PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : از کجا معلوم روایات صحیح باشه؟؟؟



mohhammad$adeq
یکشنبه 28 فروردین 90, 10:19 بعد از ظهر
سلام
از اونجا حس کردیم محل حاجته 1 بحث را انداختیم حول این که آقا با توجه به اینکه بعد رحلت پیغمبر اکثر حکام غیر شیعه بودن و برخی به گمون اینکه شیعه اند مورد هجوم بودن
و مقدمات دیگه که تو اول کتاب شریف معانی الاخبار هس و....
ازکجا معلوم روایتی رو بشه بهش اعتماد کرد
***لطفا عزیزانی که وارد میشن حتما
1*تا آخر بحث 2نبال کنن در غیر این صورت مسءول شبهات خودشان....
2*نتیجه گیری بعد اتمام تمام مباحث باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
برخی از علمای گذشته مثل شیخ طوسی دارای مصنفات و کتبی در موضوع اصول فقه
و دیگران در رجال هستند
به نظر برخی علما برای فهم 1 حدیث باید مجتهد
رجالی و... باشد
نظر شما چیست؟

بابک حافظی
دوشنبه 29 فروردین 90, 06:42 بعد از ظهر
سلام
اول در مورد مجتهد رجالی بودن، من شنیدم که خیلی از بزرگان هم هستند که در رجال تقلید می کنن یعنی رجوع به متخصص می کنن.

دوم این که من نفهمیدم مشکل شما با درست بودن روایات چیه؟ یعنی فکر میکنم سوال کلیه اول شما باید یه شبهه مطرح کنی بعد بقیه بیان جواب بدن. مثلا بگید:
- من دو تا روایت دیدم که با هم تعارض (تضاد) دارن حالا از کجا بفهمم کدوم درسته؟
یااین که:
- من یک روایت دیدم که از فلانی نقل شده حالا نمی دونم وظیفه ام در مقابلش چیه؟ باید بهش عمل کنم یا نه؟
- ...

حالا در جواب سوال کلی شما من میگم از کجا معلوم که غلط باشه؟
ولی در کل به نظرم بحث خیلی خوب و مهمیه لطفا بقیه دوستان مشارکت کنن.
التماس دعا

پ. ن: یکی از فواید این جور فوروم ها و انجمن ها اینه که بعدها دیگران می تونن از طرق مختلف از جمله جستجو در اینترنت مباحث رو پیدا کنن و از اون ها استفاده کنن پس دوستان لطفا کلمات رو کامل بنویسن مثلا بعدا کسی جستجو نمی کنه "2رس"! 8-)

سلامت باشید

mohhammad$adeq
سه شنبه 30 فروردین 90, 09:04 بعد از ظهر
سلام
عزیزم 1 بار گفتم ما نیومدیم دعوی کنیم که اومدیم همدیگرو بزنیم ( :lol: )
خارج شوخی من قصد ایجاد شبهه ندارم ولی فرمایش شما بیمورد نیس
الغرض
من اول میخام ذهنا آماده شه بعد
اما آیا برای شناخت صحت و 2رستیه 1 حدیث علم رجال(مبین احوال روات)یا درایه
نیازه
ملاک 2رستی در خود این علوم چیه؟
لطفا کمک کنید بحث پا بگیره.

AmirHossein
جمعه 02 اردیبهشت 90, 06:18 قبل از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

به طور کلی از دو جهت نیاز به علم رجال احساس می شه:
1) وجود احادیثی که با یکدیگر اختلاف دارند.
2) اینکه در هر عصر و زمانی تعدادی کذّاب و دروغگو وجود داشتند که حدیث جعل می کردند.

خُب، اگه 2 تا مورد بالا را بشه جور دیگه ای (غیر از علم رجال) فهمید، در این صورت دیگه شاید احتیاج زیادی به علم رجال نداشته باشیم!!!

mohhammad$adeq
جمعه 02 اردیبهشت 90, 04:42 بعد از ظهر
[quote="AmirHossein"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

به طور کلی از دو جهت نیاز به علم رجال احساس می شه:
1) وجود احادیثی که با یکدیگر اختلاف دارند.[(((ببنید تا اونجایی که من میدونم اختلاف اخبار منشا دیگه جز جعل دارند و اون تقیه استsize=150][/size]
2) اینکه در هر عصر و زمانی تعدادی کذّاب و دروغگو وجود داشتند که حدیث جعل می کردند.

بعدشم اصحاب حدیث در تصفیه ی اخبار همتی تام داشته اند

YE ASHENA
شنبه 03 اردیبهشت 90, 12:41 قبل از ظهر
man ke aslan ghabol nadaram,shoma mikhayd be harfayi ke 1400 sal ghabl zade shode o hala malom nist che juri be dasteton reside amal konin?aslan az koja malom ke on adamayi ke to selseleye naghle hadisaton hast rastgo bode bashan?mage mishnasideshon?yani ona yebarham to zendegishon khali nabastan?az koja malom vaghean?... :shock: :shock: :shock: :?:

mohhammad$adeq
سه شنبه 06 اردیبهشت 90, 05:44 بعد از ظهر
سلام
دوست عزیز اگه مقدوره فارسی تایپ کنید که راحت بشه خوند
ببین دوست من
خلاصه و چکیده حرفای ما اینه
از چند جهت حرفای شما قابل بررسی
یا وجود خدا و خالق رو قبول دارید یا نه
اگه داشته باشید سوال من از شما اینه که آیا جایز نیست اونی ما بهش میگیم الله و شما بهش میگید خدا و خالق برای انکه عبادت شه و به سویش نزدیک شیم 1راه خودش بهمون بشناسونه
اگه اصل این موضوع رو پذیرفتید بفرمایید ادامه بدم.
اما بر فرض این که الله را قبول نداشته باشید (که بطلانش به اینه که هر بنایی بانی و هر جنایتی جانی داره چطور شما حکم به عدم میکنید تازه بر فرض صحت این فرض غلط با فرض این که الله تعالی ((نعوذ بالله)) مثه ما جسم داشت نمیتونستیم ردش کنیم چراکه در اعماق دریا ها و در حد سماوات نرسیدیم که حکم به عدم الله کنیم یا خیر.)
اصلا جدا از هر روایت یاآیه عزیزم وضوح این که وقتی 2 نفر منازعه میکنن نیاز به قاضی ***عادل دارند بدیهیه ما میگیم اون امام عادل به حکم عقل نیمتونه اشتباه کنه.(به عبارت دیگه معصوم یاشه)
اینجام اگه قبول کردی بوگو ادامه بدم
اگه نه بگو کجاشو.
متشکر از این که مطالب سایت میخونی
یا علی

YE ASHENA
سه شنبه 06 اردیبهشت 90, 09:19 بعد از ظهر
بنده خدا رو با تمام صفاتش قبول دارم و راه نزدیک شدن بهش هم دین میدونم.ولی به حدیث چه ربطی داره؟...
نیاز به قاضی و حکم کردن درستشم قبول...

حامد
سه شنبه 06 اردیبهشت 90, 10:11 بعد از ظهر
موضوع این تاپیک صحت روایات یا عدم صحت روایات است

بحث از قبول یا عدم قبول روایات مربوط به این تاپیک نمیشه اگر می خواهیید در این مورد بحث کنید برای ان تاپیک مستقل باز کنیید

ظاهرا این جا بحث سندی روایات است

mohhammad$adeq
پنجشنبه 08 اردیبهشت 90, 04:18 بعد از ظهر
سلام مباحث رجالی به صحت اخبار مربوط میشه.
در نتیجه تمام مطالبی که برای دوستمون قرار دادیم
منتج به لزوم وجود حجت الله بین بندگان میشه چرا که (بر فرض بی توجهی به اخبار صحیح عقلانی نیست )
اما برادر من به نظر شما اصلا عقلانی است 2 نفر در مسئله ای اختلاف کنند به همین خاطر به جنگ بپردازند به نحوی هر2 دار فانی را وداع گویند و روز قیامت و وقت حساب هر 2 دست همدیگر را بگیرند و به ثواب خود رسند
سوال من اینه که
یا هر دو اشتباه کردند پس ثواب چیست
یا هر دو راست رفتند پس جنگ چیست
یا 1ی درست رفته
سوال این است و این مشکل مطرح است که آیا جایز است هرکه هرچه کند دست آخر پاداش نیک گیرد
اگر اینگونه بود عابد مستحق تر به عقوبت و فاجر مستحق تر به ثواب بود
اما اگر الله تعالی حکیم باشد که هست
شایسته است که حجت و به تعبیر من سنگ محکی برای تشخیص حق از باطل قرار دهد و به شیوه ای که در غیرش نباشد به بندگانش بشناسد اورا.
اگر تا ایجا مقبوله بفرمایید و الا اشکال کنید.
بحث قاضی رو هم میشه اینجور ادامه داد که
با توجه به اینکه هنگامه بروز دعوایی بیت 2 نفر در صورت اینکه قاضی مصعوم و عادل نباشه یا حکمشو از معصوم نگیره مالی تلف میشه یا ممکنه خونه به نا حق ریخته شه(و کلا حلالی حروم شه یا حرومی حلال یا به تعبیر دیگه حق و ناحق شه) و این امور عقلا قبیح اند لذا جایز نیست الله تعالی که حکیم بی مثال است امام عادل برای رفع اختلافات قرار ندهد

با توجه به اینکه بررسی اخبار ریشه در هم دارد لذا بحث به اینجا کشیده شد .

YE ASHENA
شنبه 10 اردیبهشت 90, 01:13 قبل از ظهر
اصلا نمی فهمم این حرفا که میزنید چه ربطی به درستی یا نادرستی روایات داره؟اما این که خدا خیر خواه بودنش رو با فرستادن حجت نشون میده رو قبول دارم...

mohhammad$adeq
یکشنبه 18 اردیبهشت 90, 08:45 بعد از ظهر
سلام
ان شا الله عزیزان میخام بحثو 1 کم جلو ببرم
ببنید
بحث جعل و وضع روایت در زمان ائمه معصومین (رضوان الله علیهم اجمعین)بوده حال چه رسد به بعدشان
چگونه میتوان به 1 روایت اعتماد کرد ؟
به نظر من طبق دلایلی که گذشت
انسان نیاز به امام دارد
الان ما دستمون از دامن پر مهر آن عزیز کوتاه است .
راه چیست؟
طبق مطالعاتی که من کردم علم رجال (شخص شناسی )
علم مطلقا یقین اور نیس بلکه ظنون (گمان قوی)آور است
یعنی شما به محض این که سند جعلی شد(شد جاعلین اینقدر عقل داشتند که اگه فقط دروغ گویند دیگه کسی ازشون قبول نمیکنه البه اگه حقا بخایم بگیم اگه عقل داشتن جعل نمیکردن :lol: :lol: :lol: ) یا کلا بی سند بود حق نسبت دادن کذب ندارید
پیغمبر میفرمایند به آنچه به شما رسید(بر فرض این که ظاهر غیر مانوسی داشت)نسبت کذب ندهید
که اگر کنید الله تعالی را فوق عرشش تکذیب کرده اید (عرش طبق فرمایش ائمه مخلوقات است نه اینکه نعوذ بالله تخت)
حال آیا اینکه روایتی را شیخ کلینی آورده میتوان به صحت او داد(به تعبیر من یه+ برای صحتش داد )؟

YE ASHENA
دوشنبه 19 اردیبهشت 90, 09:00 بعد از ظهر
آخه این چه حرفیه؟اگه الان اول یه دروغی "قال المعصوم" بذارن شما بدون اینکه عقلتو به کار بندازی میگی درسته یا اگه دیگه خیلی تابلو باشه سکوت میکنی و نمیگی دروغ بستن به اهل بیته...

mohhammad$adeq
چهارشنبه 21 اردیبهشت 90, 01:55 بعد از ظهر
سلام
اول که عرض کردم نمونه های بسیاری در اخبار هس که ظاهر غیر مانوسی یا تفسیری داره که باید از خود معصوم صادر شه
اگه لطف کنید معانی الاخبار شیخ ما صدوق رو نگاه کنید متوجه میشوید .
حرف ما اینه که ما حق انکار نداریم
الله تعالی میفرمایند
"ای بنی آدم ایا از شما میثاق نگرفتیم که بگویید آنچه دانید و...
حرف اینه که ازونجایی که ما اول جاهل بودیم و بعد کم کم عالم شدیم چیزیایی که از مصدر وحی خارج شه و بفهمبم رو قبول میکنیم و آنچه میرسد ولی الله تعالی فهمش رو روزیمون نکرده رد نمیکنیم و من باب تسلیم سکوت میکنیم
درسته ممکنه سنگین باشه ولی قرار نیس همه همه چیو بفهمن

حرف شما تا حدی درسته اما
اینجور نیس که ما در هر منبع غیر موثقی سیر کنیم و نعوذ بالله هرچی از درست و غلط که بود بگیم
فرقه ناجیه کافی داره من لایحضر داره بحار الانوار داره
بفضل الله با اینا اگه کسی بخاهد میتونه سیر آب شه.

mohhammad$adeq
جمعه 23 اردیبهشت 90, 08:22 بعد از ظهر
سلام
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مبحث رو با یک سوال ادامه میدم
در برخی موارد در احادیث اهل البیت راویان ضعیفی وجود دارد آیا میتوانید محض اینکه اینگونه بود خط بطلان بر تمام حدیث کشید .
بعدش بحث دیگه ای که هست اینه که آیا درون روایت اگه قرینه ای وجود داشت که با دیگر احادیث وجه مشترک داشت چه؟
به نظر شخصی من جواب سوال اول منفیه چه آنکه بر فرض اینکه راوی جاعل باشد اونقدر عقل داشته که از 100 تا 100 جعل نکنه چون دیگه هیچکس ازش قبول روایت نمیکرد .
حال آنکه در فرض بالا راوی ضعیف بوده.
موضوع دیگه که موجب اعتبار روایت میشه نقل در کتب مشهوره
یعنی همینکه ش کلینی روایتی را در کتابش وارد کند یه+ به اعتبارش داده میشه.هم چنین صاحب وسائل الشیعه و مرحوم مجلسی .
دلایل دیگه از قبیل رد کردن روایات به محکم قرآن(نه متشابه که نباید بآن عمل شه)(یا به تعبیر دیگه آیاتی که تفسیر صحیح شده اند طبق روایات صحیح).
توجه داشته باشید که علما اشخاصی مثل ع مجلسی و مثل او را تایید میکنند.

لطف کنید و اجازه بدید نظرتون بدونم.
یا علی

YE ASHENA
شنبه 24 اردیبهشت 90, 03:50 بعد از ظهر
پس شما هم قبول دارید که هر حدیثی رو نمی شه قبول کرد،کما اینکه اون دومی ملعون با یه حدیث دروغ خلافت تو صغیفه گرفت...

mohhammad$adeq
یکشنبه 25 اردیبهشت 90, 10:14 بعد از ظهر
سلام
عزیزان من یه آیه میارم بر فرض که منبع ما فقط قرآن کریم باشه
نظرتون رو بفرمایید.
"...ید الله فوق ایدیهم..."
دست الله بالای دستهاشان است.
حالا مگه الله تعالی دست داره
اگه آره پس دیگه نباید با مخلوق فرقی کنه.
بعدش تازه اگه دست داشته باشه جز جز شونده میشه و محدود
و...
در روایت نقل شده که ازون جایی که در لغت عرب دست به معنای قدرته اینجاه مجازه نه حقیقت
منظور هم فردی است که آیت الله باشه و آیت و نشانه قدرت الله.
اجازه بفرمایید بحث اینجوری ادامه بدیم
عزیزان در تمام مکاتب بشری وقتی بحث از حقیقت و راه رسیدن به میشه
روش های مختلف و گاه متعارضی مطرح میشه از ریاضت های غیر عقلی تا
برخی شیوه های به اصطلاح خالص عقلی.
حالا ما اینهمه دعوا میکنیم واسه اینه که
1
بشناسیمش
2
به سمتش بریم
به نظر شما اگر ما بخایم از طریق احکام ساده عبادات به حقیقت برسیم
اشکالی بوجود میاد .

فهم این احکام نیازمند چیست؟
به نظر من کامل ترین شیوه ی وصول به حقیقت حدیث ثقلین است
کتاب الله و عترت الرسول صلی الله علیه و اله
که همون اهل بیت ایشونن.
به نظر شما شیوه های دیگه ای هم هست
؟
چی؟

YE ASHENA
یکشنبه 25 اردیبهشت 90, 10:46 بعد از ظهر
لطفا بحث اصلی رو ادامه بدید،همه احادیث درست هست یا نه؟...

zoha
دوشنبه 26 اردیبهشت 90, 11:17 قبل از ظهر
از اونجایی که راویان احادیث حتی اگر خیلی هم مومن و خالص بوده باشند به هر حال یه انسان بودن و اون هم از نوع غیر معصومش. و ما همه دیدیم که هر کسی که یه حرفی یا اتفاقی رو برای دیگران نقل می کنه با ذهنیتها ودیدگاه خودش این کار رو می کنه.یعنی همون حرف یا اتفاق رو اگر نفر دیگری بخواد نقل کنه جور دیگه ای میگه نه اینکه این نقلها الزاما مخالف هم باشن اما اغلب اونقدر با هم فرق دارن که نظر متفاوتی رو القا کنن و بشه برداشت متفاوتی از اونها کرد. تازه به اینها گذر زمان و تاریخ رو هم اضافه کنید..حالا با این حرفا میشه گفت ما حدیثهای بسیار کمی داریم که بشه بهشون گفت "صحیح" به معنای مطابق با واقع؟

YE ASHENA
دوشنبه 26 اردیبهشت 90, 09:17 بعد از ظهر
احسنت به zoha،منم با حرفات کلی موافقم...

حامد
دوشنبه 26 اردیبهشت 90, 11:45 بعد از ظهر
از اونجایی که راویان احادیث حتی اگر خیلی هم مومن و خالص بوده باشند به هر حال یه انسان بودن و اون هم از نوع غیر معصومش. و ما همه دیدیم که هر کسی که یه حرفی یا اتفاقی رو برای دیگران نقل می کنه با ذهنیتها ودیدگاه خودش این کار رو می کنه.یعنی همون حرف یا اتفاق رو اگر نفر دیگری بخواد نقل کنه جور دیگه ای میگه نه اینکه این نقلها الزاما مخالف هم باشن اما اغلب اونقدر با هم فرق دارن که نظر متفاوتی رو القا کنن و بشه برداشت متفاوتی از اونها کرد. تازه به اینها گذر زمان و تاریخ رو هم اضافه کنید..حالا با این حرفا میشه گفت ما حدیثهای بسیار کمی داریم که بشه بهشون گفت "صحیح" به معنای مطابق با واقع؟
دوست عزیز با این استدلال هیچ حدیث صحیحی باقی نمی مونه چون در هر حالتی این احتمال خطا وجود داره
حتی اگر دقت کنید این اشکال به قران هم ممکنه وارد بشه
تعارض و اختلافی که الان در روایات موجوده عاملش چیست ؟؟ چند درصد ممکنه که این مطلبی که شما فرمودید علت اختلاف باشه ؟؟
اگر این مطلب شما درست با شه کل دین زیر سئوال می ره چون یعنی اهل بیت هیچ سازکاری برای حفظ دین نداشتند و این دور از شان اهل بیت است که وظیفه هدایت را بر عهده داشتن
لذا حقیر با این حرف کاملا مخالفم
البته با محمد صادق هم مخالفم چون بی سر و ته بحث می کنه امید وارم بهتر بحث کنه
یاعلی-صلوات الله علیه-

YE ASHENA
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 12:05 قبل از ظهر
ایول،از فردا دین بی دین.دمتون گرم.فردا تا لنگه ظهر میخوابم... :lol:

AmirHossein
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 12:28 قبل از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین

من هم با آقا حامد موافقم. اگر بخواهیم بحث احتمال اشتباه کردن و ... رو بیاریم وسط به هیچی نمی شه اعتماد کرد. نه تنها در مورد احادیث، حتی توی خیلی از موضوعات دیگه مثل تاریخ و ... هم ما در حقیقت داریم به قول و کلام یک سری آدم که قبل از ما بودن اعتماد می کنیم.
حالا من 2 تا سوال دارم.البته بیشتر از آقا zoha و ye ashena
1) به چه دلیلی می گید روایات ممکنه توش روایت نا صحیح باشه و به همه روایات نمی شه اعتماد کرد؟ آیا همانطور که آقا حامد فرمودند، به این دلیل که بعضی از روایات با یکدیگر در تعارضه؟
2) به فرض قبول کنیم بعضی از روایات صحیح نباشه، چه جوری روایت صحیح رو از ناصحیح تشخیص بدیم؟

zoha
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 11:03 قبل از ظهر
اقای حامد اتفاقا من در مورد قران هم همچین شبهه ای رو همیشه داشتم اینجا هم اگه نگفتم رعایت شمارو کردم!! حالا گذشته از شوخی مگه همینطور نیست؟ همین الان چه بسا متولی شیعه که ممکنه خود شما هم قبولشون نداشته باشین. خوب اینطور وضعیتها فقط الان که نیستن قبلا هم بودن.. اقای amirhossein من غیر از تعارض روایات باهم دلایلم رو عرض کردم و تشخیص این صحت برای من هم سواله و "نوع برخورد " با روایات یه مساله :?:

ehsan_8665
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 05:11 بعد از ظهر
با سلام به همه دوستان
مطلبی زیبا در باب تاریخ احادیث و... در کتاب مقدمه ی خصال شیخ صدوق ترجمه محمد باقر کمره ای خواندم که فعلا قسمتی از آن را در اینجا می آوریم تا ببینیم بحث به کجا میرسه:
نقل قول از محمد باقر کمره ای در ترجمه کتاب شریف خصال صدوق:
در تاريخ اسلام امتياز مذهب شيعه از سائر فرق اسلامى اين بود كه حكم خدا را بلفظ صادر از پيغمبر و امام معصوم تعبير ميكردند، در طول زمان 11 امام كه بسال 260 هجرى بپايان رسيد و در طول غيبت صغرى اصحاب ائمه همه مسائل دين و احكام شرع را از امامان بر حق پرسيده بودند و تعليم گرفته و كتابهائى در هر موضوع تنظيم كرده بودند كه مرجع عمل آنها بود و تا چهار صد نسخه كه آنها را اصول اربعمائة مى‏ناميدند در شمار آمده و از عصر غيبت علماى بزرگ مذهب آنها را جمع آورى كردند و كتاب جامع و كاملى در آوردند چون كافى كه شيخ كلينى عليه الرحمة تنظيم نمود و كتاب الشرائع كه ابن بابويه پدر صدوق تنظيم كرد و فقه الرضا كه مؤلف آن بطور تحقيق شناخته نشده است.
علت اينكه علماى مذهب شيعه در اين چند قرن در مقام بيان احكام دين اكتفاء بذكر نص روايات ميكرده‏اند اين نبوده كه داراى مقام اجتهاد نبودند يا آنكه نمى‏دانستند حكمى را كه فهميده‏اند بلفظ ديگر ادا كنند، در ميان اصحاب ائمه و علماى مذهب محقق و دانشمندان بزرگ و نويسندگان مو شكاف‏
بسيار بوده‏اند كه همه گونه تعبير و نويسندگى را ياد داشته و كاملا در نويسندگى مقتدر بودند علتش اين بوده كه:
1- تعبيرات خود ائمه معصومين براى عموم مكلفين رساتر و مفهوم‏تر بوده.
2- دستور خصوصى در اين باره داشته‏اند كه بايد بيان حكم بهمان تعبير صادر از معصوم باشد اين مطلب از اخبار بسيارى استفاده مى‏شود كه از آن جمله چند حديث معروف ذيل است.
در كتاب قضاى وسائل الشيعه بچند طريق از امام هشتم از پدرش كه همه امامان معصوم بوده‏اند از پيغمبر «ص» روايت كرده است كه سه بار فرمود بار خدايا بجانشينان من مهربان باش، عرض شد يا رسول اللَّه جانشينان شما كيانند؟ فرمود آن كسانى كه پس از من بيايند و احاديث مرا و سنت و روش مرا از من روايت ميكنند و آنها را پس از من بمردم مى‏آموزند.پایان نقل قول از محمد باقر کمره ای رضوان الله علیه

خوب حالا با وجود این اصول چهارصد گانه که همه کتابهایی بوده اند که احادیث قطعی الصدور از ائمه را جمع آوری کرده و در موضوعات مختلف آورده اند آن هم با آن همه شدت تقوی و ورعی که به خصوص در نقل احادیث داشته اند و همچنین تاکید بسیار شدید ائمه علیهم السلام در چگونگی نقل احادیث و اینکه کتب جمع آوری شده خدمت ائمه یکی پس از دیگری خوانده میشده و آن بزرگواران اگر مطلب ناصحیحی در این کتب می بوده را تصحیح میکردند و همچنین کسانی که در زمانشان جعل حدیث می کردند به اصحاب معرفی میکردند تا آنها بای کت شوند مانند کتاب سلیم ابن قیس(اسرار آل محمد )که سه شبانه روز خدمت امام زین العابدین علیه السلام خوانده شد و حضرت آن را تایید کردند و همچنین به محضر امام صادق علیه السلام هم رسید ومطالبی از این قبیل می توان گفت که در کتابی مثل اصول کافی که از مرحوم کلینی علیه الرحمه است و آن مرحوم به این اصول دسترسی داشته اند و خود آن مرحوم هم در مقدمه کتاب به صحت احادیث کتاب کافی اشاره کرده اندو......حدیث ناصحیحی وجود دارد؟

YE ASHENA
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 06:24 بعد از ظهر
به نظرم تعارض هم یکی از دلایله،اما در مورد قرآن و تاریخ و حتی احادیثی که فقط یک قول واحد داریم دیگه چنین مشکلی رو نداریم اما در مورد احادیثی که از یک امام معصوم(ع) یه حدیث به چند نحو روایت شده میشه این اشکال وارد شه... :idea:

ehsan_8665
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 08:37 بعد از ظهر
خوب حالا رسیدیم به بحث شیرین تعارض در روایات
دوستان عزیز اینطور که از روایات وارده از ائمه علیهم السلام وارد شده است این اختلاف احادیث از روی تقیه و توسط خود اهل بیت جهت حفظ جان شیعیان و خود آن بزرگواران انجام میشده است در اثبات این حرف یک حدیث زیبا از اصول کافی می آوریم :
الكافي 1 65 باب اختلاف الحديث ..... ص : 62
5- أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَكُمُ النَّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَى الْأَسِنَّةِ أَوْ عَلَى النَّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ قَالَ فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ
ترجمه : زراره میگویداز خدمت امام باقر علیه السلام سوالی از یک مسئله ای کردم و حضرت جواب من را دادند سپس مرد دیگری آمد و از حضرت همان سوال را پرسید و حضرت جوابی غیر از جوابی که به من دادند به آن مرد دادند سپس مرد دیگری آمد و عین همان سوال را از حضرت پرسیدند و حضرت جوابی غیر از جواب من و جوابی که به آن مرد دیگر دادند به آن مرد دادند پس هنگامی که آن دو مرد از محضر حضرت خارج شدند به حضرت عرض کردم که ای پسر رسول خدا این دو مرد از اهل عراق و از شیعیان شما بودند، آمدند و از شما سوال واحدی پرسیدند و شما به هر کدام جواب مخالف دیگری دادید؛در اینجا حضرت فرمودند: ای زراره این کاری که من انجام دادم بهتر است برای ما و برای بقای ما(حفظ جان ما)وبقای(حفظ جان) شما شیعیان بهتر است.اگر شما شیعیان در امر واحدی جمع شوید (همه در احکام به یک شکل عمل کنید) دشمنان میفهمند که شما از شیعیان ما هستید و این باعث کمی بقای ما و بقای شما است.زراره میگوید که مشابه همین سوال را از امام صادق پرسیدم و ایشان هم همان جواب پدرشان را به من دادند.
مشابه این حدیث در روایاتی که در باره ی وقت نمازها می باشد از ائمه علیهم السلام به ما رسیده به این مضمون که راوی میگه خدمت امام علیه السلام رسیدم و عرض کردم که اصحاب شما را در مسجد می بینم که در وقت های مختلفی نماز مثلا ظهر را میخوانند و حضرت در جواب میفرمایند که ما خودمان بین آنها اختلاف قرار داده ایم .
خوب میبینیم که اهل بیت علیهم السلام از روی تقیه و برای حفظ جان خود و شیعیانشان بین احکام اختلاف می انداختند.
بنابراین احادیث صحیح است فقط باید به این نکته ظریف توجه بشه که اختلاف احادیث از روی تقیه بوده و خود آن بزرگواران این اختلاف را بین شیعیان ایجاد میکردند که جانشان حفظ شود.
اگر تاریخ حدیث شیعه را بخوانیم و ببینیم که بنی امیه لعنه الله لعیهم وبنی عباس و اشخاصی مثل حجاج ابن یوسف چه به سر شیعیان می آوردند این جواب حضرت برایمان ملموس تر می شود.آنقدر خفقان شدید بوده که گاهی شخصی را به گمان اینکه از محبین امیرالمومنین است به قتل میرساندند و بعد متوجه میشدند که اشتباه کردند.
یا علی صلواه الله علیه

zoha
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 11:21 بعد از ظهر
پس تعارض رو خودتون هم قبول دارین که وجود داره. علتش هر چی هست باشه ما که الان با این علتها روبه رو نیستیم الان ما هستیم و این احادیث که امکان دست کاری شدنشون عقلا وجود داره (و به نظر من دست کاری نشدنشون خیلی بعیده) اما در مورد اون اصول چهارصد گانه که و راحادیث قطعی الصدور که می فرمایید به تایید ائمه رسیدن اگرفرض کنیم که همه راویا همونقدر مومن بودن که شما میگید و ما هم براین تصوریم مساله اینه که همه اینا از کانال تاریخ عبور کردن و با اون شرایط استنساخ و نگهداری و...مانمی تونیم مطمئن باشیم که تغییری در اونها ایجاد نشده مگر اینکه از همه اونها دستخط داشته باشیم و البته دستخط های شناخته شده. اگر چنین چیزی هست به من هم بگید چون در مورد اثار همه کسانی که به دستخط خودشون نمونده یا شناخته شده نیست این شبهه وارده اما خوب حرف دیگران مطلقیت نداره بنابراین به قرائن اکتفا میشه. تازه اگه همین تاریخمندی رو هم در نظر نگیریم بحث اول من سر این بود که اگر شما همین الان امام رو حاضرداشته باشین و دونفر پای صحبتش بشینن(چه رویایی!) اون دو نفر خیلی بعیده که این صحبتها رو عین هم تقریر کنن دلایلش رو هم گفتم. حالا این رو در مورد دهها نفر و در طول سالهای زیاد در نظر بگیرین ببینین چی میشه؟

حامد
سه شنبه 27 اردیبهشت 90, 11:49 بعد از ظهر
دوستان توجه کنند که یک بحث را ادامه بدهیم
لطفا بحثی که مرتبط با عنوان تاپیک است
در مورد قران می توانید این سئوال در انجمن قران مطرح کنید
اقا احسان هم لطف کنن مبا حث مربوط به تاریخ حدیث در یک تاپیک مستقل بزارن
پیشنهاد می کنم از بحث تعارض صرف نظر کنیم فعلا
فقط در مورد ملاک صحت روایات که یکی از سئوالات امیر حسین بود مطلب را ادامه بدهیم
یاعلی صلوات الله علیه

mohhammad$adeq
چهارشنبه 28 اردیبهشت 90, 07:00 بعد از ظهر
سلام
به نظر من ملاک صحت روایات
1
عدم مخالفت با عقل
مثل اینکه بگن امام نباید معصوم باشه
2
نقل در کتب مشهوره و مورد اعتماد مثل وسائل الشیعه کافی بحارو...
3
مشهور بین شیعیان باشه

***
4
عدم اختلاف با روایات دیگه و بخصوص با آیات محکم کتاب ا...

حامد
چهارشنبه 28 اردیبهشت 90, 11:03 بعد از ظهر
عدم مخالفت با عقل با کدوم عقل عقل من یا شما ؟؟ و بعد هم به چه دلیل ؟

حامد
چهارشنبه 28 اردیبهشت 90, 11:21 بعد از ظهر
عدم مخالفت با عقل با کدوم عقل عقل من یا شما ؟؟ و بعد هم به چه دلیل ؟

mohhammad$adeq
جمعه 30 اردیبهشت 90, 06:52 بعد از ظهر
مثالش گویا بود
نظرتون در باره ی بقیش چیه؟

hamid reza
جمعه 06 خرداد 90, 02:28 بعد از ظهر
از روی عقلمون :mrgreen: :mrgreen:

SABA
دوشنبه 23 خرداد 90, 08:18 قبل از ظهر
انصافا اگه کسی این تاپیک با دقت بخونه یقین می کنه که روایات صحیح نیستند
اون وقت شما ها توی این سایت هی حدیث میارین وقتی می گم از کجا معلوم صحیح باشه
می گیید اونجا بحث کردیم :lol:
اینم از بحثتون :mrgreen:

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 03:54 بعد از ظهر
پاسخ:


آیا هر قول و فعلی که به معصومین(ع) نسبت داده می‏شود، بدون نقد می‏توان پذیرفت؟ باید گفت: عالمان دین نیز به سادگی تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمی‏شوند؛ بلکه از طرق گوناگونی، سخنان نقل شده رامورد ارزیابی قرار می‏دهند که برخی از آنها عبارت است از :

1 - بررسی سندی. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثی تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهولی باشد، آن روایت از اعتبار ساقط می‏شود.

2 - جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده‏اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولی اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه‏ای است که بر ما بسته‏اند و از ما نیست».

3 - انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزی که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمی‏شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم‏آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتی، مضمونی برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوی، غیر روشمند و ظنی نیست که کسی بدون ژرف‏کاوی و تکیه به مبادی عقل قطعی و براهین نظری چیزی را مخالف برداشت‏های ابتدایی و ظنی خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جوردرنمی‏آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف‏کاو و حکم قطعی عقل است.

بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امری رایج در حوزه‏هاست. لیکن اگر ثابت شود سخنی ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معنای اعتبار و صحت و سقم محتوای آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمی‏شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابی درمرحله دلالت صورت می‏گیرد؛ یعنی همه‏ی تلاش‏ها و ژرف‏کاوی‏ها بر فهم دقیق و همه‏جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز می‏شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامی به اثبات رسیده است. از اینجا روشن می‏شود که ارزیابی احادیث، فرایندی پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددی مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه‏های علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر برای کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسی نیست؛ زیرا این راهی فردی و شخصی است؛ بلکه راه اساسی همان روش استدلالی است که بر اساس اصولی مدون و روشمند در حوزه‏های علمیه جاری است.ضمن اینکه در موارد تاریخی احتمال جعل و تحریف وجود دارد لذا ما باید با طریقه بالا نظیر همخوانی آن واقعه تاریخی با عقل قطعی یا قرآن آن را به بوته ارزیابی قرار دهیم و از سویی دیگر ما احادیثی به نام احادیث متواتر داریم بدین معنا که سلسله راویان آن حدیث به حدی می رسند که دیگر احتمال توطئه و هماهنگی بر کذب آن ها وجود ندارد زیرا تعداد به مقداری است که عقلای عالم این تعداد را نمی توانند توطئه کنندگان بر مطلبی کذب بپندارند .حدیث غدیر خم و حدیث ثقلین از این دست احادیث می باشند که بیش از صد هزار نفر آن ها را به طرق مختلف و در مکان های متفاوت نقل نموده اند که با توجه به عدم وجود وسایل ارتباط جمعی امروزی و تعداد فراوان ناقلان به گونه ای برخی از ناقلان با یکدیگر قرن ها فاصله دارند احتمال توطئه آن ها برکذب به صفر می رسد.چنین احادیثی در نزد ما احادیث قطعی محسوب می شوند

اما در آخر به شما کاربر گرامی باید ذکر کنیم که اگر ما اصل را بر دروغ بنیان کنیم دیگر نمی توان حتی به زندگی خویش ادامه دهیم زیرا هیچ سخنی برای ما قابل پذیرش نیست بنابراین در عمل مسلمان اصل بر صحت است مگر خلاف آن با تحقیق ثابت گردد

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:17 بعد از ظهر
عرضه حدیث بر قرآن

چكيده:
در متون حديثي به رواياتي برخورد مي كنيم كه پذيرش و يا رد روايات را منوه به عرضه آنها بر قرآن و سنت دانسته اند و ضابطه و معيار كلي را توافق يا مخالفت با قرآن و سنت شمرده اند علت اصلي اين امر زياد شدن نسبت كذب و افترا بر رسول خدا و ائمه است و به همين دليل عرضه روايات بر قرآن و سنت به لحاظ علمي و عملي مورد توجه بزرگان اماميه. به جهت تثبيت صدور حديث از معصوم و نه تصحيح كلام معصوم(ع) بوده است چرا كه تناقض و تنافر ميان قرآن و كلام معصوم وجود ندارد.ديدگاه شيخ انصاري در روايات عرض در دو قسم!1. مخالف با قرآن 2. نداشتن شاهدي در قرآن و سنت بررسي شده است.
رواياتي كه موافقت ظاهري با قرآن ندارند ولي مخالفت و تضادي نيز با قرآن و سنت ندارند از معياركلي پذيرش و رد خارج و به عنوان استثنائات عرض شامل: روايات ناظر به قرآن،روايات غير ناظر به قرآن روايات مخالف با ظاهر قرآن (تقيه، نسخ) بررسي شده اند. با توجه به حجيت ظاهر قرآن اشكالات و شبه هايي در ارتباط با روايات عرض مطرح و پاسخ داده شده است.
كليد واژه: عرضه حديث بر قرآن/ عرضه حديث بر سنت/ پذيرش حديث/ رد حديث/ روايات عرض/ روايات عرض- نقد و بررسي.

تاملي در روايات عرض و ارتباط آن با حجيت ظواهر قرآن
در جوامع حديثي گروهي از روايات برخورد مي كنيم كه ما را به عرضه روايات به كتاب و سنت ملزم مي نمايند. مضمون كلي اين روايات آن است كه در صورت توافق احاديث با كتاب و سنت آنها را بپذيريم و در صورت مخالفت آنها را كنار نهيم. درواقع اين روايات ضابطه كلي و معيار روشني را پيشاروي اصحاب قرار داد تا به صحت و سقم روايات وارده پي ببرند.

سبب صدور و هدف از آن
حكمت وضع اين معيار را مي توان در كلام نبوي(ص) جستجو نمود. آنجا كه حضرت احساس مي كند دروغ و افترا نسبت به حضرتش فزوني يافته و در اين وضعيت مي فرمايد:
سيكذب علي كاذب كما كذب علي من كان قبلي. فما جاءكم عني من حديث وافق كتاب الله فهو حديثي و ما خالف كتاب الله فليس من حديثي؛
دروغگو بر من دروغ خواهد بست، چنانكه قبل از من نيز چنين بود. پس آنچه را كه از جانب من به شما رسيد، اگر موافق با كتاب خدا بود سخن من است و اگر مخالف با كتاب خدا بود مطمئناً سخن من نيست.(4: ص44)

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:18 بعد از ظهر
اميرمومنان علي (ع) نيز مي فرمايد:
ولقد كذب علي رسول الله (ص) علي عهده حتي قام خطيباً فقال: «من كذب علي متعمداً فليتبوا مقعده من النار»(6: خطبه 210)
آنقدرنسبت كذب و افتراء بر رسول خدا زياد شده بود كه پيامبر ناچار شد اين مساله را مورد تاكيد و تصريح قرار دهد.
از اين رو وضع اين معيار و ضابطه ضروري به نظر مي رسيد .بخصوص آنكه بعد از رحلت نبي اكرم با گسترش قلمرو اسلامي از يك سو و پيدايش فرق باطله مانند غلات از سوي ديگر نياز به اين ضابطه مضاعف مي شد بطوري كه ائمه(ع) اين موضوع را به طورعملي و كاربردي مورد توجه قرار مي دادند. به عنوان مثال وقتي شخصي به نام ابوقره رواياتي را مبني بر امكان رويت خداوند نزد امام رضا (ع) نقل مي كند حضرت با آياتي چون «لا تدركه الابصار» (انعام(6)/103) و «يس كمثله شيء» (شوري(42)/11) سخن او را رد مي كند.(17:ج1، ص95)
موضوع عرضه روايات بر قرآن و سنت از حيث علمي و عملي مورد توجه و اهتمام بزرگان اماميه همچون شيخ كليني و شيخ طوسي نيز بوده است.
شيخ كليني در مقدمه كتاب خود عرضه روايات بر قرآن را يكي از مهمترين ضوابط در مرجحات حديثي ذكر كرده كه مي تواند در ارزيابي صحت روايات نقش موثري ايفا نمايد. وي همچنين دركتاب خود بابي تحت عنوان «الاخذ بالسنه و شواهد الكتاب» آورده و بخشي از روايات عرض را آنجا روايت كرده است.(17:ج1، ص69)
شيخ طوسي نيز روايات عرض را راهكاري مفيد براي حجيت بخشي به اخبار آحاد دانسته و موافقت احاديث با قرآن را قرينه اي مي داند كه موجبات عمل به احاديث را فراهم مي كند.
اعلم ان الاخبارعلي ضربين: متواتر و غير متواتر... و ما ليس بمواترعلي ضربين: فضرب منه يوجب العلم ايضاً و هو كل خبر تقترن اليه قرينه توجب العلم و ما يجري هذا المجري يجب ايضاً العمل به و هو لا حق بالقسم الاول. والقرائن اشياء كثيره: منها: ان تكون مطابقه لادله العقل و مقتضاه،و منها: ان تكون مطابقه لظاهرالقرآن و... فان جميع القرائن تخرج الخبر من حيز الاحاد،و تدخله في باب المعلوم و توجب العمل به»(12:ج1، ص3)
عرضه روايات بر قرآن به جهت تثبيت صدور حديث ازمعصوم(ع) مي باشد نه براي تصحيح كلام معصوم چرا كه خداوند متعال كلام معصوم را نوعي وحي بياني دانسته كه عاري از خطا و سهو مي باشد و درباره رسول اكرم(ص) مي فرمايد: «ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» (نجم (52)/3) امام رضا(ع) نيز در حديث بلندي تاكيد مي فرمايد كه پيامبر هرگز مخالف قرآن سخن نگفته و حرامي از آن را حلال و حلال آن را حرام نمي كند و در اين راستا به آيه«ان اتبع الاما بوحي اليّ» استشهاد مي نمايد.(3: ج27، ص113، ح33354)
به عبارت ديگر،قلب معصوم(ع) ظرف مشيت واراده الهي است به طوري كه چيزي را اراده نمي كند مگرآنكه خداوند متعال آنرا اراده نمايد. امام عصر(ع) مي فرمايد: «قلوبنا اوعيه لمشيه فاذا شاء شئنا» (18:ج52، ص51)
از اين رو هدف از عرضه روايات بر قرآن ،آن است كه ما به صدور حديث از معصوم اطمينان يابيم و اگر حديثي را مخالف قرآن يافتيم حكم به عدم صدورآن از معصوم بنماييم. چرا كه تناقض و تنافر ميان قرآن و قول معصوم وجود ندارد نه آنكه درمواردي احتمال سهو خطا و يا نسيان را بر ائمه جايز بدانيم و برخي كلام معصوم را هم سطح و هم تراز با آيات قرآن ارزيابي نموده و هيچگونه ترجيح و برتري بر آيات قرآن نسبت به قول قطعي صدور معصوم قائل نيستند،
زيرا با توجه به روايات ماثوره دليلي براي برتري كلام الله صامت (قرآن) از كلام الله ناطق (امام معصوم) نمي بينند،بلكه هر دو را تجلي اراده باري تعالي مي دانند.

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:21 بعد از ظهر
اقسام روايات عرض:
روايات عرض را مي توان به دو دسته كلي تقسيم نمود:
1-رواياتي كه ما را از پذيرش و عمل به احاديث مخالف و منافر با قرآن بازمي دارد مانند «ما خالف كتاب الله رد الي كتاب الله» (8: ج3، ص496)
يا«ان علي کل حق حقيقه و علي کل صوب نورا.فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه.»(17:ج1،ص69).
2-رواياتي كه ما را از پذيرش و عمل به احاديثي نهي مي كند كه موافق با قرآن نباشد و يا شاهدي براي آن در قرآن يافت نشود مانند «ما اتاكم عنّا من حديث لا يصدقه كتاب الله فهو باطل» (2: ج1، ص221؛ 14: ج1، ص9) يا «لا تقلبوا علينا حديثاً الا ما وافق الكتاب والسنه او تجدون معه شاهداً من احاديثنا المتقدمه» (16: ج2، ص489)
گروه اول از روايات ما را از احاديثي باز مي دارد كه تنها مخالف و مغاير با آيات كريمه باشند و نسبت به احاديثي كه مضمون آن در قرآن نيامده و يا شاهدي براي موافقت يافت نشود سكوت كرده است.
اما گروه دوم از روايات ،ما را ملزم به پذيرش رواياتي مي كند كه تنها موافق با قرآن بوده و يا شواهدي از*آن براي اين موافقت گواهي دهند.
شيخ انصاري نيز در بحث روايات عرض اين روايات را به دو گروه تقسيم مي كند:
الف) ما دل علي طرح الخبر المخالف القرآن.
ب) ما دل علي طرح ما لا شاهد عليه من الكتاب و السنه.
دامنه پذيرش احاديث گروه اول را وسيع تر از گروه دوم مي داند.(1: ج1، ص162)
شهيد صدر نيز ضمن توسعه تقسيمات، آنها را به سه گروه تقسيم بندي نموده
است:
1-گروهي ازروايات كه صدور روايت مخالف كتاب را از معصوم منتفي مي داند مانند:
«كل حديث مردود الي الكتاب و السنه و كلي شيء لا يوافق الكتاب فهو زخرف»
2- گروهي از روايات كه شرط عمل به حديث را موافقت با كتاب و كشف شاهدي برآن مي دانند مانند:
«اذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله او من قول رسول الله و الا فالذي جاءكم به اولي به»
3-گروهي از روايات كه حجيت هر حديث مخالف كتاب را منتفي مي داند مانند:
«ان علي كل حق حقيقه و علي كل صواب نوراً فما الكتاب فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه»
وي درادامه به مناقشه و تحليل در موارد فوق پرداخته است.(7: ج7، ص315)

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:22 بعد از ظهر
نويسنده مقاله ضمن آنكه روايات عرض را در دو گروه كلي ارزيابي مي كند (غير مخالف با قرآن- موافق با قرآن) بر اين باور است كه روايات گروه دوم (موافقت با كتاب كشف شاهدي بر آن) نيز به روايات گروه اول (عدم مخالفت با كتاب) بر مي گردد. به عبارت ديگر وقتي بيان مي گردد فلان روايت بايد موافق با قرآن باشد مراد آن است كه مخالفت با قرآن نداشته باشد چنانچه ما نيز گاهي درمحاورات خود از «عدم مخالفت» تعبير مي كنيم. يعني وقتي مي گوييم فلان عمل موافق با موازين شرع باشد مراد آن است كه مغايرت و مخالفتي با آن نداشته باشد و در اين راستا به اموري كه اشاره اي به مخالفت آن نشده نيز عمل مي كنيم مانند امور مباح كه ضمن موافقت با موازين شرعي مخالفتي با آن ندارد از اين رو اگر ما بخواهيم ملاك موافقت ظاهري را درباره روايات ماثوره اعمال كنيم ناگزيربايد حجم زيادي از روايات را كنار نهيم،چرا كه آيه اي را موافق و مويد آن روايات نمي يابيم.
قابل ذكر است كه در جوامع حديثي، روايات فراواني به چشم مي خورد كه گر چه موافقت ظاهري با قرآن نداشته،اما مخالفت و تضادي نيز با قرآن ندارند و بطور كلي خارج از ضابطه ارزيابي و عرض مي باشند. در يك تقسيم بندي مي توان آنها را تحت عنوان «استثنائات روايات عرض» چنين برشمرد:
الف) راويات ناظر به قرآن
(غير مخالف و غير موافق) :
پيرامون قرآن (برون قرآني)
موضوعاتي قرآن (درون قرآني):
*روايات جري و تطبيق
*روايات تخصيص
*روايات تقييد
*روايات ناظر به بطن قرآن
*روايات مسكوت عنه
ب) روايات غير ناظر به قرآن
(غير مخالف و غير موافق)
ج) روايت مخالف با قرآن:

روايات تقيه
روايت نسخ (در صورت قطعي الصدوربودن) حال به شرح هريك از موارد فوق مي پردازيم:

الف)روايات ناظر به قرآن

پيرامون قرآن (برون قرآني)
در اين حوزه به رواياتي بر مي خوريم كه در صورت عرضه آنها به قرآن كريم موضع قرآن را سكوت مي يابيم.نه نمي توان شاهدي از قرآن برآن روايات يافت و نه مي توان حكم به مخالفت آنها با آيات كرد.اگر بخواهيم روايات عرض را به معناي موافقت ظاهري بگيريم،در اين صورت نبايد به اين گونه روايات عمل كرد روايات وارده در باب سورو آيات آغازين و پاياني، قرآات قرآنيه، كيفيت جمع آوري قرآن، كيفيت نزول آيات و بر پيامبر (ص)... را مي توان از اين قبيل دانست.
از اين رو براي پي بردن به صحت اين گونه روايات ،بايد از قرائن ديگري استفاده نمود.

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:23 بعد از ظهر
موضوعات قرآن (درون قرآني)
1-روايات جري و تطبيق: آيات كريمه قرآن را مي توان مانند چشمه اي زلال و پاك دانست كه در بستر تاريخ و زمان جاري بوده و همانند يك آب راكد و ثابت نيست.
يعني مصاديق آيات شريفه را نمي توان تنها منحصربه يك برهه از تاريخ يا به يك امت و قوم دانست. امام باقر(ع) از شخصي به نام عبدالرحيم درمورد آيه «انما انت منذر لكل قوم هاد» كه پيامبر ذيل آن فرموده بود «منذر من وهادي علي است» ،مي پرسد و مي فرمايد: امروز هادي كيست؟ عبدالرحيم پاسخ مي دهد: امروز هادي شما هستيد و اين مقام به شما رسيده است. امام (ع) فرمود: «صدقت يا عبدالرحيم! ان القرآن حي لايموت و الآيه حيه لاتموت. فلو كانت الآيه اذا نزلت في الاقوام ماتوا ماتت الآيه،اماتت القرآن. و لكن هي جاريه في الباقين كما جرت في الماضين... ان القرآن حي لايموت و انه يجري كما يجري الليل و النهار و كما يجري الشمس و القمر و يجري علي آخرنا كما علي اوّلنا»(14: ج2، 203؛ 18: ج35،ص403)
علامه طباطبايي نيز براين باور است كه قرآن كريم ازحيث انطباق بر مصاديقش و بيان حالش قابل توسعه است وآيه تنها اختصاص به مورد نزولش ندارد بلكه در هر موردي مي تواند جاري باشد... (10: ج3،ص78)
از اين رو چه بسا ممكن است روايات ناظر به مورد و مصداقي باشد كه غير از مصداق آيه شريفه باشد. دراين حالت نبايد به علت عدم موافقت روايت با قرآن، روايت را كنار گذاشت ،بلكه بايد قانون جري و تطبيق را مورد توجه قرار داد.
2.روايات تخصيص:در قرآن كريم عموماتي وحود دارد كه بوسيله روايات تخصيص خورده اند.بدون ترديد روايات تخصيص موافقت ظاهري با قرآن را همراه خود نخواهند داشت.ازاين رو نبايد به اين دليل آنها را كنار گذاشت به عنوان مثال آيه مباركه «والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثه قروء» (بقره (2)/228) شامل تمام زنان طلاق داده شده مي شود. ولي در سنت آيه تخصيص خورده و تنها به زناني اختصاص داده شده كه با آنان همبستري صورت گرفته باشد. و گرنه زناني كه چنين نباشند، عده هم نخواهند داشت. (20: ج1، ص171)
3. روايات تقييد:اين دسته از روايات نيز مانند روايات تخصيص فردي از افراد آيه را مورد نظر قرار مي دهد و آيه را از حالت اطلاق بيرون مي آورد. مانند آيه مباركه «ومن يقتل مومناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فيها و غضب الله عليه و لعنه واعدله له عذاباً عظيماً» كه حكم مطلق خلود در عذاب در آيه،برحسب روايات ماثوره، مخصوص موردي است كه توبه نكرده و مقتول را به علت ايمانش كشته باشد.(11: ج3، ص92)
4.روايات ناظر به بطن قرآن (تاويل):درجوامع حديثي به احاديثي برخورد مي كنيم، كه ناظر به بطن قرآن هستند. بديهي است كه ضابطه روايات عرض در اينجا چندان كارآيي ندارد. زيرا معمولاً اين روايات با ظاهر آيات قرآن موافقت ندارند.
فضيل بن يساراز امام باقر(ع) درباره روايت «ما من القرآن آيه الا و لها ظهر و بطن» سوال مي كند و امام در پاسخ مي فرمايد: «ظهره تنزيله و بطنه تاويله. منه ما قد مضي و منه ما لم يكن. يجري كما يجري الشمس و القمر...» (9: ص191)
به عنوان مثال معناي ظاهري آيه شريفه «قل ارايتم ان اصبح ماءكم غوراً فمن تاتيكم بماء معين» (ملك(67)/30) روشن است.درآن، خداي متعال نعمت حياتي آب را به مردم گوشزد مي كند و همگان را نتوجه رحمت و قدرت بيکران خود مي سازد.اما امام باقر(ع) در ذيل اين آيه بياني دارد كه معاني باطني و محتواي كلي آيه را روشن مي سازد. امام مي فرمايد: «اگر امام و پيشواي خودتان را از دست بدهيد و به او دسترسي نداشته باشيد چه خواهيد كرد؟» (15: ج2، ص727

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:25 بعد از ظهر
واضح است كه عرضه چنين رواياتي بر قرآن كريم نتيجه مطلوبي نخواهد داشت .البته عدم موافقت آنها با قرآن نبايد سبب وانهادن آنها شود. بلكه براي پي بردن به صحت اين گونه روايت بايد به سراغ قرائن ديگر رفت.
5. روايات تفسيري مسكوت عنه: بخشي از روايات تفسيري خارج از ضابطه عرض و غير قابل ارزيابي است .بطوري كه آيات قرآن كريم نه موافق با آنها است و نه مخالف. موضع قرآن كريم نسبت به اين دسته از*آيات نيز سكوت خواهد بود.
به عنوان مثال پيامبر(ص) مراد از استطاعت در آيه شريفه «ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاً» (آل عمران(3)/97) را توشه راه و مركب سواري دانسته است.*(5:ج4، ص218) ظاهر قرآن كريم پيرامون اين گونه روايات تفسيري نمي تواند موضع نفي و تثبيت داشته باشد گر چه بخش ديگري از روايات تفسيري را مي توان به علت مخالفت با آيات قرآن كنار گذاشت و ضابطه عرض درباره آنها قابل اجرا است.

ب) روايات غيرناظر به قرآن
در جوامع حديثي رواياتي مي بينيم كه ارتباط آنهابا آيات قرآن كريم محسوس و ملموس نيست و حداقل مي توان ارتباط آنها را با قرآن غير مستقيم ارزيابي نمود. بخشي از اين روايات غير مخالف و موافق با قرآن است ،كه خارج از بحث ما است اما بخشي غير مخالف و غير موافق با قرآن بوده و فراتر از ضابطه عرض مي باشند و نمي توان عدم موافقت را حمل بر عدم صدور روايات ازمعصوم نمود. مانند روايت «ان الله دحا الارض من تحت الكعبه الي مني،ثم دحاها من مني الي عرفات ،ثم دحاها من عرفات الي مني.فالارض من عرفات و عرفات من مني و مني من الكعبه» (17:ج4، ص189)
و يا روايت «سيد الطعام اللحم» (17: ج6،ص308) كه در صورت عرضه به آيات قرآن موافقتي را نمي توان يافت گر چه مخالفتي نيز مشاهده نمي شود.

ج)روايات مخالف با قرآن
بايد توجه داشت كه در مواردي روايات مخالف با قرآن را نبايد بطور كامل كنار نهاد و حكم به عدم صدور آن از معصوم نمود. بلكه ممكن است مشمول روايات تقيه و روايات نسخ باشند.
در اينگونه موارد نه تنها موافقتي با آيات قرآن مشاهده نمي گردد. بلكه مخالفت ظاهري روايات با قرآن محسوس و روشن است.
1. روايات تقيه: تقيه را سخن و عملي بر خلاف معتقدات دروني با هدف دفع ضرر جاني و مالي و... تعريف نموده اند. (22:ص49) و آيه شريفه «من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكراه و قلبه مطمئن بالايمان و لكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله و لهم عذاب عظيم» (نحل(16)/106) را درباره جواز تقيه و در خصوص شكنجه و آزارعمار ياسر دانسته اند. با نزول اين آيه خداوند تقيه عمار ياسر را- كه جهت حفظ جان خود كلمه كفر بر زبان جاري كرده بود-به رسميت شناخت و رسول خدا در مقام تفقد از وي فرمود: «اگر كفار به سوي تو باز آمدند تو نيز هم عقيده آنان شو .خداوند در مورد تو آيه اي نازل كرده است و در آن به تو فرمان مي دهد كه كفار به سوي تو آمدند تو نيز در ظاهر به سوي آنان رو و هم عقيده با آنان شو!» (19:ص226)
از اين رو دربرخي موارد ممكن است روايتي را خلاف آيات قرآن و سنت نبوي بيابيم، چنان كه امام رضا (ع) به اين مسئله اشاره نموده و فرموده است كه سخنان ما مطابق با كلام نبوي است ،مگر به علت خوف ضروري كه گاهي اوقات حادث مي شود «لانا لا نرخص فيما لم يرخص فيه رسول الله و لا نامر بخلاف ما امر به رسول الله الا لعله خوف ضروره...» (3: ج27، ص113،ح33354)

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:28 بعد از ظهر
شيخ طوسي در كتاب استبصار، روايت 187 از قول زراره آورده است: به ابوجعفر (امام باقر(ع)) گفتم: عده اي معتقدند كه گوش ها جزء صورت مي باشد. اما پشت آن مربوط به سراست .امام پاسخ داد:اما در وضو گوش ها شستن و مسح كردن ندارند پس از آن در روايت 188 مي نويسد: حسين بن سعيد از يونس از علي بن رئاب نقل مي كند كه او گفت: از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا دو گوش جزء سراست؟ فرمود:آري. گفتم: آيا هنگام مسح سر گوش را هم بايد مسح كنم؟ امام فرمود: آري.
شيخ طوسي آنگاه متذكر مي شود كه اين خبر محمول بر تقيه است ،زيرا با مذهب و فتواي اهل سنت موافقت دارد. ضمناً مفاد حديث با قرآن نيز در تعارض است.چنانكه اين مطلب را كتاب تهذيب الاحكام بيان نموده ايم.(12:ج1، ص331)
بزرگاني چون آيه الله بروجردي به اين باوربود كه فقه شيعه بايد در كنار فقه اهل سنت مورد بررسي و تحليل قرار گيرد چرا كه فضاي صدور روايات، غالباً فضاي تقيه و ارعاب بود.
2. روايات نسخ: نسخ يعني برداشته شدن حكم سابق- كه به ظاهر هميشگي بوده- بوسيله تشريع لاحق،بطوريكه امكان جمع بين دو حكم نبوده و تنافي بيان آنها روشن باشد.(21: ص412)
گر چه طبق قول مشهور اخبار آحاد نمي توانند به عنوان ناسخ آيات شريفه عمل نمايند،اما خبر متواتر و قطعي الصدور مي تواند حكم قرآن را نسخ نمايد.از اين رو بطور قدر متيقن ،نسخ احكام آيات شريفه قرآن بوسيله آيات و روايات قطعي الصدور ميسراست اميرمومنان علي(ع) يكي از روابط ميان قرآن و حديث را چنين برشمرده است: «بين مثبت في الكتاب فرضه و معلوم في السنه نسخه و واجب في السنه اخذه و مرخص في الكتاب تركه» (6:خطبه1) يعني: چه بسا كه حكمي در قرآن ثابت شده اما در سنت نسخ آن حكم تصريح شده باشد. بنابراين روايات ناسخ،مخالف آيات منسوخ قرآن قلمداد مي شوند و در صورت عرضه اينگونه روايات به قرآن ،ضابطه عرض حكم به كنارنهادن آنها مي كند. اما يك محقق بايد به اين مسئله توجه وافر داشته باشد كه اين روايت درمقام نسخ حكم فلان آيه بوده و عمل به روايت نه تنها جايز بلكه لازم و ضروري است.

ارتباط روايات عرض با حجيت ظواهر قرآن
ديديم كه قاعده عرضه روايات بر قرآن كريم،قاعده اي فراگير و مطلق براي پي بردن به صحت روايات نيست و در مواردي ظاهر قرآن كريم به تنهايي نمي تواند به عنوان ملاك و معيار تثبيت صدور حديث ازمعصوم نقش ايفا نمايد. اما طرح اين قاعده از جانب معصومين يك نتيجه عمومي و پيامي فراگير در بر دارد و آن امكان فهم ظاهر آيات قرآن و حجيت آنها براي عمل است. چرا كه اساساً عرضه روايات در قرآن زماني معنا مي يابد كه بتوان معاني و مفاهيم آيات را فهميد و سپس در مقام داوري و قضات برآمد و گرنه بدون فهم آيات چگونه مي توان آن را معيار و شاخص قرار داد؟ در واقع موضع قرآن-حتي اگر مخالف روايات و يا مسكوت عنه هم باشد- باز هم دلالت بر حجيت ظواهر قرآن مي كند.
در اينجا دو اشكال مطرح مي شود:

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:29 بعد از ظهر
اشكال اول: عرضه روايات بر قرآن در بحث تعارضات حديثي است نه غير آن.
در پاسخ گفته مي شود كه بررسي روايات عرض در جوامع حديثي حكايت ازآن دارد كه اين ضابطه تنها درباره احاديث متعارض مطرح نشده است و غير آن را نيز نيامده و هيچ دلالتي هم بر*آن نيست. «مااتاكم عنا من حديث لا يصدقه كتاب الله فهو باطل» (2: ج1، ص221؛ 14: ج1، ص9) اين حديث دلالت بر آن دارد كه هر حديثي كه مخالف با قرآن باشد از معصوم صادر نشده و باطل است مثال ديگر آن كه عبدالله بن عمر همسر خود را كه حائض بود در يك مجلس سه طلاقه كرد. پيامبر(ص) عمل او را رد كرده و فرمود«ما خالف كتاب الله رد الي كتاب الله»(8:ج3،ص496)
از سوي ديگر تاملي در علت صدور اين گونه احاديث اساساً اشكال وارده را رد مي كند،چرا كه وقتي پيامبر(ص) ديد كه كساني درصدد دروغ و افترا برحضرت برآمده اند،معيار و ضابطه اي وضع نمود تا بدان وسيله بتوان حديث صحيح از غير صحيح را تشخيص داد و فرمود « سيكذب علي كاذب كما كذب علي من كان قبلي فما جاءكم عني من حديث وافق كتاب الله فهو حديثي و ما خالف كتاب الله فليس ما حديثي» (4: ص24)
همانطور كه ملاحظه مي گردد در اين روايات اشاره اي به بحث تعارضات نشده است. علاوه برآن، به فرض پذيرش اشكال فوق بازهم خللي در بحث حجيت ظاهر قرآن پيش نمي آيد،چرا كه در باب تعارضات نيز ما نيازمند آنيم كه آيات قرآن را فهميده و به آن عمل كنيم.به عبارت ديگر براي آنكه دانسته شود كدام يك از دو روايت مخالف با قرآن است ناگزير آيات را فهميد و سپس روايت مخالف با قرآن را كنار گذاشت.
نگارنده مقاله بر اين باور است كه اساساً قاعده و ضابطه عرض معياري براي تثبيت صدور حديث ازمعصوم(ع) است. همانطور كه گذشت سبب صدور روايات عرض نيز دلالت برآن دارد كه شاخصي براي تشخيص روايت صحيح وضع شده باشد و طرح روايات عرض بعنوان مرجح در باب تعارضات موضوعي است كه بعد از عصر نبوي (ع)شكل گرفت و در واقع يكي از فروعات قاعده عرض است.بلكه تنها مي توان گفت يكي از كاربردهاي مهم قاعده عرض آن است كه به عنوان مرحج درباب تعارضات حديثي نقش ايفا مي كند. چنانچه اين موضوع دركلام معصومين و مباحث علماي اماميه به چشم مي خورد. (3: ج27، ص118؛ 13: ص326-327)
اشكال دوم: گفته مي شود كه فهم روايات با شاخص قرآن و از سوي ديگر فهم قرآن با روايات مستلزم دور است و چنين چيزي امكان ندارد.پاسخ آنكه اساساً طرح اين مساله اشتباه است چون در بخش اول كه گفته شده «فهم روايات با شاخص قرآن» ،كسي چنين چيزي ادعا نكرده بلكه قرآن كريم معياري براي ارزيابي صحت روايات است و ارزيابي صحت روايات غيراز فهم و تفسيرآن است .علاوه براين در بحث ارزيابي روايات با قرآن نيز گذشت كه اين ضابطه كلي و مطابق نيست.دربخش دوم هم كه آمده است «فهم قرآن با روايات» مناقشاتي چند وارد است:
1.بين معناي ظواهر آيات قرآن و تفسير و تبيين آنها تفاوت است وروايات ،مبين آيات هستند نه آنكه درك و فهم معناي ظاهري آيات منوط به روايات باشد.
2. تنها روايات،مبين و مفسرآيات نيستند ،بلكه خود قرآن هم مفسر آيات خود است، چنانكه درنهج البلاغه درباره قرآن آمده «مفسراً مجمله و مبينا غوامضه» (6: خطبه 1)
از سوي ديگر ثابت شد موضع قرآن نسبت به روايات سه گونه است: 1-مخالف با قرآن 2- غير مخالف با قرآن 3- مسكوت عنه. در تمامي موارد فوق امكان فهم و درك ظواهرآيات وجود دارد و اينكه ما به يكي از نتايج سه گانه مي رسيم دلالت بر*آن دارد كه ظواهر قرآن حجيت دارد از اين رو اشكال فوق سالبه به انتفاي موضوع است.
خاطرنشان مي شود تامل درعلت صدور روايات عرض و كاربرد آن درباب تعارضات روشن مي سازد كه فهم ظواهرآيات قرآن ميسر بوده و از حجيت برخورداراست.

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:32 بعد از ظهر
جمع بندي و نتيجه
1.احاديث عرض ،ازجمله احاديثي هستند كه در جوامع حديثي شيعه و سني آمده و مورد اتفاق علماي اسلام هستند.
2. مساله عرضه روايات بر قرآن، نخستين بار از جانب پيامبر(ص) مطرح گشته و علت آن افزايش كذابين و وضاعين حديث در جامعه نبوي است .و هدف از*آن ارزيابي و تشخيص روايات صحيح از سقيم بوده است ،بطوري كه بعدها دربحث مرحجات حديثي در باب تعارضات نيز به كار گرفته شد.
3.آنچه در ضابطه عرض معيار است،مخالفت با ظاهر،نص و روح حاكم قرآن است بطوري كه به صورت تباين كلي باشد و عدم موافقت با قرآن را نمي توان دال بر عدم صدور دانست ،مانند روايت تخصيص،تقييد ،جري و تطبيق و موارد مسكوت عنه.
4.روايات نسخ و تقيه گرچه ممكن است مخالف با ظاهرآيات باشد، ولي الزاماً دلالت بر عدم صدور روايات نمي كند.
5. تامل درعلت صدور روايات عرض و كاربرد آن در باب تعارضات، موضوع حجيت ظواهر قرآن را روشن مي سازد.

طاها
دوشنبه 23 خرداد 90, 04:34 بعد از ظهر
فهرست منابع
1. انصاري،مرتضي. فرائد الاصول. بيروت: دارالاعتصام.
2. برقي،احمد بن محمد. محاسن. تهران:دارالكتاب الاسلاميه، 1371ق.
3. حرعاملي، محمد بن حسن . وسائل الشيعه. قم: آل البيت، 1409ق.
4. حميري، عبد الله بن جعفر. قرب الاسناد. تهران نينوي.
5. سيوطي، جلالدين. الاتقان.
6. شريف رضي. نهج البلاغه.
7. صدر،سيد محمد باقر، بحوث في علم الاصول، قم: دائره معارف الفقه الاسلامي، 1417ق.
8. صدوق، محمد بن علي. من لايحضره الفقيه. قم: اسلامي، 1413ق.
9. صفار،محمد بن حسن. بصائر الدرجات. قم: مكتبه المرعشي، 1404ق.
10. طباطبايي، سيد محمد حسين. الميزان. قم: اسلامي.
11. طبرسي،ابوعلي. مجمع البيان.بيروت: داراحياء الترات العربي،1379ق.
12.طوسي،محمد بن حسن. الاستبصار.تهران: دارالكتب الاسلاميه،1390ق.
13. طوسي، محمد بن حسن. عده الاصول.
14. عياشي،تفسير. قم: علميه، 1380ق.
15. فيض كاشاني، محسن. تفسير صافي. تهران: اسلاميه.
16. كشي، ابو عمرو. اختيار معرفه الرجال.مشهد: دانشگاه مشهد، 1348ش.
17. كليني، محمد بن يعقوب. كافي. تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1365ش.
18. مجلسي، محمد باقر. بحارالانوار. تهران: اسلاميه.
19. معارف، مجيد. پژوهشي در تاريخ حديث شيعه. تهران: ضريح، 1376ش.
20. معرفت، محمد هادي. تفسير و مفسران. قم: التمهيد، 1379ش.
21. ـــــــــ .تلخيص التمهيد. قم:اسلامي.
22. مغنيه، محمد جواد. الشيعه و التشيع.بيروت: دارالجواد، 1409ق.
منبع:نشريه سفينه،شماره 23

AmirHossein
سه شنبه 24 خرداد 90, 12:51 قبل از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین


بررسی سندی. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثی تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهولی باشد، آن روایت از اعتبار ساقط می‏شود.
لطفا دلیل این حرفتون رو بیان کنید. (من، این کلام شما رو قبول ندارم، فعلا هم فقط به این دلیل قبول ندارم که شما برای حرفتون، دلیلی ذکر نکردید.)


چنان که امام صادق(ع) فرموده‏اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولی اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه‏ای است که بر ما بسته‏اند و از ما نیست».
لطفا سند روایت فوق را ذکر کنید.


بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف‏کاو و حکم قطعی عقل است.
منظورتان از حکم عقل روشمند و ژرف کاو چیست؟(به نظر من این تعریف شما از حکم عقل، غیر دقیق است.)


با توجه به حجيت ظاهر قرآن اشكالات و شبه هايي در ارتباط با روايات عرض مطرح و پاسخ داده شده است.
دلیل شما برای حجیت ظاهر قرآن چیست؟ (البته شاید بهتر باشه، جواب این سوال رو در پستِ "قرآن،بدون روایت؟" بیان کنید)


بخصوص آنكه بعد از رحلت نبي اكرم با گسترش...
پیامبر (ص) به شهادت رسیده اند. (به پست "زندگی نامه حضرت محمّد(ص)" در قسمت "چهارده معصوم علیهم السلام" رجوع کنید.)


شيخ كليني در مقدمه كتاب خود عرضه روايات بر قرآن را يكي از مهمترين ضوابط در مرجحات حديثي ذكر كرده كه مي تواند در ارزيابي صحت روايات نقش موثري ايفا نمايد.
مرحوم شیخ کلینی (نور الله مرقده)، غیر از عرضه روایات بر قرآن، دیگر چه راه کارهایی برای ارزیابی صحت روایات نقل کرده است؟


اگر حديثي را مخالف قرآن يافتيم حكم به عدم صدورآن از معصوم بنماييم
اگر حدیثی را مخالف قرآن یافتیم، آیا می توانیم حکم به عدم صدور آن روایت از معصوم(ع) بنماییم؟ یا صرفا می توانیم آن روایت را قبول نکنیم؟ (فرض کردم روایت تقیه ای یا منسوخ نباشد)


.بين معناي ظواهر آيات قرآن و تفسير و تبيين آنها تفاوت است وروايات ،مبين آيات هستند نه آنكه درك و فهم معناي ظاهري آيات منوط به روايات باشد.
لطفا دلیل حرف خود را بیان کنید. (البته باز این بحث بر می گردد به "حجیت یا عدم حجیت ظواهر قرآن" که بهتر است در پست مربوطه بحث شود)


. تنها روايات،مبين و مفسرآيات نيستند ،بلكه خود قرآن هم مفسر آيات خود است، چنانكه درنهج البلاغه درباره قرآن آمده «مفسراً مجمله و مبينا غوامضه» (6: خطبه 1)
اینکه بعضی از آیات قرآن بعضی از آیات دیگر را تفسیر می کنند، دلیل بر این نمی شود که ما می توانیم قرآن را با خود قرآن تفسیر کنیم. کما اینکه در بسیاری از روایات ما را از انجام این کار نهی کرده اند. (البته باز هم بهتر است این موضوع را در پست مربوطه بحث کنیم)

در آخر، از آقا طاها به خاطر متنی که فرستادن، تشکر می کنم. اگر جواب سوالات فوق بیان بشه، در اون صورت خیلی چیزها بهتر مشخص می شه و إن شاء الله جواب سوال جناب SABA هم داده می شه.

ehsan_8665
سه شنبه 24 خرداد 90, 05:58 بعد از ظهر
با سلام
سوالهای Amirhossin سوالهای در ستیه و سوالهای من هم هست
منتها نظرتون چیه که اول ببینیم که معنی حجت طبق آیات و روایات یعنی چی ؟
اونموقع از طریق روایات ببینیم که عقل و ظواهر قران و اجماع و سنت حجت هستند یانه؟
یا اینکه کدوم حجت است و کدوم نیست
در ضمن کاربر SABAاین بحث روایات ادامه داره و تازه اولشه شما تا آخر پیگیر باشید تا مطلب مشخص بشه
:) :) :)

حامد
سه شنبه 24 خرداد 90, 09:07 بعد از ظهر
سلام به همه دوستان
یه بحثی هم در این مورد در تاپیک " عید الزهراء " شده است ولی به خاطر امتحان دوستان ناتمام ماند
دوستان اگه خواستند اون بحث رو هم ادامه بدن
مخصوصا saba و دو ستانی که توی این تاپیک فعالند

AmirHossein
دوشنبه 30 خرداد 90, 12:16 قبل از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین


منتها نظرتون چیه که اول ببینیم که معنی حجت طبق آیات و روایات یعنی چی ؟
با سلام خدمت آقا احسان عزیز و همه دوستان. آقا احسان من به شما خیلی ارادت دارم ولی شرمنده فعلا به نظرم بهتره که وارد بحث "حجت" توی این تاپیک نشیم (چون خیلی بحث تو بحث می شه)

من دوست دارم، ابتدا یک جمع بندی از بحثهایی که تا الان توی این تاپیک شده بکنم و بعد راه ادامه بحث رو هم إن شاء الله نشون بدم.

طبق بحث هایی که شده، به طور کلی 4 احتمال برای وجود احادیث نا معتبر در کتب شیعه وجود داره:

1) وجود کذّابی برای جعل احادیث در هر زمان:
با توجه به اینکه، ائمه اطهار (صلوات الله علیهم اجمعین) در هر زمانی دشمنان زیادی داشته اند و این دشمنان از هر فرصتی برای مقابله با ائمه (ص) استفاده می کردند، بنابراین یکی از کارهایشان، جعل احادیث بوده است.

2) گذر احادیث در طول 1400 سال:
با توجه به اینکه، احادیث تقریبا بعد از حدود 1400 سال به دست ما رسیده است، بنابراین احتمال بروز خطا در آنها وجود دارد.

3) وجود احادیث متعارض و اختلاف احادیث:
تعارض موجود بین اخبار (احادیث) نیز می تواند احتمال وجود احادیث نامعتبر را افزایش دهد.

4) تعارض برخی از احادیث با مفروضات عقلی برخی از افراد:
ممکن است عقل گروهی از مردم، مطالب موجود در برخی از احادیث را نپذیرد، و شاید همین دسته از مردم، این احادیث را احادیث نامعتبر تلقی کنند.

خب، حالا می خواهیم به صورت کاملا علمی بررسی کنیم و ببینیم که آیا دلایل فوق واقعا به احادیث شیعه وارده و یا اینکه اصلا دلایل فوق می تونه دلیل بر کذب بودن یک حدیث باشه یا نه.
برای بررسی مورد اوّل و دوم، توصیه می کنم اگه دوستان موافق باشن،إن شاء الله، یه تاپیک جدید باز کنیم به اسم "تاریخ حدیث شیعه" و در اون تاپیک به بررسی تاریخ نقل احادیث شیعه، بررسی اصول 400 گانه شیعه و تدابیر ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) در مقابله با جعل احادیث و ... بپردازیم. چون به نظر من برای بررسی دو مورد اول باید حتما اطلاعات تاریخی قوی داشته باشیم.
برای بررسی مورد سوم نیز، توصیه می کنم یه تاپیک جدید به اسم "اختلاف احادیث" (یا هر اسم مناسب دیگری که مایل باشید) باز کنیم و در اون تاپیک به بررسی عوامل اختلاف احادیث و اینکه آیا اختلاف احادیث می تواند دلیل بر کذب بودن حدیث باشد یا نه و همچنین پاسخ به این پرسش که در هنگام تعارض اخبار، باید به کدام روایت عمل کرد و ... را إن شاء الله بدهیم.
در مورد آخر(مورد چهارم)، قبلا یک بحثی در تاپیک " عید الزهراء " (واقع در بخش حدیث سایت) صورت گرفته است. البته اون بحث نا تمام مانده. به نظر من در این مورد مباحث همون تاپیک رو دنبال کنیم بهتره. اگه بحث مربوط به احادیث متشابه هم توی اون تاپیک مطرح بشه، فکر کنم خوب باشه. همچنین به نظرم باید یه تعریف دقیق هم از "عقل" از دیدگاه اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) در اون تاپیک ارائه کنیم، إن شاء الله.

دوستان اگر در مورد مطالب فوق، نظری دارند، لطفا نظرشون رو بگن تا بحث بهتر پیش بره و البته اگه غیر از 4 مورد فوق، مورد دیگه ای هم هست، لطفا بگید.

یا علی (علیه السلام)

حامد
سه شنبه 31 خرداد 90, 10:14 بعد از ظهر
من با پیشنهاد amirhosein صد در صد موافقم
امید وارم دوستان این بحث رو با جدیت ادامه بدند --بالاخص از دوستانی که توقع می ره - توجه کنید که در فضای مجازی این بحث با حیثیت دفاع از احادیث یا نیست یا خیلی کم است :roll:

ehsan_8665
چهارشنبه 01 تیر 90, 06:46 بعد از ظهر
مخلص Amirhossein هم هستیم.
من هم موافقم که همینطور باشه.

mohhammad$adeq
چهارشنبه 01 تیر 90, 07:35 بعد از ظهر
سلام
1
آقا طه لطفا خلاصه و جمع و جور بنویسید
اینجوری از حوصله بحث خارجه
اما
مطالبو که خوندم به پیشنهاد آقا امیر حسین عزیز ان شا الله
بحث تحریف رو شروع میکنم
دیدم خیلی رفقا میگن اگه همه اخبار جعلی نباشه اکثرش..
لطفا خلاصه بفرمایید چگونه برای عزیزان یقین حاصل میشود
که حدیثی جعلی است
عقلی یا نقلی فرقی نمیکنه
1 عقل ؟
2 ستد ضعیف ؟
عرف مردم؟
قدیمی بودن ؟
نقل در کتب قدیمی؟

mohhammad$adeq
یکشنبه 05 تیر 90, 07:17 بعد از ظهر
سلام
رفقا دقت کنید شما بر فرض این که روایتی
روات ضعیف بودند یا جعلی
نمیتونید نسبت جعل و کذب به حدیث بدید
1
ائمه عزیز حدیث تقیه ای گفته باشند
2
روایت معنای خاصی داشته باشه (یا به عبارت دیگه روایت متشابه باشه)
3
چون چه بسا جعل کنندگانی که راست بگن ولو در 1 مورد
4
کسانی که دشمن اهل البیت بودند اما به دلیلی در 1 حدیث نقل صحیح کردند

به دلائلی که عرض شد و شفقتی که الله تعالی نسبت به مخلوقات خود دارد
در رسیدن دین
اکثر روایات شیعه صحیح یا دارای قرینه ی دال بر صحت هستند

جای اینکه این همه بحث کنیم
اگه بریم تو مرحله عمل و روایت خوندن
چه بسا اصلا این مشکلاتی که فرمودید پیش نیاد
به نظرم مطالب اتمام حجت میکنه
هر کی میخاد قبول کنه
هرکی میخاد..

mohhammad$adeq
یکشنبه 05 تیر 90, 07:17 بعد از ظهر
سلام
رفقا دقت کنید شما بر فرض این که روایتی
روات ضعیف بودند یا جعلی
نمیتونید نسبت جعل و کذب به حدیث بدید
1
ائمه عزیز حدیث تقیه ای گفته باشند
2
روایت معنای خاصی داشته باشه (یا به عبارت دیگه روایت متشابه باشه)
3
چون چه بسا جعل کنندگانی که راست بگن ولو در 1 مورد
4
کسانی که دشمن اهل البیت بودند اما به دلیلی در 1 حدیث نقل صحیح کردند

به دلائلی که عرض شد و شفقتی که الله تعالی نسبت به مخلوقات خود دارد
در رسیدن دین
اکثر روایات شیعه صحیح یا دارای قرینه ی دال بر صحت هستند

جای اینکه این همه بحث کنیم
اگه بریم تو مرحله عمل و روایت خوندن
چه بسا اصلا این مشکلاتی که فرمودید پیش نیاد
به نظرم مطالب اتمام حجت میکنه
هر کی میخاد قبول کنه
هرکی میخاد..

SABA
سه شنبه 07 تیر 90, 08:40 قبل از ظهر
فقا دقت کنید شما بر فرض این که روایتی
روات ضعیف بودند یا جعلی
نمیتونید نسبت جعل و کذب به حدیث بدید
پسر جون اگه راوی جعلی باشه که حتما روایت جعلیه این که میگی نمی شه جعلی باشن خیلی خنده داره :lol: :lol: :lol: :lol:
ائمه عزیز حدیث تقیه ای گفته باشند

خب ائمه تقیه ای گفتن و کذابین ه جعلی گفتن این که دلیل نشد



روایت معنای خاصی داشته باشه (یا به عبارت دیگه روایت متشابه باشه
اینم که بعضی از اونها متشابه باشن یعنی چی ؟؟؟ تازه این وقتی که ما مطمئن با شیم از معصوم رسیده بعدش می گیم این متشابه یا نیست نه وقتی که هنوز مطمئن نیستیم که جعلیه یا نه


چون چه بسا جعل کنندگانی که راست بگن ولو در 1 مورد
4
کسانی که دشمن اهل البیت بودند اما به دلیلی در 1 حدیث نقل صحیح کردند

واقعا به خاطر این دلیلت از ته دل خندیدم پسر جون لاقل یک مورد صحیح با شه دیگه چه صیغه ای هستش این دلیل می شه برای اعتماد کردن بابا تو دیگه کی هستی :lol: :lol: :lol: :lol: :lol:

اگه حتی یه مورد حدیث جعلی هم داشته باشه قابل اعتماد نیست چه برسه به اونجایی که 99 درصدش جعلی باشه 1 درصدش درست

بگذریم خیلی خندیدم با این جوابت

AmirHossein
سه شنبه 07 تیر 90, 09:24 بعد از ظهر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من الجن و الانس من الاولین و الاخرین


پسر جون اگه راوی جعلی باشه که حتما روایت جعلیه این که میگی نمی شه جعلی باشن خیلی خنده داره

من یک سوال از شما دارم: فرض کنید که در زمان امام رضا(علیه السلام) زندگی می کردید. یک روز یکی از همسایگان شما، که فرد موثقی هم نیست (به این معنی که سابقه دروغ گفتن داره) برای شما یک حدیث از امام رضا(علیه السلام) نقل می کنه. فرض کنید که شما دسترسی به امام رضا(علیه السلام) هم دارید، یعنی می توانید خدمت امام(علیه السلام) مشرف شوید و هر سوالی که بخواهید از امام(علیه السلام) بپرسید.
حالا سوال من از شما اینه که با این حدیثی که از همسایتون شنیدید، چه کار می کنید؟ آیا چون راوی فرد موثقی نبوده، حدیث رو حدیث جعلی می دونید؟ یا اینکه حدیث رو خدمت امام رضا(علیه السلام) می برید و در مورد صحت مطالب حدیث از امام(علیه السلام) سوال می کنید؟

بله، حقیقت اینه که در طول تاریخ، اصحاب ائمه اطهار(صلوات الله علیهم اجمعین) با این مشکلی که شما مطرح کردید رو برو بوده اند و برای همین هم بود که کتابهای حدیثشون رو به ائمه(صلوات الله علیهم اجمعین) عرضه می کردند و ائمه(ص) هم کتابهای حدیثی اصحاب رو تصحیح می کردند. إن شاء الله به زودی طبق قولی که داده بودیم، مطالبی رو از کتابهای "رجال کشی" و "رجال نجاشی" در تاپیک "تاریخ احادیث شیعه" قرار می دم که متوجه شوید ائمه(ص) چه تدابیری رو برای حفظ احادیث انجام داده اند.

mohhammad$adeq
پنجشنبه 09 تیر 90, 09:33 قبل از ظهر
نوشته است:
فقا دقت کنید شما بر فرض این که روایتی
روات ضعیف بودند یا جعلی
نمیتونید نسبت جعل و کذب به حدیث بدید

پسر جون اگه راوی جعلی باشه که حتما روایت جعلیه این که میگی نمی شه جعلی باشن خیلی خنده داره (خب اگه جاعل اونقدر نفهمه که
اگه هر چی بگه دروغه دیگه چه منفعتی براش داره)
mohhammad$adeq نوشته است:
ائمه عزیز حدیث تقیه ای گفته باشند


خب ائمه تقیه ای گفتن و کذابین ه جعلی گفتن این که دلیل نشد
(این باشه
mohhammad$adeq نوشته است:
روایت معنای خاصی داشته باشه (یا به عبارت دیگه روایت متشابه باشه

اینم که بعضی از اونها متشابه باشن یعنی چی ؟؟؟(یعنی معنا حدیث خلاف ظاهر باشه)تازه این وقتی که ما مطمئن با شیم از معصوم رسیده بعدش می گیم این متشابه یا نیست نه وقتی که هنوز مطمئن نیستیم که جعلیه یا نه
(قبلش اثبات صدور کردم)
mohhammad$adeq نوشته است:
چون چه بسا جعل کنندگانی که راست بگن ولو در 1 مورد
4
کسانی که دشمن اهل البیت بودند اما به دلیلی در 1 حدیث نقل صحیح کردند


واقعا به خاطر این دلیلت از ته دل خندیدم پسر جون لاقل یک مورد صحیح با شه دیگه چه صیغه ای هستش این دلیل می شه برای اعتماد کردن بابا تو دیگه کی هستی
(منظور اینه که به دلیل این احتمال قطعا نمیشه نسبت جعل بدن)
اگه حتی یه مورد حدیث جعلی هم داشته باشه قابل اعتماد نیست چه برسه به اونجایی که 99 درصدش جعلی باشه 1 درصدش درست (آیا قابل رده
لطفا تو موضوع بحث دقت کنید)

بگذریم خیلی خندیدم با این جوابت

mohhammad$adeq
یکشنبه 09 مرداد 90, 07:28 بعد از ظهر
سلام



[quote=mohhammad$adeq]فقا دقت کنید شما بر فرض این که روایتی
روات ضعیف بودند یا جعلی
نمیتونید نسبت جعل و کذب به حدیث بدید
پسر جون اگه راوی جعلی باشه که حتما روایت جعلیه این که میگی نمی شه جعلی باشن خیلی خنده داره :lol: :lol: :lol: :lol:
ائمه عزیز حدیث تقیه ای گفته باشند





(((این حرف شما درس نیس چون چ بسا جاعلی ک بدلیل جلب اعتماد یا هرچی نقل صحیح کنه)))








اگه جاعل از 100 نقلش 100تا حعل کنه آیا احتمال
خب ائمه تقیه ای گفتن و کذابین ه جعلی گفتن این که دلیل نشد


به این دلیل نمیشه گفت قطعا تمام روایات جعیلن و لو با ظاهر نامانوس باشن چون احتمال تقیه در کنار جعل هست (کما اینکه خودتئن قبول کردید)



روایت معنای خاصی داشته باشه (یا به عبارت دیگه روایت متشابه باشه
اینم که بعضی از اونها متشابه باشن یعنی چی ؟؟؟ تازه این وقتی که ما مطمئن با شیم از معصوم رسیده بعدش می گیم این متشابه یا نیست نه وقتی که هنوز مطمئن نیستیم که جعلیه یا نه


چون چه بسا جعل کنندگانی که راست بگن ولو در 1 مورد
4
کسانی که دشمن اهل البیت بودند اما به دلیلی در 1 حدیث نقل صحیح کردند[/quote:2h0ny8iy]

واقعا به خاطر این دلیلت از ته دل خندیدم پسر جون لاقل یک مورد صحیح با شه دیگه چه صیغه ای هستش این دلیل می شه برای اعتماد کردن بابا تو دیگه کی هستی :lol: :lol: :lol: :lol: :lol:
(((یکم دقت کنید منظورم گفتم)))




اعتماد کردن 1 چیزه رد نکردن و احتمال وجود وجه صحیح 1 چیزه دیگه.

اگه حتی یه مورد حدیث جعلی هم داشته باشه قابل اعتماد نیست چه برسه به اونجایی که 99 درصدش جعلی باشه 1 درصدش درست


آیا قابل رد هست
موضوع اینه.؟؟؟

uote]
تازه نکته دیگه اینه ک چه بسا راوی اول از عامه باشه بعد شیعه شه
حالا شما از کجا میدونی در زمان صحت بوده یا ن

تازه علم رجال
ما درون ب نقل رجالی اعتماد کنیم و شهادتش
چرا ب شیخ صدوق و ثقه الاسلام و شیخ حر یا علامه مجلسی
اعتماد نکنیم حال آنک اینا زمانا نزدیک تر بما بودند
و بحث از عدالت در باره اینا در حد شوخیه و مسخرس
مثل این ک بگم فلانی امام معصومه شما بگی حالا میدونه دو دو تا 4میشه

SABA
دوشنبه 10 مرداد 90, 04:23 قبل از ظهر
این چه معنی می ده که هی کل مطالب را بدون اضافه و کم کردن تکرار می کنی ؟؟؟؟؟
دوستان لطفا بحث ادامه بدن
همش وعده این پست میدید توی این پست هم خبری نیس از بحث اصلی