PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روش مکتب شیخ صدوق در فتوی و بیان احکام



soha
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:07 بعد از ظهر
موضوع جالبیست

ehsan_8665
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:11 بعد از ظهر
این مطالب برگرفته از ترجمه کتاب شریف خصال صدوق از محمد باقر کمره ای است:
روش مكتب شيخ صدوق در فتوى و بيان احكام دين‏
در تاريخ اسلام امتياز مذهب شيعه از سائر فرق اسلامى اين بود كه حكم خدا را بلفظ صادر از پيغمبر و امام معصوم تعبير ميكردند، در طول زمان 11 امام كه بسال 260 هجرى بپايان رسيد و در طول غيبت صغرى اصحاب ائمه همه مسائل دين و احكام شرع را از امامان بر حق پرسيده بودند و تعليم گرفته و كتابهائى در هر موضوع تنظيم كرده بودند كه مرجع عمل آنها بود و تا چهار صد نسخه كه آنها را اصول اربعمائة مى‏ناميدند در شمار آمده و از عصر غيبت علماى بزرگ مذهب آنها را جمع آورى كردند و كتاب جامع و كاملى در آوردند چون كافى كه شيخ كلينى عليه الرحمة تنظيم نمود و كتاب الشرائع كه ابن بابويه پدر صدوق تنظيم كرد و فقه الرضا كه مؤلف آن بطور تحقيق شناخته نشده است.
علت اينكه علماى مذهب شيعه در اين چند قرن در مقام بيان احكام دين اكتفاء بذكر نص روايات ميكرده‏اند اين نبوده كه داراى مقام اجتهاد نبودند يا آنكه نمى‏دانستند حكمى را كه فهميده‏اند بلفظ ديگر ادا كنند، در ميان اصحاب ائمه و علماى مذهب محقق و دانشمندان بزرگ و نويسندگان مو شكاف‏
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 51
بسيار بوده‏اند كه همه گونه تعبير و نويسندگى را ياد داشته و كاملا در نويسندگى مقتدر بودند علتش اين بوده كه:
1- تعبيرات خود ائمه معصومين براى عموم مكلفين رساتر و مفهوم‏تر بوده.
2- دستور خصوصى در اين باره داشته‏اند كه بايد بيان حكم بهمان تعبير صادر از معصوم باشد اين مطلب از اخبار بسيارى استفاده مى‏شود كه از آن جمله چند حديث معروف ذيل است.
در كتاب قضاى وسائل الشيعه بچند طريق از امام هشتم از پدرش كه همه امامان معصوم بوده‏اند از پيغمبر «ص» روايت كرده است كه سه بار فرمود بار خدايا بجانشينان من مهربان باش، عرض شد يا رسول اللَّه جانشينان شما كيانند؟ فرمود آن كسانى كه پس از من بيايند و احاديث مرا و سنت و روش مرا از من روايت ميكنند و آنها را پس از من بمردم مى‏آموزند.
شيخ مرتضى انصارى در مكاسب اين روايت را در شمار ادله نيابت عامه فقهاء ذكر كرده است، اكنون بايد در مفاد اين حديث تدبر كرد و متوجه شد كه سه مطلب مهم از آن استفاده مى‏شود.
الف آنكه مقصود پيغمبر در اين حديث مراجع احكام و تعليمات جامعه اسلامى است كه مردم وظيفه دارند در تكاليف خود بآنها رجوع كنند و احكام خود را از آنها ياد گيرند و اين مقام براى دو دسته ثابتست اول امامان معصوم «ع» دوم فقهاء عادل امت اسلامى و شامل ناقل حديث پيغمبر در صورتى كه خود از اهل استنباط و فقاهت نباشد نميشود اگر چه در صورت عدالت بروايت او ميتوان استناد كرد زيرا ناقل حديث پيغمبر در صورتى كه جاهل بمفاد آن باشد و فقه آن را درك نكند مقام خلافت را شايسته نيست بعلاوه لفظ حديث اينست كه همه حديثها و سنتهاى پيغمبر را نقل كند و اين اشاره بمقام فقاهت مطلقه است.
ب- بهترين عنوان براى فقيه مطلق كه در درجه دوم خليفه پيغمبر اسلام محسوب شده راوى حديث و سنت است و لفظ مجتهد و تعبيرات ديگر براى صاحب اين مقام مستحدث و نامناسب است و از اصطلاحات عامه است.
ج- بايد صاحب چنين مقامى احكام و تعليمات كليه اسلام را بلفظ حديث و سنت ادا كند تا بتوان گفت راوى احاديث و سنتهاى پيغمبر است و احاديث و سنتهاى پيغمبر را بمردم ياد داده در اين صورت بايد فتوى و حكم را بلفظ روايت و نص صادر از پيغمبر و امام تعبير كند نه آنكه از پيش خود تعبيراتى بهم ببافد و احكام الهى را بدان ادا كند از كلام سوء استفاده نشود و در اين جا نزاع مجتهد و اخبارى را برخ ما نكشيد ما اين نزاع را بسيار كودكانه و سطحى تلقى ميكنيم و آن را توضيح ميدهيم مقصود اينست كه در حديث پيغمبر مقام فقاهت را درجه دوم خلافت قرار داده ولى وظيفه فقيهى كه روى موازين علمى حكم خدا را فهميده اينست كه آن را بزبان معصوم ادا كند تا در عين حالى كه فتوى ميدهد راوى حديث و سنت پيغمبر باشد و وظيفه ارشادى خلافت را ادا كرده باشد و اگر آن را بتعبيرى از پيش خود بيان كند خلاف وظيفه است و مشمول اين حديث نيست ولى آيا جائز است بدين گونه فتواها عمل كرد يا نه بحث ديگرى است كه در مقام خودش گفته مى‏شود.

ehsan_8665
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:12 بعد از ظهر
- توقيع معروف و مورد اعتمادى كه بخط امام عصر عجل اللَّه فرجه بتوسط محمد بن عثمان براى اسحق بن يعقوب صادر شد و فرمود اما حوادثى كه واقع مى‏شود در باره آنها براويان احاديث ما رجوع كنيد زيرا آنان حجت منند بر شما و من حجت خدايم، در اين حديث هم مرجع امور را بطور مطلق راويان حديث تعيين فرموده است و از اين تعبير دو مطلب استفاده مى‏شود.
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 52
الف- آنكه در هر زمانى بايد رجوع براوى حديث در آن زمان كرد نه براويان حديث دوره‏هاى گذشته و نه بخود حديثى كه روايت شده و از اين راه ما در كتاب فقه فارسى خود براى اشتراط حيات در مرجع احكام نسبت بعوام باين حديث استدلال كرديم.
ب- آنكه بايد مرجع احكام را بلفظ معصوم و عنوان حديث نقل كند تا رجوع به راوى حديث صدق كند.
3- حسين بن روح سومين نائب خاص امام عصر از امام يازدهم راجع بكتابهاى بنى فضال كه يك دسته از مؤلفين اصحاب ائمه و روات شيعه‏اند فرمود آنچه را روايت كرده‏اند اخذ كنيد و آنچه را رأى داده‏اند واگذاريد، البته معلومست رأى و فتواى آنها كذب و از پيش خود نبوده و گر نه وثوق بآنها معنى ندارد آنچه مى‏شود از اين حديث فهميد اينست كه در مقام بيان احكام دين آنچه را بلفظ صادر از امام و بعنوان روايت نقل كرده‏اند حجت است ولى آنچه را فهميده و از پيش خود تعبير كرده‏اند بايد واگذاشت و بدان اعتماد نكرد.

ehsan_8665
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:13 بعد از ظهر
4- اجماع و سيره تمام فقهاى مذهب شيعه از زمان پيغمبر تا آخر دوره غيبت صغرى بلكه تا اواخر قرن چهارم بطور قطع اين مطلب را روشن ميكند كه در مقام بيان احكام دين و تعليم عموم مسلمين بهمان نقل روايت و نصوص صادره اكتفا ميكردند و از پيش خود تعبيرى نداشتند و در برابر عموم فقهاى مذاهب ديگر اين امتياز را حفظ كرده بودند و از اواسط قرن دوم اسلام كه فقها و مراجع عامه شروع باستنباط و مسئله‏تراشى و رساله نويسى كردند دو اصل در جامعه شيعه در برابر آنها محفوظ و مسلم بود اول آنكه در استنباط و فهم احكام دين بجز نص قرآن و كلام معصوم مدركى را معتبر نميدانستند و قياس و استحسان و رجوع بنظر عرف را خلاف ميشمردند و ائمه دين به بيانات متعدده اين امور را خطا ميشمردند.
دوم آنكه حكم الهى را كه مى‏فهميدند بهمان نص روايت تعبير ميكردند و از پيش خود بيانى براى آن در نمى‏آوردند و اين فتوا بر طبق نص سه دوره طى كرد.
1- از عصر خود پيغمبر تا اوائل عصر غيبت صغرا كه ما اين دوره را دوره (اصول اربعمائة:
چهار صد رساله) مى‏ناميم، در اين دوره كه سه قرن كامل طول كشيد و تا بيش از دو قرن و نيم آن خود معصوم مرجع عام بود در جامعه شيعه چهار صد كتاب در اين احكام دين تأليف شده بود و اين كتابها همان نصوص صادره از معصوم بود كه در هر موضوع جمع آورى شده و از روى آن احكام عموم مردم بيان ميشد.
2- دوره مجاميع يا مدرسه شيخ كلينى كه در طول غيبت صغرى بود در اين دوره رجال بزرگ مذهب شيعه متوجه جمع‏آورى و تنظيم اصول اربعمائة: چهار صد رساله شدند و آنها را بصورت يك كتاب بزرگ درآوردند، محمد بن يعقوب كلينى در مدت بيست سال كتاب كافى خود را تنظيم كرد جمع آورى اصول در اين كتب بدو نظر بود.
اول براى اينكه چون متفرق بودند بيشتر در معرض تلف و از ميان رفتن و تحريف و دست‏اندازى بودند دوم اينكه نظم و ترتيب هر باب و هر مسأله‏اى در آنها كاملا مراعات نشده بود و استفاده از آنها محتاج صرف وقت بسيارى بود در اين دوره كليه روايات مورد اعتماد در هر بابى با سلسله سند و اساتيد متوالى آنها ضبط ميشد و متن روايات ذكر ميگرديد.
3- دوره خلاصه نويسى مجاميع و كتب بزرگ احكام روش مكتب شيخ صدوق كه در اواخر دوره غيبت صغرى شروع شد و در آغاز غيبت كبرى بتوسط مكتب شيخ صدوق رسمى گرديد، در اين دوره چون علماى بزرگ مذهب كه شيخ صدوق و پدرش ابو الحسن بن بابويه در رأس آنها واقع بودند ملاحظه‏
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 53
كردند كه كتابهاى بزرگ شامل سلسله سند كمتر مورد استفاده عموم واقع مى‏شود و همه كس حال و مال قدرت استنساخ و مطالعه و آموختن آنها را ندارد شروع كردند بخلاصه كردن روايات و سلسله سند آنها را از متن كتاب ساقط كردند و متن هر روايتى را از امام يا راوى متصل بامام نقل كردند چنانچه خود شيخ صدوق در كتاب فتواى خود يا باصطلاح امروزه در رساله عمليه خود كه كتاب (من لا يحضره الفقيه) است اين روش را بكار برده و برخى علماى بزرگ متن فقه را خلاصه‏تر كردند باين ترتيب كه متن روايات را باسقاط راوى و حذف ذكر امام بهم پيوستند و از آن كتاب جامعى ترتيب دادند كه شامل همه مسائل و احكام فقه بود پدر بزرگوار شيخ صدوق در كتاب الشرائع خود اين روش را بكار برده و بنظر ميرسد كه كتاب فقه الرضا هم در اين دوره جمع آورى شده باشد بهر حال در همه اين دوره‏ها و نزد همه علماى مذهب از زمان پيغمبر تا دوره صدوق اين اصل مسلم بوده كه بايد حكم خدا و فتواى شرع مقدس را با زبان و تعبير معصوم ادا كرد و چنانچه نبايد اصل حكم دين را از پيش خود گفت تعبير آن را هم تا جايى كه ممكنست نبايد از پيش خود كرد و البته اين روش مسلسل در اثر دستور پيغمبر و ائمه بوده كه در ضمن اخبار بسيارى بيان شده و ما چند روايت آن را براى نمونه نقل كرديم.
اكنون بايد متوجه شد كه انحراف از اين روش كى آغاز شده؟ و براى چه بوده و تا كجا رسيده؟؟
ا

ehsan_8665
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:14 بعد از ظهر
انحراف از اين روش كى آغاز شد؛
براى شرح اين موضوع بايد متوجه شد كه از آغاز نشر اسلام تا اواخر قرن چهارم در نقاط مختلفه بلاد اسلامى مدرسه‏ها و مكتب‏هاى چندى براى جامعه شيعه تشكيل شد و اصول و تعليمات مذهب را نشر كرد.
1- در حجاز مركز آن مدينه بود و حضرت على بن ابى طالب و فرزندانش رياست آن را بعهده داشتند و كاركنان مهم و جدى بسيارى داشت كه سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار ياسر در اين ميان بسيار معروف و عالى مقامند مالك اشتر و سليم بن قيس هلالى و ميثم تمار پرورش يافته‏گان اين مكتب بودند.
2- در كوفه مكتب شيعه در كوفه بسيار وسيع و فعال بود از زمان خلافت عمر كه عمار ياسر و عبد اللَّه بن مسعود براى اصلاح امور كوفه و توابع آن بعراق آمدند بهمدستى حذيفة بن يمان و بزرگان ديگر شالوده اين مكتب را ريختند و در اثر وضعيت مساعد منطقه بين النهرين و ايران باستان بزودى ترقى شايانى كرد و تا پس از دوره عثمان بجائى رسيد كه على بن ابى طالب «ع» خود بكوفه آمد و رياست عاليه اين مكتب را عهده‏دار شد.
3- در شام مكتب شيعه در شام برياست و تبليغات صميمانه و جدى ابو ذر تاسيس شد و كوشش فراوانى كه بنى اميه در طول مدت پادشاهى خود براى محو آن كردند بى‏نتيجه ماند اين مكتب در جبل عامل و حلب نفوذ بسزائى كرد و تاكنون فعاليت آن ادامه دارد.
4- در يمن اعراب يمن از دير زمانى پيش از بعثت پيغمبر اسلام داراى تمدن شدند و تشكيل سلطنت دادند و با كشورهاى بزرگ باستانى چون ايران و روم روابطى داشتند در نتيجه تحولات سياسى كشور يمن خود را در پناه ايران قرار داد و جمعى از مردان با هوش ايرانى بعنوان نمايندگى از پادشاهان ساسانى در آن سرزمين بنشر دانش و تمدن پرداختند چون دعوت اسلام بدان سرزمين رسيد از فكر روشن خود؟؟؟ را شناختند و بدان گرويدند و مكتب شيعه در آن ترقى شايانى كرد و چون قبائل يمن دنبال‏
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 54
فتوحات اسلامى در جهان پراكنده شدند در هر جا تربيت آماده و نيكى يافتند شعبه‏اى از مكتب شيعه را در آن افتتاح كردند و در بعضى از بلاد اين شعبه بزودى مكتب بزرگ و مستقلى گرديد كه از آن جمله است 5- مكتب شيعه در قم اين مكتب در حدود سال هشتاد هجرى بكوشش جمعى از اشعريين يمن در بلاد قم تأسيس شد و ترقى شايانى نمود و خدمت‏هاى علمى و سياسى بزرگى بمذهب و كشور انجام داد جز اينها نيز مكتبهاى شيعه در اطراف كشور ايران براى تبليغ و ترويج مذهب شيعه تشكيل شد كه در ميان آنها مكتب خراسان و نيشابور و قزوين و طبرستان داراى اهميت تاريخى است، روش همه اين مكتبهاى شيعه مسلك تا اواسط قرن چهارم همان تمسك بكتاب خدا و سنت پيغمبر بوده از طريق خاندان عصمت و امامان پاك و معصوم و در بيان احكام و تعليمات دين نص وارد از ائمه معصومين را بطور انحصار پيروى ميكردند و با زبان اخبار تعليم ميدادند و فتوى مى‏نوشتند و اين روش را در صدر غيبت كبرى و اواسط قرن چهارم بمكتب عمومى و پهناور شيخ صدوق سپردند ولى از اواخر قرن چهارم روش اين مكتب كم كم عوض شد و علماى شيعه روش انتقاد و فلسفه‏بافى و قلم فرسائى را از مكتبهاى عامه و علماى مخالف مذهب آموختند و در بيان احكام روش آنها را تقليد كردند اين انحراف با وفات شيخ بزرگوار صدوق كه در 381 اواخر قرن چهارم هجرى است آغاز شد!

soha
پنجشنبه 09 تیر 90, 10:22 بعد از ظهر
با تشکر
از دوستانی که بحث مهم از کجا معلوم روایات صحیح باشه را دنال میکنم میخوام به این مقاله ای که ehsan_8665 آورده توجه ویژه کنن به نظر من که مطالب خیلی جالبی داشته تا حالا امیدوارم این بحث صحت روایات در این چند تاپیکی که Amirhosein پیشنهادشو داد خوب پیش بره و دوستان با دقت مطالبو پیگیری کنن برای من که خیلی جالبه

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:10 قبل از ظهر
براى چه؟
دريافت فلسفه اين تحول و انحراف عجيب كه در روش تعليمات مذهب شيعه پديد شد نيازمند يك توجه دقيق بوضع فرهنگ و مدارس عمومى اسلامى است، اسلام دينى است كه از روز بعثت پيغمبر روى اساس دانش نشر شد و مردم را بدانش پژوهى دعوت كرد ولى در قرن نخست اسلامى دين و دانش در جامعه مسلمانان بهم آميخته بود و تربيت اسلامى هر دو را درهم آميخته چون شير و عسل بمردم مى‏آموخت و كلمه عالم و مؤمن در جامعه اسلام يك مصداق داشت مسلمانان در جريان تربيت دو دسته بيش نبودند عالم و متعلم دانش آموزان و شاگردان ولى در اواخر قرن دوم كه خلافت بنى عباس باوج ترقى رسيد و علماى متخصص يهود و نصارى و فارس و هند را وارد خدمات كشور اسلامى كرد و كتب بسيارى در فنون مختلفه فلسفه از زبانهاى فارسى و هندى و يونانى ترجمه نمود در اثر پيوست با اين منابع يك تحزب علمى خشكى در برابر دين و دانش دينى بوجود آمد و يك دسته از دانشمندانى جدا از دانشمندان دينى در جامعه اسلامى معرفى شدند و زمينه فراهم شد كه فرهنگ از دين جدا شود ولى تا اواسط قرن چهارم اين نهضت فرهنگى مستقل نبود بلكه تحت نظر خلفاء بود و يك نمايش دربارى محسوب ميشد و بطور عموم در مردم اثر آشكارى نداشت ولى از اين تاريخ يك دستگاه فرهنگى مستقلى در جامعه اسلامى بوجود آمد كه شامل شعبه‏هاى گوناگون ادبى و دينى و فلسفى و فنون ديگر بود اين استقلال عمومى در مركز خلافت اسلامى در مدرسه نظاميه بغداد تمركز يافت و در شرق بلاد اسلامى در مدرسه نظاميه نيشابور اين دو مدرسه در نظر خلفاى وقت و پادشاهان معاصر آنها رسميت يافت؛ كمك شايانى از آنها گرفتند و نفوذ خود را در سراسر بلاد اسلامى بسط دادند و تشكيلات و انتظامات محكمى در جريان خود پديد آوردند تحصيل كرده‏هاى اين مدارس علماى رسمى رتبه دار جامعه شناخته ميشدند و صلاحيت آنها براى مراتب عاليه و مقامات رسمى دولت از وزارت و حكومت و نويسندگى و غيره محرز بود برنامه اين مدرسه عمومى بمناسبت مركزيت خلافت بغداد كه در نزد عموم سلاطين و پادشاهان نيرومند معاصر خواهى نخواهى رسمى و مورد احترام بود بر اصول تسنن متكى بود از اين رو عموم مردم با آنها سر و كار داشتند و باصطلاحات و اصول علمى و ادارى آنها پيوسته و مأنوس بودند و شيعه هم در غالب مراكز
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 55
خود از نظر جريان وضع عمومى زير نفوذ علمى و ادارى آنها بودند و علماى شيعه همان خط وجهه علمى و فتوائى ملى نزد پيروان خود داشتند و انتظامات تشكيلاتى كه بتوانند در برابر نفوذ علمى و ادارى ديگران مقاومت كنند نداشتند.
اين نفوذ تشكيلاتى و اعتبار رسمى و ادارى دانشمندان سنى مسلك كم كم دانشمندان شيعه را وادار كرد كه براى برابرى با آنها با علوم و اصطلاحات آنان آشنا شوند و براى مجادله هم كه باشد علوم آنها را فرا گيرند و بر مسلك آنها تأليف و تصنيف كنند تا در مورد بحث و معاشرت با آنها در نمانند و در نظر مخالفين بتوانند نمايش علمى دهند، اين روش از مراكزى كه عامه نفوذ علمى و مدارس عمومى داشتند شروع شد و بتدريج جامعه شيعه را فرا گرفت و عمومى و رسمى شد ما اكنون مراكز اين اختلاط و تلقيح را كه سبب انحراف مسلك ثابت چهار صد ساله شيعه شد بطور اختصار بيان ميكنيم.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:11 قبل از ظهر
1- بغداد بزرگترين مركز علمى و تاريخى اسلامست، اين شهر را منصور عباسى بعنوان پايتخت خلافت نو بنياد خاندان عباسيان ساخت تا هم آثار مدائن پايتخت پر نام و با افتخار شاهنشاهى ساسانيان را محو كند و هم مركزيت شهر كوفه و شام را كه بيش از يك قرن پايتخت و مركز نفوذ بنى اميه بود برهم زند تا ويران شوند و از موقعيت بيفتند، پس از تأسيس اين پايتخت با عظمت و تكميل ساختمان آن و تمركز نيروهاى خلافت در آن باز مركزيت علمى و دينى مدينه و حجاز كه تا آن روز مرجع آمال دينى عموم مسلمانان بود خلافت بنى عباس را متزلزل داشت و خصوص از نظر مركزيت مدينه براى امامان اهل بيت كه عموم شيعيان پيرو آنها بودند و بآرزوى پيشوائى و عدالت شعارى آنان با بنى عباس مساعدت كردند تا تخت بنى اميه واژگون شد، بسيار از مدينه نگران بودند و از اين نظر با همه وسائل در تقويت علم و فرهنگ بغداد كوشيدند و دانشمندان اسلامى و سائر ملل را تشويق كردند و دور خود جمع نمودند دانشكده‏هاى چندى باز نمودند و بتوسط متخصصين خودى و بيگانه كتب علمى ايران باستان و روم و هند و يونان را ترجمه و نشر كردند و در مدت يك قرن بغداد چنان كه مركز خلافت اسلامى بود و پرچم آن در بيشتر معموره جهان آن روز در اهتراز بود مركز علمى بدون منازع سراسر جهان بشمار ميرفت از اين رو در كتب تاريخ بيگانه بزرگان اهل اسلام را كه قرن چهارم عصر طلائى آنها است از هر جا بوده و هر جا تحصيل كرده‏اند پرتو علمى بغداد شناخته‏اند، در اواسط قرن چهارم اسلامى بغداد به اوج عظمت علمى خود رسيد و ضعف مركزيت خلافت بمذاهب و دانشمندان متنوع آزادى بخشيد و دستجاتى در آنجا گرد آمدند و بحثهاى مذهبى فراوان شد در اين ميان شيعه‏ها دسته نيرومندى تشكيل دادند كه از طرف بسيارى از رجال خلافت و دانشمندان شيعه مآب در خود مركز بغداد تأييد ميشد و از طرف پادشاهان شيعه مذهب ايران كمك شايانى ميگرفت در اواخر زندگانى صدوق محمد بن محمد بن نعمان مفيد در ميان شيعه بغداد مورد توجه واقع شد و در سراسر جهان شيعه شهرت يافت و در اثر وفور علم و قوت منطق و تنوع معلومات خود كم كم پيشواى شيعه شناخته شد و در كلام و فقه مسلم گرديد.
چون شيخ بزرگوار مفيد از كودكى در بغداد نشو و نما كرده بود و نزد بسيارى از علماى معتزله تحصيل كرده و در محافل علمى بغداد وارد بود از روش تحصيلات و علوم متعارفه بغداد آموخته و تحت تأثير آن واقع شد و خشت انحراف را بكار گذاشت بزرگترين نمونه انحراف از روش تعليمات شيعه همان كتاب تصحيح الاعتقاد او است كه بعنوان شرح انتقادى بر كتاب عقائد صدوق نوشته معلومست كه شيخ صدوق كتاب عقائد خود را براى نشاندادن اصول مسلمه و مورد اعتقاد كافه جامعه شيعه نوشته و از نظر تعليمات عمومى مذهب شيعه را در برابر سائر مذاهب از نظر عقائد معرفى كرده‏
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 56
منظور شيخ صدوق اين نبوده كه نظريات علمى شخص خود را اظهار كرده باشد چنان كه در كتب علمى متعارف است.
بنا بر اين چگونه ميتوان گفت شيخ صدوق در تشخيص عقايد شيعه اشتباه كرده باشد و بر خلاف واقع مطالبى را كه رأى خودش باشد بنام عقيده عمومى شيعه نگاشته باشد تا مورد اعتراض و انتقاد گردد و راه اعتقاد در عقائد صدوق اين بود كه در باره پاره‏اى مطالب اثبات كند كه شيعه چنين مطلبى را معتقد نيستند يا آنكه خلاف آن را معتقدند بهر حال شيخ مفيد شرح عقائد صدوق و كتاب اوائل المقالات را در علم كلام بروش، بحث و استدلال عامه نوشت و در فقه كتاب المقنع را تأليف كرد و مدرسه‏اى در بغداد تأسيس كرد كه شاگردان بسيارى در آن تربيت شدند و از ميان آنها سيد رضى و سيد مرتضى از همه معروفترند مدرسه شيخ مفيد روى اساس مذهب شيعه تأسيس شد ولى برنامه تعليمات عامه در آن بكار افتاد و روش تازه‏اى در تأليف كتب فقه و فتوا در جامعه شيعه بوجود آورد كه از مطالعه كتب سيد مرتضى و سيد رضى بخوبى آشكار است.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:13 قبل از ظهر
2- در مدرسه شام چنانچه پيش از اين گفته شد از همان زمان خلافت عمر مكتب شيعه در شام پيشوائى ابو ذر تأسيس شد و در قسمتهاى دور از مركز دمشق كه زير فشار بنى اميه بود زمينه مساعدى پيدا كرد و كم كم نفوذ بسزائى بخود گرفت در اين سرزمين جبل عامل و حلب بخوبى از اين مكتب فعال تعليم يافتند و در آن كامياب شدند و در آينده براى مذهب شيعه و پرورش دانشمندان شيعه خدمت شايانى نمودند ولى چون دمشق مركز شامات بود و در طول خلافت بنى اميه بر اصول تسنن و بلكه عداوت با خاندان پيغمبر زيست كرد و مدارس علمى و مساجدى كه مركز پرورش عقائد بود زير نظر داشت اصول و روش علمى و تأليفى عامه تأثير بسزائى در مكتبهاى شيعه آنجا كرد و از حدود قرن چهارم باين طرف دانشمندان شيعه در حلب و جبل عامل اصول و اصطلاحات و روش آنان را بكار بردند؛ اين موضوع از مراجعه بتاليفات ابو الصلاح حلبى و شهيد اول و سائر فقهاى شيعه مذهب شام و حلب در فقه و اصول بخوبى آشكار است.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:14 قبل از ظهر
3- در مدرسه حله شهر حله از ساختمانهاى تعمير شده عضد الدوله ديلمى است و در نزديك خرابه‏هاى بابل است كه پايتخت پرعظمت تاريخ كلده و يكى از نقاط حساس و درخشان فتوحات كورش بزرگ شاهنشاه ايران باستان است چون پادشاهان آل بويه اين شهر را معمور ساخته‏اند ناچار براى نفوذ شيعه و دانشمندان شيعه آماده بوده و پس از يك قرن دانشمندان مهم شيعه در آن پرورش يافته‏اند كه مركز ثقل تاريخ علمى شيعه بشمار ميروند چون علامه و پسرش فخر الدين و محقق صاحب شرايع و ابن ادريس، حله از نظر مركزيت بغداد و نفوذ علمى آن كاملا پيرو اصول و روش عامه بوده و در اصول و روش فتوائى فقه با دقت شايانى وارد بحث شده و در علم كلام تعليمات كاملى فرا گرفت و در عصر شاه خدا بنده كه علامه حلى وارد دربار پادشاهان مغول شد و در اثر شيعه شدن شاه خدابنده مذهب شيعه نيرومند گرديد و علامه حلى كارفرماى كشور او شد اين روش در جامعه شيعه نفوذ يافت و پيوست خواجه طوسى كه مغزى پر از دانش و فلسفه داشت بعلامه اين موضوع را تأييد كرد.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:14 قبل از ظهر
4- مدرسه نجف اين مدرسه از همان زمان شيخ بزرگوار مفيد تشكيل شد زيرا تحزب و دسته بندى شيعه در بغداد بواسطه نفوذ پادشاهان آل بويه كه پشتيبان مذهب شيعه بودند وارد فعاليت تبليغى و سياسى و كم كم دچار سخت‏گيرى مخالفين گرديد و بزد خورد و آشوب رسيد و شيخ مفيد كه پيشوا و زعيم شيعه‏هاى بغداد بود احتمالا بنجف تبعيد شد و شالوده مكتب نجف را ريخت مكتب نجف از همان قرن چهارم وارد اصول بحث و استدلال گرديد و از نظر موقعيت و فراغتى كه داشت براى اين موضوع آماده بود و كم كم در جريان تاريخ براى علوم دينى جامعه شيعه مركزيت پيدا كرد.
البته همه اين مدارس شيعه مسلك كه در طول تاريخ دچار سير انحرافى شده‏اند در اين موضوع بهم كمك كرده و اين روش را از هم تقليد كرده‏اند و بواسطه اين مدارس كه در تاريخ اساس جريان علمى و پرورش دينى شيعه است اين روش عمومى شد و در مدارس اخير ايران و عراق و هند هم كه وابسته اين مدارس بزرگ و پيرو آن‏ها بودند عمومى شد و سراسر جامعه شيعه را تحت نفوذ قرار داد.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:36 قبل از ظهر
اين انحراف تا كجا كشيد؟
پيش از اين يادآور شديم كه در اواخر قرن چهارم فرهنگ اسلام مستقل و تحت نظر خلفاى وقت و پادشاهان وابسته خلافت رسمى و عمومى شد و دانشمندان و فقهاى شيعه خواهى نخواهى و بيشتر از نظر جدال با حسن با مخالفان و حفظ مقام علمى خود اين روش را پذيرفتند آنها در نظر گرفتند كه جامعه شيعه را از نظر علمى آبرومند جلوه دهند و در برابر دانشمندان مخالف مذهب ايستادگى كنند ولى كم كم نفوذ اين روش سبب شد كه تمسك بكتاب و سنت سست شود و نصوص كتاب و سنت متروك گردد و يك تدبرات و افكارى كه بنظر علماء با مضامين آنها مطابق است جاى گير آنها گردد و قلم در تعبير احكام الهى آزاد شود و در مكتب شيعه تا اواخر قرن چهارم دليل حكم شرعى همان كتاب خدا قرآن مجيد و اخبار صادره از پيغمبر (ص) و امامان معصوم «ع» بود ولى چون شيعه بپيروى عامه كتابهائى در اصول و فقه جدا از اخبار نوشتند اجماع و دليل عقل را بروش آنها در شمار دليل‏هاى احكام فقه اسلامى آوردند و چون ملاحظه كردند كه اين دو دليل بر خلاف مكتب فقه اهل بيت و فقهاى ديرين مذهب شيعه است بتوجيه آن پرداختند و گفتند مقصود از اجماع قول جمعى است كه امام معصوم (ع) در آنها باشد و عقل جزء دليل حكم شرعى است نه آنكه بطور استقلال دليل آن باشد يا آنكه اين دو دليل كاشف از قول معصوم مى‏باشند و در نتيجه تطور فقه استدلالى و تفكر در مسائل اصولى قياس را بنام تنقيح مناط و استحسان را بنام شم الفقاهه در فقه شيعه وارد كردند تا كار بجائى رسيد كه اشتغال بعلم قرآن و ضبط اخبار و تتبع در احاديث فقه از اعتبار علمى ساقط شد و اشخاصى كه صرف وقت در اين دو اصل مهم اسلامى و دو مدرك منحصر فقه شيعه ميكردند به بى‏سوادى تلقى مى‏شدند، ممكن بود كه يكنفر طلبه جدى سالهاى دراز بتحصيل علوم پرداخته باشد ولى چند آيه از قرآن يا چند حديث را ضبط نكرده باشد لذا شالوده ثابت چهار صد ساله فقه شيعه از هم گسيخته شد و يك مشت ترديدات و احتمالات جاى گير آن گرديد، روش اطمينان بخش فقه احاديث از ميان رفت و يك مشت آراء و احتياطات گيج كن بجاى آن نشست سخن را در اينجا كوتاه كنم (در خانه اگر كس است يك حرف بس است)

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:29 بعد از ظهر
در اين ميانه چه پيش آمد كرد؟
اين انحراف روش تعليمات ثابته مذهب در جامعه شيعه انشعابات بنياد كن و كمر شكن بوجود آورد كه:
انشعابات اخبارى و اصولى، شيخى و متشرع از همه جانگدازتر و اسف آورتر است ولى رشته تمسك باخبار و قرآن بكلى منقطع نگرديد، هميشه در بسيارى از نواحى شيعه‏نشين دانشمندانى بودند كه متوجه اين نقطه انحراف گرديده و از آن كنار ميگرفتند و همان رشته تعليمات خاندان نبوت و زبان كتاب خدا و سنت را زنده ميداشتند شيوع و رسميت مسلك انحرافى واكنشى در پيروان اين طريقه پديد آورد و در ميان افراطى‏هاى اين دو مسلك از اواسط قرن پنجم جنجال و مبارزه اخبارى و اصولى بر پا شد و انشعابى در جامعه شيعه پديد آورد بعللى كه شرح آن طولانى و با اختصار اين مقدمات مناسب نيست انشعاب «شيخيه و متشرع پديد شد» و لطمه بزرگى بجامعه شيعه وارد كرد

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:30 بعد از ظهر
رجال اصلاح و تجديد روش و مكتب شيخ صدوق‏
منظور ما از اين رجال اصلاح دانشمندان بزرگى هستند كه در جامعه شيعه بوجود آمده و تعليمات دينى و پرورش افكار را بهمان شيوه صدر اسلام متوجه كرده‏اند و كتاب و سنت را مدار تعليم عمومى دانسته‏اند و خواسته‏اند مردم را از پيچ و خم اصطلاحات و گيجى روش فلسفه‏بافان و اصطلاح تراشان و مغلق گويان در آورند خواه در تاريخ و رجال بنام اخبارى معروف باشند يا اصولى يا عنوان ديگر اين حركت فكرى و پرورش دينى در چند مركز شيعه‏نشين قوتى داشته و نمونه‏اى بيادگار گذاشته كه ما آنها را بطور اختصار بعنوان مكتبهاى اصلاح بياد خوانندگان مى‏آوريم.

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:32 بعد از ظهر
1- مكتب جبل عامل‏
در اين مركز كه يكى از مراكز بزرگ و سابقه دار شيعه است مكتبى اصلاحى وجود داشته كه بايد شيخ بزرگوار محمد بن حسن بن حر عاملى صاحب كتاب وسائل الشيعه را پرورده و مرد نامى آن دانست و كتاب وسائل كه در اين قرون اخيره معتمد و مرجع دانشمندان و فقهاى شيعه است نتيجه تاريخى آن شناخت.

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:32 بعد از ظهر
2- مكتب بحرين‏
در اين مكتب دانشمندان و فقهاى بزرگى بوجود آمدند كه طرفدار كتاب و سنت و تعليمات ائمه معصومين (ع) بودند و بنشر احاديث پرداختند در اين مكتب ابن ميثم و سيد هاشم بحرانى و شيخ بزرگوار شيخ يوسف صاحب حدائق داراى اهميت ميباشند.

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:35 بعد از ظهر
3- مكتب اصفهان در عهد صفويه‏
شاه طهماسب اول دومين پادشاه سلسله با افتخار صفويه بساط جهاندارى اين خاندان را گسترد چنانچه شاه اسماعيل اساس جهانگيرى آنها را پا برجا كرده بود البته جهاندارى و اداره كشورى‏
خصال-ترجمه كمره‏اى، ج‏1، ص: 59
كه داراى ميليونها جمعيت است وابسته تشكيلات و قوانينى است كه هم پسند خاطر اكثريت ملت باشد تا بدان دل گرم و صميمى باشند و هم از نظر عدالت و تربيت مؤثر و بحال عموم سودمند باشد تا مملكت پايدار بماند ابتكار شاه طهماسب كه مايه پايدارى سلطنت اين خاندان شد اين بود كه تشكيلات كشور خود را روى اساس فقه و تعليمات شيعه بر پا كرد و باين سبب تربيت و پرورش عمومى و مؤثرى در سراسر كشور بوجود آمد و ملتى ديندار و با روح و زنده پرورش يافت كودكانى كه با اين پرورش دينى در كشور ايران بزرگ شدند همان مردان نيرومند و سلحشورى بودند كه شاه عباس كبير آنها را بجبهه هر جنگى كشيد با فتح و پيروزى قرين شد و نيروهاى شگرف عثمانى و روسيه آن روز را سركوب و متلاشى كرد و مرزهاى ايران را تا اندازه‏اى كه در تاريخ نزديك سابقه نداشت پيش برد.
چون اين نهضت يك نهضت دينى در بر داشت دانشمندان و فقهاى بزرگى در اين عصر بوجود آمدند كه در ميان آنها رجال اصلاح برنامه تعليمات دينى تربيت شده بود، نخست شخصيت بزرگى كه در اين عصر متوجه اين اصلاح گرديد مجلسى اول شيخ محمد تقى است اين مرد بزرگ دانشمندى عميق و فقيهى بلند پايه و نسبت بوضع متعارف دانشمندان و فقهاى عصر خود گوشه‏نشين و كنارگير بوده و روى همين زمينه پاره‏اى مردم سطحى او را صوفى مسلك دانسته‏اند ولى علت اساسى كناره‏گيرى اين مرد بزرگوار همانا توجه بانحراف وضع تعليمات دينى رايج در عصر خود بوده.

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:38 بعد از ظهر
مجلسى اول اصلاح تعليمات مذهبى خود را با تأليف چند كتاب انجام داد كه در ميان آنها شرح و ترجمه كتاب من لا يحضره الفقيه در اين موضوع شاهكار بزرگى است، اين فقيه بزرگ با زبانى بسيار ساده و توضيحاتى كافى اين كتاب را بفارسى ترجمه كرد تا مطابق روش عصر فقهاى نخست و طريقه امامان معصوم تعليمات مذهب را در زبان فارسى تصحيح و عمومى كرده باشد ما عباراتى كه از قلم اين فقيه بزرگ در صدر ديباچه كتاب است از نسخه‏اى كه در آن تاريخ نوشته شده در اينجا نقل ميكنيم و مفاد آن را بفهم خوانندگان روشنفكر و دقيق واميگذاريم.
شرح واقعه مشرف شدن مرحوم شارح اعلى اللَّه مقامه خدمت حضرات خمسة النجباء و حضرت سيد السجاد سلام اللَّه عليهم اجمعين كه بقلم مبارك خود در حشو اين كتاب مبارك نگاشته، بدان كه چون غرض از كتاب، اول رضاى الهى بود بسيار خائف بودم و بسيارى از فضلاء مبالغه مى‏نمودند تا عاقبت حضرت سيد المرسلين را و حضرت امير المؤمنين و سيدة نساء اهل الجنة اجمعين و سيدى شباب اهل الجنة و سيد الساجدين «ع» را در واقعه طويلى ديدم در حالتى كه بيمارى عظيمى روى داده بود و اطباء مأيوس شده بودند ببركت آن واقعه شفا يافتم و حضرت سيد المرسلين چند چيزى عطا فرمودند از طعام و ميوه بهشت از آن جمله سه سيخ طلا كه كباب بود و هزار لذتى كه تصور نكرده بودم در آن بود و بهر كس ميدادم چيزى كم نميشد و من بحضار مجلس ميگفتم كه من مكرر بشما نميگفتم كه طعام بهشت صد هزار مزه دارد و هر چه مى‏خورند عوض آن بهم ميرسد و ميوه كرامت فرمودند شبيه بهندوانه و از آن نيز ميخوردم و صد هزار مزه داشت و بايشان ميگفتم و ميدادم و ايشان ملتذ ميشدند و تصديق مينمودند و اين هندوانه در نهايت سفيدى بود و ورق ورق از او جدا ميشد بشكل جوارش (گياه برگ پهنى است) و چون دأب بنده اين است كه در هر مرتبه كه در واقعه بخدمت يكى از حضرات معصومين «ع» ميرسم مداحى ايشان بزبان حال ميكنم و ايشان تصديق مى‏فرمايند در اين واقعه نيز مدايحى عرض مينمودم كه توئى مظهر كمالات الهى توئى مخزن اسرار الهى توئى مقصود از خلق كونين و آن حضرت تصديق ميفرمودند بعد از آن عرض نمودم كه يا رسول اللَّه اقرب طرق بجناب اقدس الهى كدامست فرمودند كه آنچه ميدانى، عرض كردم.
كه از كدام طريق بروم فرمودند بهمين راهى كه ميروى و شفقت بسيارى از اين شش معصوم ببنده خودشان واقع شده و بعد از صحت شروع در روضة المتقين شد و باندك زمانى باتمام رسيد و باز شروع در اينشرح شد و تا غايت قريب يك سال با اشتغال بسيار قريب بصد هزار بيت نوشته شد و شرح صحيفه كامله و تفسير مجمع البحرين نيز شروع شده اميد از فضل الهى دارد كه تمام شود و از فوايد اين دو شرح اينست كه هر كه داشته باشد عمل تواند كرد در حيات و ممات اين بنده چون اكثر مطالب بنحوى واضح مى‏شود كه جاى شبهه نمى‏ماند و در كتب حديث تصحيفات بسيار شده بود و سهوها شده بود همه تصحيح شد بدون آنكه اظهار غلط از كسى بكنم چون دغدغه غيبت مى‏شود و نقد رجال و اساتيد حديث بنحوى شده است بى‏تسميه و تا كسى نهايت تبحر و تتبع نداشته باشد و نكرده باشد نمى‏يابد كه من چه كرده‏ام و غرض از ذكر اين حاشيه اينست كه اخوان دين و خلان يقين زود بزود در مقام بحث و اعتراض در نيايند و سهو و نسيان از لوازم بشريت است الا من عصمه اللَّه تعالى اگر بعد از تأمل بر سهوى مطلع شوند مستدعى است كه قلم عفو بر آن كشد و اصلاح فرمايند و بر همه الا من شذ ظاهر است كه اين بنده عمر عزيز را صرف اين علم نمودم و حال چنان شده است كه هر كس سواد داشته باشد بر همه احاديث اطلاع تواند بهمرسانيد و در واقعه ديده‏ام كه عالم گير خواهد شد كه در جميع بلاد اهل ايمان منتشر شود كه اين شكسته را ياد كنند بدعاى خيرى حيا و ميتا و من خود لا شى‏ام و هر چه از من واقع شده است از فضل الهى است.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ و اين استعارات ديباچه ديگرى است منه رحمة اللَّه اصل كتاب با اين مقدمه از روى خط مصنف رونويس شده است.

ehsan_8665
شنبه 11 تیر 90, 10:40 بعد از ظهر
پيرو اين توجه و اقدام اساسى مجلسى اول كم كم شرح و ترجمه اخبار و نشر آنها بزبان فارسى آغاز شد و فرزند ارجمندش محمد باقر مجلسى دوم با مقام بلندى كه در كشور پادشاهان صفويه يافت اين روش را ادامه داد او نيز بترجمه و نشر اخبار پرداخت و مردم را با زبان خاندان پيغمبر آشنا كرد اين سخن باور كردنى است كه روح دينى و عقيده‏اى كه تا اين تاريخ در مردم ايران بوده و آنچه از آن باقى است اثر اين تصحيح روشى است كه مجلسى اول پايه آن را گذاشت اگر چه در دوره زمامدارى نادر اين طريقه منحل شد و در طول دوره قاجار مسلك انحرافى دوباره با شدت وحدت خود در جريان افتاد ولى روح دينى عمومى كه در آن دوره شيوع يافت تا هنوز باقى و پاينده است اكنون بسيار بموقع و لازمست كه علماء و دانشمندان متوجه تاريخ شيعه گردند و اين مختصرى كه از تاريخ مفصل و قابل توجه نوشته شد با ديده انصاف بنگرند و بدين وضع بى‏سامان بيش از صد مليون شيعه جهان سر و سامان بدهند من آنچه شرط بلاغ است با تو گفتم و اداى وظيفه نمودم.
محمد باقر كمره‏اى‏