PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نطفه جريان انحرافي خوارج از كجا شكل گرفت؟



حامد
شنبه 12 شهریور 90, 02:31 بعد از ظهر
هیچ ضربه ای در اسلام با برکت تر از ضربه امیر المومنین (ع) در جنگ احزاب نبود. ضربه اي که برتر از عبادت تمام جن و انس بوده و اسلام به واسطه آن حفظ شد و هیچ ضربه ای منحوث تر از ضربه ابن ملجم لعنه الله نبود که به واسطه آن ارکان هدی منهدم گرديد و حکومت شجره ملعونه اموی را تثبیت كرد.

در بيان پلیدي ابن ملجم همين بس که امیر المومنین (ع) لفظ «شقی» در سوره مبارکه شمس را بر او تطبیق داده اند (بحارالانوار- ج42- ص 237) و بنا به فرموده روايات، ابن ملجم، یکی از شش نفر این امت است كه همراه با فرعون ابراهیم و فرعون موسی و سامری و... در تابوت قرار می گیرد تابوتي که از آتش آن شعله های جهنم زبانه می کشد. (بحارالانوار- ج 8- ص 296)

اما ابن ملجم که بود و چرا به این حد از فرومایگی و پستی رسید که در نازل ترین درجه انسانيت قرار گرفت؟ اگر بخواهیم برای شناخت او صرفا به نسب و قبیله اش بپردازیم راه را به درستی نرفته ایم بلکه باید دید مکتبی که او دل به آن داد و قلبش را از آن سیراب کرد کدام است؟ او مرید و محب کدام مرام و مراد بود؟ قلب او مالامال از محبت کدام عجل (گوساله) شد؟ همان طور كه قلب بنی اسرائیل پرشده بود از محبت گوساله سامری «و اشربوا فی قلوبهم العجل». (بقره- 93)

کدام مکتب است که انسان را این چنین می پروراند؟ انساني كه خیر البریه اي را به شهادت برساند که اگر تمام دریاها، مرکب و تمام درختان قلم شوند نمی توانند فضائل او را به شماره آورند. کدام آیین قتل کسی را امضاء می کند که دوست و دشمن او را اعلم الناس به قران و دین و شریعت می دانند؟ این چه تفکر یا چه فلسفه ای است که باب مدینه علم را کافر می شمرد؟

در نگاهي گذرا می توان ابن ملجم را از خوارج خوانده و تفکرات اين گروه سياسي را برفکر و ذهنش حاکم بدانيم، گروهي که صرفا! زاييده اختلاف نظر در ماجراي حكميت بودند؛ در باور آدمي نمی گنجد که شبه فرقه ای به وجود آید و تا پای جان بر روی باطل خویش استوار مانده و تا آنجا پافشاري كند كه معیار کفر و ایمان را که پیامبر (ص) فرمود: «لو لا انت یا علی لم یعرف المومنون بعدی»(بحار ج 39 ص 18 ) کافر بداند.

تفکرات و کج اندیشی های ابن ملجم و چهار نفری که با او برای قتل امیر المومنین (ع) همدست شدند را باید در نقاطی دور تر از ماجرای حکمیت و در شهری دور تر از کوفه جست و جو کرد.

نطفه این انحراف و کج روی را باید در مدینه جستجو كرد، در آخرین روزهای زندگی سید النبیین (ص) و در خانه رسول خدا (ص) و در کنار بستر بیماری آن حضرت، آن زمان كه فرمودند: «قلم و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشویید.» در اين لحظات بود كه آنانكه لحظه اي به خداي محمد (ص) ایمان نیاورده بودند (بحار ج 30 ص 287) و با نقاب نفاق در ميان مسلمين جاي گرفته بودند به جای اطاعت از دستور نبی الله، اصل نبوت و عصمت آن سید الکونین را منکر شده و قلم و دوات خواستن برای هدایت بشریت را هذیان نامیده و گفتند: حسبنا کتاب الله (کتاب سلیم بن قیس)

حقيقتا بعد از این جمله بود که نطفه ناپاک و آلوده مکتب فکری خوارج، ابن ملجم، امویان و قاتلان امام حسین (ع) شکل گرفت. بي شك آنان كه گفتند کتاب خدا برای ما کافی است از انضمام چيز ديگري به كتاب خدا هراس داشتند.

آنان حتی حضور عینی و علمی پیامبر اعظم (ص) که طبق نص قرآن مفسر و مبین قرآن (نحل 64) است را در کنار قرآن نپذیرفته و مکتب فکری كه پايه گذاري كردند حضور عترت را در کنار قرآن تاب نیاورد.

ايشان می خواستند کتاب خدا همیشه صامت(ج 27 ص 34 وسائل) بماند و نقشه شومشان این بود که قران تا قیامت حمال ذو وجوه (ج 2 ص 245 بحار) بماند تا بتواند با متشابهاتش راه هدایت را سد کند.

بي شك تفکر جدایی قرآن از عترت و پیامبر (ص) سر آغاز و اساس تمام گمراهی ها بعد از پیامبر(ص) بود، تا آنجا که قرآن جدای از اهل بیت در صفین بر سر نیزه ها رفت و راه را بر قرآن ناطق بسته و ماجراي حکمیت را بوجود آورد و سپس خوارج و فتنه نهروان را به طوري كه مولای متقیان (ع) به ابن عباس فرمودند: «با قران با خوارج احتجاج نکن؛ چرا که قران حمال ذو وجوه است.»

آيا حقيقتا لحظه ای فکر نكردند که قران محتاج مفسر و مبین است و بدون مبین نازل نشده است؟ آيا به اين حقيقت نينديشيده بودند که آیات قران روشن است، است اما نه در همه جا بلكه در قلوب کسانی که خداوند به ایشان علم داده است (عنکبوت 49) تفکر و دین داری ایشان مسموم و الوده به سم مهلک و خطرناک حسبنا کتاب الله بود و ابن ملجم شاگرد بزرگ اين مکتب، بنابراين با اطمينان مي توان گفت؛ ابن ملجم و خوارج تبلور انديشه حسبنا کتاب الله بودند.

سرانجام ابن ملجم طبق وصیت امام علی (ع) که فرمودند: «او را همانند قاتلان پیامبران قصاص کنید» با شمشیر امام حسن (ع) قصاص شده و پس از هلاکت جسد نا مبارکش را طبق دستور امیر المومنین (ع) به آتش کشیدند، همان طور که شتر عايشه را در جنگ جمل سوزاندند و همان طور كه گوساله سامری به دست کلیم الله به آتش کشیده شد.
به نقل از :
http://www.snn.ir/news-13900612070.aspx