشمنان بوده است (3)
حال منصفانه قضاوت کنید . کدام از این دو افضلند ؟ کسی که جان خود را بخاطر پیامبر در معرض تیغ افراد کینه توزی چون ابوجهل و ابولهب قرار می دهد یا آنکه دو سه روز با ترس و اظطراب در غار همراه پیامبر بوده است ؟

اصلا آیه قرآنی در شان ابوبکر نازل نشده است:با این که عامه ها خیلی متعصبانه روی داستان غار تکیه دارند و آیه40 سوره توبه معروف به آیه غار را به ابوبکر نسبت می دهند اما می بینیم که مادرشان عایشه چنین مطلبی را انکار کرده است. از عایشه نقل شده است که گفت:هرگز در مورد ما ( خانواده ) قرآنی نازل نشده است.(4)

پی نوشت ها :
1- سوره بقره آیه 207
2- تاریخ طبری ، ج1 ص 568
3-مراجعه شود به النور و البرهان ابن صباغ
4- بخاری ج 6 ص 42 چاپ دارالفکر بیروت و تاریخ ابن اثیر ج 3 ص 199 و البدایه و النهایه ج 8 ص 96.
واضح است که این مطلب را تایید می کند که در شان و منزلت خانواده اش ( ابوبکر و . . . ) آیه قرآنی نازل نشده است. چرا که اگر منظور از (( ما )) در این گفته، او و پیامبر و . . . باشد که حرفش غلط است. زیرا خدا در قرآن پیامبرش را ستوده است. و آیه هایی نازل کرده است. اگر منظور به عنوان یکی از همسران پیامبر گفته باشد که باز غلط است چرا که خدا در قرآن گروه همسران را مورد خطاب قرار داده است. و آیه هایی برای آن ها نازل کرده است. چه به صورت دستوری و یا هر نوع دیگر. پس معلوم می شود که منظور او از (( ما )) خانواده اش است و آن هم از حالت گفتار پیداست که منظورش این است که در شان و منزلت آن ها آیه ای نازل نشده نه در مورد مطاعنشان.

ABASS
دوشنبه 06 خرداد 92, 02:27 بعد از ظهر
احتجاج-ترجمه جعفرى ج‏2 564 «احتجاج حضرت حجت امام قائم، مهدى منتظر، صاحب الزمان»«- صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين » ..... ص : 563


احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 563

«احتجاج حضرت حجّت امام قائم، مهدى منتظر، صاحب الزّمان» «- صلوات اللَّه عليه و على آبائه الطّاهرين-»

341- سعد بن عبد اللَّه گويد: گرفتار يك ناصبى مذهب شدم كه در منازعه عقيدتى بسيار سخت گير بود، بارى پس از اتمام مناظره به من گفت: واى بر تو و بر يارانت! شما گروه رافضيان زبان به طعن مهاجرين و انصار مى‏گشائيد و منكر محبّت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بر ايشان هستيد، پس صدّيق كسى است كه بسبب سبقتش در اسلام فوق تمام صحابه است، مگر نمى‏دانيد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله تنها بدين خاطر با او به غار رفت كه آنچه بر خود هراس داشت بر او نيز همان داشت، و نيز براى آنكه مى‏دانست او خليفه امّتش خواهد شد، و با اين كار خواست همان طور كه جان خود را حفظ مى‏كند او را نيز محافظت فرمايد، تا مبادا اوضاع و احوال دين پس از او مختل شود و اسلام منتظم باشد، و اينكه علىّ عليه السّلام را در فراش خود گماشت براى اين بود كه نيك مى‏دانست اگر او كشته شود اوضاع دين مختل نمى‏شود، چرا كه در ميان صحابه جايگزين او موجود است، و به هر جهت توجّهى به قتل او نكرد.


احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 564

سعد گويد: من جوابهايى به اين كلام او دادم ولى مجابش نكرد.

سپس گفت: اى گروه رافضيان شما معتقديد كه اوّلى و دوم از أهل نفاق بوده‏اند، و در اثبات آن استدلال به شب عقبه مى‏كنيد.سپس به من گفت: بگو ببينم آيا اسلام آن دو از سر طوع و رغبت بود يا كراهت و اجبار؟ من نيز از پاسخ بدان احتراز نموده و در دل گفتم: اگر بگويم از سر طوع و رغبت بوده مى‏گويد: در اين صورت ممكن نيست كه ايمان آن دو از سر نفاق بوده باشد، و اگر بگويم از سر اكراه و اجبار بوده، كه در آن زمان هنوز اسلام نيرو و قوّتى نگرفته بود كه اسلام آن دو از سر زور و اجبار بوده باشد، پس بدون هيچ پاسخى از نزد اين فرد مخاصم مراجعت نمودم در حالى كه از غصّه نزديك بود جگرم پاره پاره شود، پس از آن دست به قلم برده و در طومارى اقدام به نوشتن بيش از چهل مسأله غامض و مشكلى كه جوابش را نمى‏دانستم نمودم، و با خود گفتم آن را از احمد بن اسحاق كه مصاحب مولايمان امام حسن عسكرىّ عليه السّلام است پرسش كنم، بهمين جهت بدنبال او رفتم ولى او رفته بود، من نيز بدنبال او رفته و در مكانى به او رسيدم، و حال خود را برايش باز گفتم.


احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 565

به من گفت: با من به سامرّا بيا تا آن مسائل را از مولايمان امام حسن عسكرىّ عليه السّلام بپرسيم.

ABASS
دوشنبه 06 خرداد 92, 02:40 بعد از ظهر
احتجاج-ترجمه جعفرى ج‏2 577 «احتجاج حضرت حجت امام قائم، مهدى منتظر، صاحب الزمان»«- صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين » ..... ص : 563سپس مولايمان فرمود: اى سعد! هر كه- در مقام خصم تو- ادّعا كرد كه «رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله با برگزيده اين امّت به غار رفت زيرا كه او همان گونه كه بر جان خود در هراس بود بر جان او نيز بيم داشت زيرا مى‏دانست كه او جانشين و خليفه او خواهد بود و قرار هم نبود با كسى غير از او پنهان و مخفى شود، و اينكه براى اين علىّ عليه السّلام را در فراش خود خواباند زيرا مى‏دانست خللى كه از قتل أبو بكر پيش مى‏آيد از كشته شدن او واقع نخواهد شد،

احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 575زيرا فردى كه جانشين علىّ باشد در ميان صحابه موجود است»، چرا تو با اين كلام او را نقض نكردى كه: «مگر شما معتقد نيستيد كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «خلافت پس از من سى سال است» و اين سى سال؛ مدّت عمر خلفاى راشدين (أبو بكر، عمر، عثمان و علىّ علیه السلام) است، زيرا اينان بنا بر اعتقادتان خلفاى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى‏باشند؟ زيرا گريزى جز گفتن آرى نداشت. و اگر مطلب اين باشد كه أبو بكر خليفه پس از او باشد بنا بر اين سه خليفه بعدى نيز خليفه امّت او هستند، پس براى چه تنها يك خليفه (أبو بكر) را به غار برد و آن سه را نبرد؟ پس بواسطه ترك آن سه و تخصيص أبو بكر به همراهى خود آنها را خوار ساخته، زيرا حقّ اين بود كه همان رفتارى كه با أبو بكر فرموده با ديگران نيز داشته باشد، با اين كردار حقوقشان را ناچيز شمرده و دلسوزى را بر ايشان ترك گفته پس از آنكه بر آن حضرت واجب بود بنا بر ترتيب خلافتشان بر آنان همان كند كه در باره أبو بكر انجام داد «1».


احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 576و امّا پاسخ به مطلبى كه خصم تو گفت كه آيا اسلام آن دو با ميل و رغبت بوده يا زور و اجبار، چرا نگفتى اسلام آن دو از روى طمع بوده، زيرا آن دو با يهوديان مجالست داشتند و از پيشگوئيهاى تورات و كتابهاى گذشتگان از خروج محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و استيلاى او بر عرب و پايان كار او خبردار مى‏شدند، و ايشان پيشگويى كرده بودند كه محمّد بر عرب مسلّط مى‏شود همان گونه كه بخت‏نصّر بر بنى اسرائيل مسلّط شد جز آنكه محمّد ادّعاى نبوّت مى‏كند ولى او عارى از نبوّت بود. بنا بر اين وقتى امر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ظاهر و آشكار شد نزد وى شتافته و او را در شهادت لا إله إلّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه؛ يارى كردند به طمع آنكه چون امور او استقرار يافت و خيالش راحت شد و ولايتش استقامت گرفت هر كدام به حكومت شهرى برسند، ولى چون تيرشان به سنگ خورد با همگنان خود در شب عقبه ايستادند و به بالاى آن گردنه رفتند تا مركب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را پس از صعود به آنجا ساقط كنند تا آن حضرت هلاك گردد، ولى خداوند متعال آن حضرت را از كيد ايشان محفوظ داشت و آنان نتوانستند كارى از پيش ببرند، و حال آن دو همچون رفتار طلحه و زبير بود آن هنگام كه نزد علىّ عليه السّلام رسيدند و به طمع آنكه هر كدام به ولايت شهرى برسند


احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 577با آن حضرت بيعت كردند، ولى چون تيرشان به سنگ خورد و از رسيدن به ولايت نوميد شدند بيعت او را شكسته و بر آن حضرت شورش كردند، تا عاقبت كارشان به همان جا ختم شد كه سرانجام هر عهدشكنى است. سپس مولايمان امام عسكرىّ عليه السّلام براى نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائم عليه السّلام نيز بلند شد

ذاکری
سه شنبه 21 خرداد 92, 05:14 بعد از ظهر
با سلام
وهابی ها معتقدند که نذر برای غیر خدا حرام است ، چون شبیه نذر مشرکان برای بت ها است و اصولا برای غیر خدا بدین جهت نذر می شود که غلو و اعتقاد خاصی نسبت به آن غیر وجود دارد !!
قصیمی میگوید : نذر برای غیر خدا از اشعائر شیعه است ، چون آنان به الوهیت علی و فرزندان او اعتقاد دارند (!!)(1)
ابن تیمیه در این باره این گونه اظهار نظر می کند : علمای ما قاءلند که نذر کردن درهم ، روغن ، شمع،حیوان و... بر قبر و کسانی که مجاور قبرند جایز نیست ؛ چرا که چنین نذر هایی گناه است و در روایت صحیح آمده است :((هر کس نذر کند که خدا را اطاعت کند، پس باید او را اطاعت کند و هرکس نذر معصیت کند ، پس نباید او را عصیان نماید)). (2)
وی در ادامه میگوید : در خواست چیزی از مردگان - گر چه پیامبر باشد - بدلیل ترس از شرک منع گردیده ، پس نذر برای قبور یا ساختمان آنان ، نذری حرام و باطل است ، این گونه نذر به عمل مشرکان شباهت دارد مه برای بت های خود نذر می کردند و هرکس معتقد باشد که نذر بر قبور ،نفعی یا پاداشی دارد ، او گمراهی نادان است (3)

لطفا دوستان نظرات خود را در مورد این مطلب ارائه نمایند - با تشکر

پی نوشت ها :
1-الصراع بین الاسلام و الوثنیه : ج1 ، ص 54
2-رساله ی زیارة القبور : ص 25 ؛ کشف الارتیاب : ص238
3-الملل و النحل : ص 291