PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخ احادیث شیعه



AmirHossein
یکشنبه 05 تیر 90, 08:56 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

طبق مباحثی که در تاپیک "از کجا معلوم روایات صحیح باشه؟" مطرح شد، قرار شد یک تاپیک جدید باز کنیم و در آن به بررسی تاریخ احادیث شیعه بپردازیم. در ادامه بحث هم إن شاء الله 2 احتمال گفته شده (یعنی 1-گذر احادیث در طول 1400 سال و 2-وجود کذّابی برای جعل احادیث در هر زمان) را مورد بررسی قرار می دهیم.

مطالب مختصری از تاریخ احادیث شیعه:
اكنون به ذكر كتب اولیه شیعه و مؤلفان آنها می*پردازیم و در ادامه، اصول اربعمائه(اصول 400 گانه) را بیشتر خواهیم شناخت.
1. ابورافع غلام آزاد شده پیامبر (ص) و محب خالص امام علی علیه السّلام ، جزء اولین نویسندگان اسلامی است. نجاشی در كتاب فهرس مصنفی الشیعه از كتاب او با نام «كتاب السنن و الأحكام و القضایا» نام می*برد كه مشتمل بر كتب صلاه و صیام و حجّ و زكاه و قضایا بوده است. [1]

2. سلمان فارسی : ابن شهر آشوب او را اولین مؤلف شیعه بعد از امام علی علیه السّلام می*داند. [2]

3. عبدالله بن عبّاس : مفسر و محدّث و فقیه و شاگرد امام علی علیه السّلام است. او همراه خود الواحی داشت كه احادیث پیامبر صلّی الله علیه و آله را كه از اصحاب می شنید، روی آن می*نوشت [3] و در هنگام مرگ خود به اندازه یك بار شتر كتاب داشت. [4]

4. جابر بن عبدالله انصاری : او كتابی داشته است كه به صحیفه جابر مشهور بوده است، که اهل عامه از صحیفه او یاد كرده اند و احادیثی از آن نقل می*كنند. او كلاس حدیث هم داشت و تا زمان امام باقر علیه السّلام هم زنده بود.

5. عبیدالله بن ابی رافع : كاتب امام علی علیه السّلام است و كتابی با نام «قضایا أمیرالمؤمنین» داشته است. كتاب دیگر او «تمسیه من شهد مع علی حروبه» است كه نسخه آن به *دست آمده و در آینده به چاپ خواهد رسید.

6 و 7. علی بن ابی رافع و اصبغ بن نباته

8. سُلیم بن قیس هلالی: او از یاران امام علی علیه السّلام بوده و تا زمان امام سجاد هم زنده بوده است. كتاب او را اولین كتاب شیعه شمرده*اند[5] او در این كتاب روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله را از طریق سلمان و مقداد و ابوذر (ره) و روایات امام علی علیه السّلام را مستقیماً نقل می* كند. علاوه بر احادیث به وقایع تاریخی هم می*پردازد و آنها را مفصلاً شرح می*دهد. بسیاری از روایات آن در كتب حدیثی شیعه مثل كافی ، كتب شیخ صدوق (ره) و ... نقل شده است.
همچنین شایان ذکر است که این کتاب، اولین اصل از اصول 400 گانه شیعیان نیز می باشد و ضمنا این کتاب به محضر مقدس ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین نیز رسیده است. امام صادق علیه السلام در مورد این کتاب فرموده اند: هر کس از شیعیان و محبین ما، کتاب سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشد، چیزی از مسائل ما نزد او نیست، و به وسائل ما آگاهی ندارد. این کتاب الفبای مذهب شیعه و سری از اسرار آل محمّد علیهم السلام است.
برادر ارجمند و استاد گرامی ما، جناب آقای "اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی" این کتاب را به فارسی ترجمه کرده اند و مقدمه بسیار خوبی نیز به آن اضافه کرده اند و انتشارات "دلیل ما" نیز این کتاب را به چاپ رسانده است. إن شاء الله در آینده در مورد این کتاب، مطالب ارزشمند دیگری قرار می دهیم.

9. زید بن وهب : از اصحاب امام علی علیه السّلام است و كتاب «خطب امیر المؤمنین علیه السّلام علی المنابر» را نوشته است.
همچنین در ادامه می*توان از حارث اَعور، حجر بن عدی، محمد بن قیس و دیگران هم نام برد.

این مطلب إن شاء الله، ادامه دارد ...

منابع:

1. رجال النجاشی
2. معالم العلماء:2
3. تقیید العلم: 91
4. الطبقات الكبری: 5 ك 216
5. الفهرست لابن الندیم: 275
البته مطالب فوق با کمی تغییر در سایت http://essay.monajat.org/hadis/Tarikh/Hsdis04/01.php موجود است.

ehsan_8665
جمعه 10 تیر 90, 11:28 قبل از ظهر
با تشکر از Amir Hosein
دوستان پیشنهاد میکنم پنج تاپیکی که برای صحت روایات گذاشته شده را با دقت تمام و با هم دنبال کنند:
1-از کجا معلوم روایات صحیح باشه
2-تاریخ احادیث شیعه
3-اختلاف احادیث
4-عیدالزهرا
5-روش مکتب شیخ صدوق در فتوی و بیان احکام که مستقیم به بحث تاریخ احادیث مربوط میشه به دلیلی اینکه تداخل با بحث Amir Hosein پیدا نکنه در یه تاپیک جدا آوردیم.

AmirHossein
پنجشنبه 06 مرداد 90, 01:33 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

ادامه مطالب:

تدوین حدیث در زمان صادقین علیهما السّلام

به خلافت رسیدن معاویه، آغاز دوران ظلم و تعدّی شدید به شیعیان بود. او در 20 سال حكومت خود از هیچ اجحاف و زورگویی به شیعیان دریغ نكرد. آنها را كشت، تبعید كرد، به زندان انداخت و با تهمت افتراء و یا با صله و بخشش، دهانشان را بست.
پس از او یزید روی كار آمد و فجایع عظیمی كه به بار آورد كه مهمترین آن، قتل نواده رسول الله صلّی الله علیه و آله و بهترین مخلوق روی زمین، امام حسین علیه السّلام بود.
این فجایع باعث شد كه شیعه، مذهبی نهانی شود و به هیچ وجه امكان عرضه شدن به عموم مردم را نیابد. امام سجاد علیه السّلام در این دوران سیاه، نزدیك به 33 سال زندگی كرد. ولی امكان راهنمایی و هدایت مردم، به سختی برای ایشان مهیا می*شد.
مردم مدینه، حتی به عنوان یك عالم دینی و فردی از سلاله رسول الله صلّی الله علیه و آله نیز به*سراغ ایشان نمی*آمدند تا مسائل و احكام شرعی خود را فراگیرند.
امام علیه السّلام در این دوران تنهایی، با سلاح دعا و مناجات به روشن نمودن ظلمات حاكم بر جامعه می*پرداخت. بدبخت مردمی كه در كنار این خورشید جهان تاب زندگی می*كردند ولی سؤالات و مشكلات خود را از كور سوی علم دیگران حل می*كردند.
سالهای پایان عمر امام سجاد علیه السّلام ، آغاز دوران افول بنی امیه بود.

از سال 94 هجری كه امام باقر علیه السّلام بر مسند امامت قرار گرفت تا سال 148 هجری كه مصادف با شهادت امام صادق علیه السّلام بود، دوران طلائی حدیث، معارف، احكام و شكوفائی فرهنگ و تمدن شیعی بود و سالهای 125 تا 140 هجری دوران اوج آن بود. در مدت 54 سال امامت این دو بزرگوار بنی امیه سقوط كرده و بنی عباس جای آنان را گرفتند و چون در آغاز خلافت بودند امكان سختگیری نسبت به ائمه علیهم السّلام را نداشتند. علاوه بر این جامعه اسلامی هم كه طعم آزادی از چنگال بنی امیه را چشیده بود به راحتی تحت یوغ دیكتاتوری بنی عباس قرار نمی*گرفت. در طول این 54 سال جمعاً نه خلیفه روی كار آمدند كه غیر از هشام بن عبدالملك كه نزدیك به بیست سال حكومت كرد و منصور دوانیقی كه 12 سال آخر عمر امام صادق علیه السّلام با حكومت او مصادف بود بقیه خلفاء نزدیك به دو تا سه سال حكومت كردند. این زمانِ كم، موجب عدم تسلط آنان بر حكومت و در نتیجه آمادگی اجتماعی برای نشر معارف اسلامی بود.
عوامل دیگر نیز به گسترش حدیث در زمان این دو امام بزگوار، كمك كرد :
1. فرمان عمر بن عبد العزیز مبنی بر تدوین حدیث، موجب شد تا نوشتن حدیث توسط شیعیان، از اختفا درآید و غیر شیعیان نیز به نوشتن حدیث و طبعاً به یادگیری حدیث از ائمه علیهم السّلام بپردازند.
2. برخورد و تعامل فرهنگی با سایر تمدن*ها، موجب ارتباط علمی مسلمانان با دیگران شد. این ارتباطات علمی، سؤالات جدیدی را مطرح می*ساخت كه علمای رسمی و درباری و فقه و حدیث حاكم بر جامعه، قادر به پاسخگویی بدانها نبود.
خدشه*های پدید آمده در اذهان علماء و محدثین و حتی مردم عادی، باعث شد كه همگی آنان، روی به سرچشمه زلال علم آورند و با مراجعه به این دو امام بزرگوار، عطش روحی و علمی خود را بر طرف سازند.

این عوامل در شكل گیری نهضت فرهنگی شیعه كه در زمان امام باقر علیه السّلام آغاز شده و در زمان امام صادق علیه السّلام نضیح گرفت و به اوج خود رسید مؤثر بود. یكی از دلایلی كه مذهب شیعه را با عنوان مذهب جعفری معرفی می*كنند نیز همین نهضت فرهنگی به رهبری این دو امام همام علیهما السّلام بود.
شاگردان امام صادق علیه السّلام را تا 4000 نفر شمرده*اند [1] كه با توجه به تأكید امام صادق علیه السّلام بر نوشتن حدیث مسلماً نیمی از این تعداد جزوه و نوشته و نوشته حدیثی داشته*اند.

بعضی از این افراد، شاگرد خاص و مورد عنایت ائمه علیهم السّلام بودند كه امام صادق علیه السّلام در وصفشان فرموده است :
احدی از شیعیان، موفق به زنده نگاه داشتن یاد ما و حفظ احادیث پدرم نشد مگر زراره ، ابوبصیر ، محمد بن مسلم و برید بن معاویه ، آنان زنده باشند یا مرده، محبوب*ترین خلایق در نزد من هستند. اگر این عده نبودند احدی قادر به استنباط و شناخت دین نمی*گردید.
محمد بن مسلم گفته است : هیچ چیز در ذهن من خلجان پیدا نكرد مگر آنكه از ابو جعفر باقر علیه السّلام در مورد آن سؤال كردم و بدین وسیله از 30 هزار مسأله سؤال نمودم. پس از آن بر امام صادق علیه السّلام وارد شده و از او نیز 16 هزار حدیث فراگرفتم. [2]
نكته قابل توجه این است كه محمد بن مسلم 46 هزار حدیث غیر مكرر شنیده است در حالی كه مجموع احادیث اهل عامه در صحاح سته آنان كمتر از 15 هزار حدیث غیر مكرر است.

كتب اولیّه احادیث شیعه بسیار زیاد است از جمله آنها اصول اربعمائه (اصول 400گانه است، که البته ظاهراً تعداد این کتب از 400 تا هم بیشتر بوده است).
اصول اربعمائه، منابع اولیه كتب اصلی حدیثی ما، مثل كافی، تهذیب و كتب شیخ صدوق است. همچنین در آن سال*ها كتاب* های دیگری هم نوشته شد. كتاب مسائل علی بن جعفر كه در زمان امام كاظم علیه السّلام نوشته شده است هم اكنون در دسترس است.
كتب ابن ابی عمیر را تا 94 كتاب نوشته*اند. حسین بن سعید نیز 30 كتاب داشته است و ...
كتابهای محاسن برقی، قرب الاسناد حمیری و بصائر الدرجات نیز از آن دوران است جوامع حدیثی شیعه با كافی آغاز می*شود و با من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار ادامه می*یابد.

إن شاء الله ادامه دارد...

پاورقی:
1. الإرشاد: 264
2. رجال الكشی: شماره 276
البته مطالب فوق با کمی تغییر در سایت http://essay.monajat.org/hadis/Tarikh/Hsdis04/01.php موجود است.

حامد
دوشنبه 10 مرداد 90, 05:06 قبل از ظهر
این بحث خوندنش برای همه دوستان ضروریه مطالب مفید زیاد داره من هم خیلی استفاده کردم
اما ای کاش امیر حسین این قدر کند و اهسته حرکت نمی کرد !!!

AmirHossein
دوشنبه 10 مرداد 90, 04:20 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

تا اینجای بحث، به این رسیدیم که کتب اولیه مذهب شیعه را، اصول اربعمائه (اصول 400 گانه- که ظاهراً بیشتر از 400 تا کتاب بوده اند-) تشکیل می دهند.
بعضی از این اصول امروزه به دست ما رسیده اند، مانند: اصل "سُلیم بن قیس هلالی" که به کتاب "اسرار آل محمّد(ص)" شهرت یافته است.
اما بقیه کتب روایی شیعه مانند: اصول کافی، من لایحضره الفقیه، بحار الانوار، وسائل الشیعه، کتب دیگر شیخ صدوق(رض) مانندِ امالی،خصال،علل الشرائع،التوحید، معانی الاخبار، کمال الدین و تمام نعمة و ... از اصول گرفته شده اند. احادیث موجود در اصول اربعمائه باب بندی نداشتند(یعنی طبقه بندی نشده بودند)، و اکثراً به صورت سوال و جواب اصحاب و ائمه(ص) بوده اند.(1) برای همین افرادی مثل شیخ صدوق(رض)، شیخ کلینی(رض)، علامه مجلسی(رض) و... این احادیث را طبقه بندی کردند و کتابهایی نوشتند.
بنابراین اگر ما اثبات کنیم که تمام مطالب و احادیث درون این اصول درست می باشد، در حقیقت اثبات کرده ایم که تمام احادیث موجود درون کتب معتبر شیعه نیز صحیح می باشد.

اکثر مردم، به 3 دلیل به صحّت این اصول شک کرده اند. این 3 دلیل عبارتند از:
1) وجود اختلاف بین احادیث
2) وجود راویان مخالف مذهب شیعه، و فاسق و کسانی که به دروغگویی و کذب شهرت داشتند و فطحی یا واقفی یا زیدی یا عامی و... مذهب بوده اند.
3) و روایاتی که وارد شده از معصومین (علیهم السلام) به این مضمون که در هر زمانی دروغگو (یا دروغگویانی) وجود دارند که به ائمه(ع) دروغ می بندند.

[مطلب اوّل (اختلاف احادیث) را در اینجا بحث نمی کنیم و در تاپیک خودش بحث می کنیم.]
در جواب به این شبهات، باید گفت که متأسفانه اکثر مردم و افراد جویای علم در این زمینه به خوبی باریک بینی و دقت نکردند که کل احادیث شیعه به چه شکلی امروزه به دست ما رسیده است. گاهی برای نقل یک حدیث خونهای زیادی ریخته شده و اصحاب، رنج ها و سختی های زیادی را کشیده اند تا آن حدیث، مثل امروزی به دست ما برسد. و همچنین اصحاب در نقل حدیث و تصحیح آن، دقت زیادی داشتند و در این راه سختی ها و رنج های زیادی کشیده اند. و اصحاب به سرعت بعد از استماع و شنیدن احادیث از ائمه (علیهم السلام) شروع به نوشتن احادیث می کردند که مبادا احادیث از یادشان برود و بعد از اینکه احادیث را می نوشتند، آنها را به ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) عرضه می کردند و ائمه(ع) آنها را تصحیح می کردند. برای اینکه بدون دلیل حرف نزده باشیم به مثال های زیر توجه کنید:
1) کتاب عبید الله بن علی الحلبی که به امام صادق(ع) عرضه شد و امام(ع) آن را نیکو شمردند و احادیثش را صحیح شمردند.
2) کتاب یونس بن عبد الرحمن و کتاب فضل بن شاذان که به امام حسن العسکری(ع) عرضه شد و امام(ع) این دو کتاب را ثنا کردند. (2)
و ائمه(علیهم السلام) افراد کذّاب و دروغگو را به اصحابشان معرفی می کردند تا اینکه اصحاب هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشند و اگر هم از آنها حدیثی می شنیدند به ائمه(ع) عرضه می کردند و یا به کتاب (قرآن) و سنت پیامبر(ص).
روایت کرده ابو عمروالکشی در کتاب رجالش، به سند خودش از محمد ابن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن: بعضی از اصحاب از من پرسیدند: ای ابا محمد، چقدر در نقل حدیث سخت می گیری و چقدر انکار می کنی؟ پس گفتم: هشام بن الحکم از قول امام صادق(ع) مرا حدیث کرده است که: قبول نکنید بر ما هیچ حدیثی را الا اینکه موافق قرآن و سنت باشد یا اینکه شاهدی از احادیث گذشته برای آن پیدا کنید، و المغیرة بن سعید(لعنة الله علیه) در کتب احادیث پدر من دست برده است در حالی که پدر من آنها را حدیث نکرده بود، پس تقوای الهی پیشه کنید و قبول نکنید از ما آنچه را که مخالف با قول پروردگار ما و سنت نبی ما(ص) است.
یونس می گوید: به عراق رفقم و در آنجا تعدادی از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را ملاقات کردم. سپس از آنها استماع حدیث کردم و کتابهای (حدیثی) آنها را گرفتم و بردم خدمت امام رضا(ع) و به ایشان عرضه کردم. پس امام(ع) بسیاری از احادیث امام صادق(ع) را انکار کردند و فرمودند: همانا "أباالخطاب" بر امام صادق(ع) دروغ بسته است، خدا او و اصحابش را لعنت کند که این چنین در این احادیث و کتب اصحاب امام صادق(ع) دست برده اند که تا زمان ما رسیده است، پس قبول نکنید از طرف ما آنچه را که مخالف قرآن باشد. همانا ما به گونه ای حدیث می گوییم که موافق قرآن و سنت باشد. من از طرف خدا و رسولش حدیث می گویم و نه از قول فلان و فلان، و در کلام ما تناقضی وجود ندارد و کلام اوّل ما مصداقی برای کلام آخرما می باشد(یعنی مثلاً کلام امیرالمومنین(ع) با کلام امام رضا(ع) تناقضی ندارد). پس اگر کسی به خلاف آنچه گفته شد برای شما حدیث کرد، آن روایت را به خود او برگردانید و بگویید که تو خودت به آنچه که آورده ای عالم تری، و همانا در کلام ما حقیقت و نوری وجود دارد، و آنچه که برای آن حقیقت و نوری نیست، کلام شیطان(لعنة الله علیه) است.(3)
پس توجه کنید به دقتی که یونس در نقل احادیث داشته است و بقیه اصحاب هم به همین صورت بوده اند، کما اینکه إن شاء الله در آینده نشان خواهیم داد.
این بحث إن شاء الله ادامه دارد...


اما ای کاش امیر حسین این قدر کند و اهسته حرکت نمی کرد !!!
من معذرت می خوام که این قدر کند و آهسته مطلب می ذارم. إن شاء الله به برکت ماه رمضان تلاش من و همه دوستان در یاری ائمه(ع) بیشتر بشه.

پاورقی:
[1]. الحدائق الناضرة، صفحه 9، خط 8 (...قد صنفوا تلک الاصول الاربعمائه المنقولة کلها من اجوبتهم (علیهم السلام)...)
[2]. الحدائق الناضرة، صفحه 9
[3]. رجال کشی، فی احوال المغیرة بن سعید (لعنة الله علیه) (دوستان توجه کنند که من در ترجمه احادیث سعی ام رو کردم ولی بیشتر به این اهمیت دادم که ترجمه روان باشه و احتمالا ترجمه ام خالی از اشکال هم نباشه، دوستان علاقه مند بهتره خود کتاب اصلی رو هم یه نگاهی بندازن و اگر جایی اشتباه کردم تذکر بدهند)

حمید
جمعه 28 مرداد 90, 05:46 قبل از ظهر
سلام
من با اجازه امیرحسین ادامه اون مقاله ای که در چندتا پست قبل زده بود رو اینجا میارم. (البته اگه امیرحسین صلاح دونست ورش می دارم که با توضیحات خودش اینجا بیاره.)

عرضه حدیث

همزمان با اوج گیری تدوین حدیث، احادیث موضوعه نیز رشد كرد. از زمان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ كذب در حدیث آغاز شده بود و حضرت در كلمات خود به شدّت از این كار نهی كرده بودند من كَذَبَ عَلیَّ فلیتبوّأ مقعده من النار[1] شیعیان از ابتدا عرض حدیث بر ائمه ـ علیهم السّلام ـ را آغاز كردند تا ائمه معصومین آنها را تأیید كنند. سلیم بن قیس به امام علی ـ علیه السّلام ـ عرض میكند كه احادیثی را از شما و سلمان و ابوذر میشنوم كه بر خلاف احادیثی است كه در نزد مردمان است. آنگاه امام علی ـ علیه السّلام ـ سخنانی درباره حدیث، راوی حدیث و فهم حدیث بیان میكند.
ابو حمزه ثمالی میگوید: صحیفهای از كلمات امام سجاد درباره زهد به دستم رسید، آن را استنساخ كرده و سپس به امام سجاد ـ علیه السّلام ـ عرضه داشتم حضرت آن را تأیید كردند. در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض حدیث بر ائمه رواج بیشتری مییابد.
مثلاً كتاب عبیدالله بن علی الحلبی بر امام ـ علیه السّلام ـ عرضه میشود و امام ـ علیه السّلام ـ آن را تأیید میكنند.[2] همچنین كتاب «ظریف» كه درباره دیات بوده است[3] حتی اسماعیل بن فضل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ راجع به متعه سؤال میكند، امام ـ علیه السّلام ـ او را به عبدالملك بن جریج ارجاع میدهند و او برای اسماعیل، احادیث را نقل میكند. با وجود اعتماد امام ـ علیه السّلام ـ به عبدالملك، اسماعیل بن فضل نوشتههای خود را به امام ـ علیه السّلام ـ عرضه میدارد و امام ـ علیه السّلام ـ آنها را تأیید میكند[4].
در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض حدیث به اصحاب شاخص ایشان نیز آغاز شد. چنانچه عمر بن اذنیه، احادیث منقول از امام صادق ـ علیه السّلام ـ را بر زراره عرضه كرده است[5].
به وجود آمدن اصول اربعمائه در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ و استنساخ و تكثیر آن، باعث شد تا در زمان ائمه بعدی ـ علیهم السّلام ـ عرض حدیث، بیشتر شود.
البته وجود غلات و كسانی كه در كتب اصحاب ائمه، احادیث موضوعه وارد میكردند نیز موجب این حركت بود.
بدین جهت كتب و احادیث زیادی بر امام رضا ـ علیه السّلام ـ عرضه شد. فرد شاخص عرضه كننده، یونس بن عبدالرحمان است. او احادیثی را كه در كوفه شنیده بود به امام رضا ـ علیه السّلام ـ عرضه داشت و امام ـ علیه السّلام ـ بعضی از آنها را رد كرد[6].
هم چنین به همراه ابن فضال، كتاب فرائض امام علی ـ علیه السّلام ـ را عرضه داشتند و امام ـ علیه السّلام ـ آن را تأیید فرمودند[7] كتابی كه همین شخص یعنی یونس بن عبد الرحمن در اعمال روز و شب نوشته شده بود به امام جواد ـ علیه السّلام ـ [8] و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ [9] عرضه شده است.
كتب بنو فضال ـ كه واقفی ثقه بودند ـ به امام عسكری ـ علیه السّلام ـ عرضه شد و ایشان احادیث آن را تأیید كرده و فرمودند: خذوا ما رووا ودعوا ما رأوا.
همچنین كتاب شلمغانی ـ كه ابتدا از وكلاء امام عسكری ـ علیه السّلام ـ بود و سپس منحرف شد ـ را كه در زمان استقامت خود نوشته بود به وكیل امام زمان ـ علیه السّلام ـ عرضه كردند و او آن را تأیید كرد و قول امام عسكری ـ علیه السّلام ـ را نقل كرد كه: خذوا ما رووا ودعوا ما رأوا.

پاورقی :

[1] . صحیح البخاری: 1
[2] . وسائل الشیعه: 2 / 102 / 33326
[3] . همان: 27 / 85 / 33277
[4] . الكافی: 5 / 451 / 6
[5] . معرفه الحدیث: 26
[6] . رجال الكشی: 2 / 489 / 401
[7] . الكافی: 7 / 324 / 9
[8] . رجال الكشی: 2 / 779 / 913
[9] . همان: 2 / 780 / 915، رجال النجاشی: 312

سيد محمد کاظم طباطبايي ، آشنايي با تاريخ و منابع حديث ، ص 25

AmirHossein
جمعه 15 مهر 90, 01:59 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

تا اینجا نشان دادیم که اصحاب در نقل و کتابت احادیث بسیار محتاط و دقیق بودند. و در حقیقت اولین دلیل برای اثبات صحیح بودنِ احادیث اصول اربعمائه، همین دقت بالای اصحاب و عرضه کردن احادیث بر ائمه (علیهم السلام) می باشد.

اصحاب ائمه (علیهم السلام) که در کار کتابت حدیث مشغول بودند، فقط از افرادی که مورد تایید ائمه (ع) بودند، حدیث می گرفتند. و این مطلب، دومین دلیل در اثبات صحت اصول اربعمائه می باشد. به عبارت دیگر، ائمه (ع) افرادی را که دروغگو بودند و حدیث، جلع می کردند را به اصحابشان معرفی می کردند و به اصحابشان حتی اجازه همنشینی با این افراد را هم نداده بودند، چه برسد به نقل حدیث. و از جمله اخبار و احادیثی که حرف ما را اثبات می کند می توان به این مطلب اشاره کرد که ائمه (ع) جماعت زیادی از این قبیل، مثل: فارس بن حاتم قزوینی، حسن بن محمد بن بابا، محمد بن نصیر النمیری، ابی طاهر محمد بن علی بن بلال، احمد بن هلال، حسین بن منصور الحلاج، ابن ابی العزاقر و ابی دلف و جماعت بسیار دیگری که به شیعه بودن مشهور بودند ولی در اصل مخالف شیعه بودند و اکثراً صوفی مذهب و اهل غلو و اباحه گری و تناسخ بودند مثل "حسین بن منصور الحلاج" را لعن کردند. و همچنین شیخ طوسی (ره) در کتاب الغیبة و کشی (ره) در کتاب رجالش، تعدادی از این افراد را نام برده اند.
بنابراین با توجه به اینکه ائمه(ع) حافظان شریعت و دین هستند، مشاهده می کنید که چگونه افراد اهل کذب را به اصحابشان معرفی نموده اند تا اینکه مطالب اشتباه این افراد وارد احادیث مکتب تشیع نشود. و همچنین علما و اصحاب شیعه نیز، در طول تاریخ نسبت به این موضوع بسیار حساس بودند. به عنوان مثال، یکی از علمای شیعه به اسم "احمد بن محمد ابن عیسی" فرد شیعه دیگری را به نام "احمد بن محمد بن خالد البرقی"، به جرم نقل حدیث از افراد غیر مطمئن، از قم اخراج کرد (تبعید کرد). و البته بعداً متوجه شد که اشتباه کرده است و از او معذرت خواهی کرد و برای اینکه نشان دهد اشتباه کرده است، با پای پیاده در تشیع جنازه اش شرکت کرد. پس مشاهده می کنید که علمای شیعه در طول تاریخ، چقدر به نقل حدیث از افراد مطمئن توجه داشته اند و از هیچ کوششی در جهت رساندن احادیث صحیح ائمه(ع) به ما دریغ نکرده اند.

در اینجا ممکن است خوانندگان محترم، بپرسند که چرا با وجود این همه تلاش و این همه دقت باز هم در سند بعضی از روایات شیعه، راویانی مثل "محمد بن سنان"، "بنو فضال"، "شلمغانی"، "محمد بن عبد الله المسمعی" و ... دیده می شوند که این افراد بعضاً اهل غلو یا واقفی و یا فاسق مذهب بوده اند.

در جواب به این سوال خواهیم گفت، درست است که افراد فوق غالباً فاسق مذهب بوده اند ولی اصحاب و علمای شیعه یقیناً قرینه و دلیل محکمی داشته اند مبنی بر این که احادیثشان درست بوده است (با وجود اینکه خودشان افراد مورد اعتمادی نبوده اند). برای مثال، شیخ صدوق (ره) در کتاب "عیون اخبار الرضا(ع)" حدیثی آورده است که در سند این حدیث، اسم "محمد بن عبد الله المسمعی" به چشم می خورد. شیخ صدوق (ره)، بعد از اینکه کل حدیث را نقل می کند، می گوید: استاد من "محمد بن الحسن ابن الولید(ره)"، نظر خوبی نسبت به "محمد بن عبد الله المسعمی" نداشت. (یعنی او را راوی ثقه و قابل اطمینان نمی دانست). ولی من به این دلیل این حدیث را در این کتاب آورده ام که این حدیث، در کتاب "الرحمةِ" سعد بن عبد الله، وجود دارد. (لازم به ذکر است که کتاب "الرحمةِ" سعد بن عبد الله، از اصول 400 گانه می باشد)
از خواننده محترم درخواست می کنم که به مثال فوق بسیار دقت کند. یعنی با این وجود که راوی حدیث مشکل دارد و خود مرحوم شیخ صدوق(ره) هم این مطلب را به خوبی می داند، ولی با این حال روایت را قبول کرده و در کتابش آورده است. به این دلیل که این روایت در اصول 400 گانه آمده بوده و به تایید ائمه(ع) رسیده با وجود اینکه راوی اش مشکل داشته. پس در این جا شیخ صدوق(ره)، چون قرینه و دلیلی محکم برای صحت حدیث پیدا کرده، ضعف راوی را نا دیده گرفته است.
به عنوان مثال دیگر، در پست قبل، دوست خوبم حمید آقا به چند مثال اشاره کرده اند، که دوباره آنها را بررسی می کنیم.

كتب بنو فضال ـ كه واقفی ثقه بودند ـ به امام عسكری ـ علیه السّلام ـ عرضه شد و ایشان احادیث آن را تأیید كرده و فرمودند: خذوا ما رووا ودعوا ما رأوا.
همچنین كتاب شلمغانی ـ كه ابتدا از وكلاء امام عسكری ـ علیه السّلام ـ بود و سپس منحرف شد ـ را كه در زمان استقامت خود نوشته بود به وكیل امام زمان ـ علیه السّلام ـ عرضه كردند و او آن را تأیید كرد و قول امام عسكری ـ علیه السّلام ـ را نقل كرد كه: خذوا ما رووا ودعوا ما رأوا.
دقت کنید، با وجود اینکه "بنو فضال" واقفی مذهب است (یعنی شیعه مذهب نیست و فاسق مذهب است)، امام (علیه السلام) احادیث کتبش را تایید کردند ولی عقاید خود شخص را رد کردند. همین مطلب برای "شلمغانی" نیز اتفاق افتاده است.
و مثال های زیاد دیگری را می توانید در کتاب "مشرق الشمسین" و کتب دیگر پیدا کنید. (البته من مثال های زیاد دیگری هم داشتم که به دلیل اینکه مطلب طولانی نشود، به ذکر همین چند مثال اکتفا کردم).

خوب، تا اینجا اثبات کردیم که تمام مطالب و احادیث اصول اربعمائه درست می باشد. (به دلایلی که ذکر شد)
این اصول به دست علمای شیعه در طول قرون گذشته رسیده و آنها بر اساس این اصول کتابهایشان را در قالب موضوعی (یعنی باب بندی شده) تالیف کردند. (بنابراین تمام کتب روایی شیعه درست می باشد)
و به عنوان آخرین نتیجه ای که می خواهم از بحث فوق بگیرم، این است که آیا با وجود این همه دقت و احتیاط علمای متقدم شیعه آیا احتیاجی به علم رجال و بررسی رجالی احادیث باقی می ماند؟!! (به عنوان مثال، اگر ما آن حدیث کتاب "عیون اخبار الرضا(ع)" که در بالا در موردش صحبت شد، را با دیدگاه علم رجال بررسی می کردیم، حدیث یک حدیث ضعیف محسوب می شد و کنار گذاشته می شد، حال آنکه طبق دلیل گفته شده، حدیث مذکور، حدیثی صحیح بود و اگر ما فقط به علم رجال اکتفا کنیم، احادیث ارزشمند بسیاری را از دست خواهیم داد).

این بحث إن شاء الله ادامه دارد...

mohammad.s
شنبه 23 مهر 90, 06:43 بعد از ظهر
یعنی ممکن ادامه نداشته باشه؟؟؟؟؟؟